گاهی مشرکان می گفتند: «أو تسقطالسماء کما زعمت علینا کسفا؛ اگر تو پیامبر هستی، از آسمان عذابی بر ما نازل کن.» (إسراء/ 92) رسول اکرم فرمود: «من برای رحمت مبعوث شده ام و سیره رسالت، ابتدا بر نابود کردن دشمنان استوار نیست تا پیغمبر با استمداد از قدرت غیبی به حیات هر معترضی خاتمه دهد، اگرچه منکران عنود به هلاکت خواهند رسید.» حضرت رسول اکرم (ص) به عبدالله ابن ابی امیه مخزومی فرمود: «فإنما ترید من رسول الله أن یهلکک و رسول رب العالمین أرحم بک من ذلک ولایهلکک ولکنه یقیم علیک حجج الله؛ تو می خواهی پیامبر دشمنان را نابود کند، در حالی که فرستاده پروردگار جهانیان از تو نسبت به تو مهربانتر است و حجتهای خدا را بر تو اقامه می کند.»
پیام بلند اجتماعی و اخلاقی این روایت آن است که دین الهی بر محور علم و عقل استوار است. از این رو همواره از عالمان و خردمندان ستایش می کند. اساس دین آسمانی، معرفت و دانش است، زیرا هر جا دانش بیشتر است، خداشناسی، انسان شناسی، رابطه انسان و جهان، رابطه انسان با خدای جهان، مستحکمتر است و هر جا علم کم فروغ است، این گونه از معارف نیز ضعیف است.
پس عوام فریبی و سوء استفاده از جهل جاهلان، از سنت انبیا (ع) دور است. جاهلان گاهی گرفتار افراطند و گاهی گرفتار تفریط؛ آنان گاهی محال عقلی را پیشنهاد می کنند با این که محال عقلی با اعجاز محقق نمی شود، زیرا اگر محال عقلی با اعجاز ممکن شود، اصل رسالت و نبوت نیز آسیب می بیند، چون رسالت به عقل، و عقل به برهان متکی است و پیشنهاد اینان ابطال برهان را به همراه دارد. از این رو فرمود: «و منها المحال الذی لا یصح ولا یجوز کونه و رسول الله رب العالمین یعرف ذلک» پس زیربنای استدلال انبیا عقل است. آنها با معجزه، اساس عقل و براهین عقلی و بدیهیات عقلی را از بین نمی برند: «و رسول الله یرتفع أن یغتنم جهل الجاهلین و یحتج علیهم بما لا حجة فیه» سوء استفاده از جهل جاهلان، تفکر فرعونی است: «فاستخف قومه فأطاعوه؛ پس قوم خود را سبكمغز يافت [و آنان را فريفت] و اطاعتش كردند.» (زخرف/ 54) اما انبیا (ع)، سفیهان و جاهلان را به علم و معرفت فرا می خوانند و کسی که از سفاهت و جهل مردم سوء استفاده کند، خود سفیه و جاهل است.
سطح فکر جامعه بشری هر چه بالاتر بوده، با برهان عقلی مأنوس تر باشد، تأثیر هدایت انبیا (ع) در آن آسانتر و بیشتر خواهد بود و هر چه از عقل، محروم و گرفتار تباهی عملی باشند و ترقیات فکری و تقوایی کمتر باشد، تأثیر تبلیغ انبیا هم دشوارتر و کمتر خواهد بود. از این رو پیامبران به روشهای گوناگون مردم را به تعقل دعوت می کردند.
رسول اکرم (ص) که عقل ممثل، صادر اول و عقل کل است، برای ترغیب مردم به تعقل، مکرر از عقل و ثمرات آن سخن می گفت و می فرمود: «لکل شیء مطیة و مطیة المرء العقل و لکل شیء غایة و غایة العبادة العقل و لکل سفر فسطاة یلجئون إلیه و فسطاة المسلمین العقل؛ هر پوینده ای مرکبی دارد و مرکب انسان خرد اوست. انسان که مسافری است به سوی ابدیت، بدون عقل، در بین راه می ماند. مرکب راهوار انسان پویا عقل اوست. انسان جاهل، ایستا و جامد است و انسان عاقل، پویا و به سمت کمال در حرکت است.»
در جمله ی بعد فرمود: هر چیزی هدف و نهایتی دارد که باید بدان برسد و هدف عبادت، عقل است. انسان عبادت می کند تا عاقل شود، و عقل در حدوث و بقاء متکی به عبادت است. خدای سبحان هدف نماز را که از برجسته ترین مظاهر عبادت است، بازداری از زشتی و گناه می داند: «إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد.» (عنکبوت/ 45) زیرا نماز، انسان را وارسته می کند و این وارستگی همان ظهور عقل عملی است که با او از هر زشتی اجتناب می شود. روزه گرفتن هم که انسان را متقی و پارسا می کند، نشانه عقل عملی است. در جمله ی سوم نیز فرمود: هر کاروانی خیمه ای دارد که به آن خیمه پناه برده و خود را در سایه آن از هر خطری حفظ می کند، و خیمه ی مسلمانان، عقل است.
از رسول اکرم (ص) نقل شده که فرمودند: «فضیلت من نسبت به نوح (ع) آن است که جامعه چنان رشد کرده است که مطلب معقول و منطقی مرا می فهمد و من بیش از نوح (ع) توانسته ام مـردم را به دین خدا آشنا کنم.» نوح، تـقریبا نه قرن و نیم مردم را هدایت کرد ولی جز گروهی اندک، کسی به او ایمان نیاورد: «ماامن معه إلا قلیل؛ با او جز [عده] اندكى ايمان نياورده بودند.» (هود/ 40) چون آنها گرفتار حس بودند. بنابراین هر چه تعقل جامعه قویتر باشد، تعبد هم بیشتر است، زیرا عقل است که برای جهان مبدئی قائل است و وحی و رسالت را برای هدایت جامعه انسانی ضروری می داند. خلاصه آن که تلاش مستمر رسول خدا (ص) این بود که با تشویق عالم و یا سرزنش سفیه و جاهل، تفکر عقلی را احیا کند. چنانکه آن حضرت با تبشیر و انذار و با وعد و وعید، مردم را از وهم و خیال رهانید و به علم و عقل رسانید.
پیشنهاد دیگر عبدالله ابن ابی امیه مخزومی این بود که خدا و ملائکه را به ما بنما: «أو تأتی بالله و الملائکة قبیلا؛ خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى.» (إسراء/ 92) حضرت رسول (ص) فرمود: «بعضی از پیشنهادهای شما، ازجمله همین پیشنهاد، عقلا محال است و بعضی دیگر، گرچه ممکن است، ولی تلازمی بین آنها و رسالت نیست. دیدن خداوند منزه از جسمیت و جهت، محال عقلی است، خواه در دنیا و خواه در برزخ و خواه در قیامت. دیدن ملائکه نیز گرچه در برزخ و قیامت ممکن است، لیکن در دنیا برای افراد عادی که فاقد چشم ملکوتی اند ممکن نیست.»
پیشنهاد دیگر این بود که گفتند: اگر تو پیغمبری باید خانه ای از طلا داشته باشی: «أو یکون لک بیت من زخرف؛ يا براى تو خانه اى از طلا[كارى] باشد.» (إسراء/ 93) حضرت رسول (ص) فرمود: «مگر شما نمی دانید که بسیاری از زرمداران دارای کاخهای طلایی هستند، اما هیچ یک از آنها پیغمبر نیستند، بنابراین بین نبوت و آنچه شما پیشنهاد می کنید، تلازمی نیست.» «أما بلغک أن لعزیز مصر بیوتا من زخرف؟ قال: بلی، قال: أفصار بذلک نبیا؟ قال: لا، قال: فکذلک لا یوجب ذلک لمحمد.» آنگاه فرمود: «و محمد لا یغتنم جهلک بحجج الله» این از سخنان بلند رسول الله (ص) است. فرمود: «تو جاهلی، ادله شناس و رسالت شناس نیستی. فرق بین رسالت و سمتهای دنیایی را نمی دانی و رسول خدا هرگز از جهل تو برای حجج الهی سوء استفاده نمی کند و از عوام فریبی به دور است، زیرا او حجت خداست و به دنبال سخنان خداوندی که «نور السموات و الأرض؛ نور آسمانها و زمین.» (نور/ 35) است حرکت می کند.»
تاریخ اسلام پیامبر اکرم سیره پیامبر اکرم کفار جهل تعقل باورها در قرآن