مشرکین کوردل در بهانه جویی های خود برای فرار از قبول دعوت رسول خدا دست به دروغ پردازی و شایعه پراکنی پیرامون حضرت رسول می زدند. آنها می گفتند: «محمد، جنى دارد که این کلام را برایش مى آورد، محمد (ص) با فردى از جن! مربوط است، و او این آیات را تعلیمش مى دهد.» خداوند در پاسخ آنها می فرماید: «و ما تنزلت به الشیاطین؛ شیاطین و جنیان این آیات را نازل نکردند.» (شعراء/ 210)
وجه اینکه در آیه مورد بحث فرموده: "سزاوار ایشان نیست که قرآن را نازل کنند"، این است که ایشان خلق شریرى هستند و جز به شر و فساد و جلوه دادن باطل در صورت حق و از این راه مردم را از راه خدا گمراه کردن، همتى ندارند و قرآن کریم، کلام سراپا حق است و باطل بدان راه ندارد پس طبیعت و جبلت آنها مناسبت ندارد که قرآن را به کسى نازل کنند. سپس به بیان پاسخ این تهمت واهى دشمنان پرداخته مى گوید: «و ما ینبغی لهم؛ براى جنیان و شیاطین، هرگز سزاوار نیست که چنین کتابى را نازل کنند.»
یعنى محتواى این کتاب بزرگ که در مسیر حق و دعوت به پاکى و عدالت و تقوى و نفى هرگونه شرک است به خوبى نشان مى دهد که با افکار شیطانى و القائات شیاطین هیچگونه شباهت ندارد، و شیاطین جز شر و فساد کارى ندارند، و این کتاب خیر و صلاح است بنابراین بررسى محتواى آن به تنهایى بیانگر اصالت آن است به علاوه آنها توانایى بر چنین کارى ندارند (و ما یستطیعون). یعنی اینکه نمى توانند قرآن را نازل کنند، چون قرآن کلامى است آسمانى، که ملائکه آن را از رب العزه مى گیرند و به امر او و در حفظ و حراست او نازلش مى کنند، هم چنان که خودش فرمود: «فإنه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا* لیعلم أن قد أبلغوا رسالات ربهم و أحاط بما لدیهم؛ او از پیش رو و از پشت سر محافظى با آن روانه مى کند، تا بداند که پیامهاى پروردگار خود را رساندند و به آنچه که نزد ایشانست احاطه دارد.» (جن/ 27- 28)
اگر آنها چنین قدرتى مى داشتند باید سایر کسانى که در محیط نزول قرآن همانند "کاهنان" با شیاطین مربوط بودند (یا لا اقل مشرکان ارتباطشان را مسلم مى دانستند) بتوانند همانند آن را بیاورند، با اینکه همگى عاجز ماندند و با عجزشان ثابت کردند که این آیات ما فوق توان آنها است. به علاوه "کاهنان" خود معترف بودند که بعد از تولد پیامبر (ص)، رابطه ی شیاطینى که با آنها در ارتباط بودند از اخبار آسمانها قطع شد و آنها از شنیدن (اخبار آسمان) معزول و برکنارند. «إنهم عن السمع لمعزولون؛ در حقيقت آنها از شنيدن معزول [و محروم]اند.» (شعراء/ 212) شیطانها از شنیدن اخبار آسمانى و اطلاع از آنچه در ملأ اعلى مى گذرد، معزول و دورند، براى اینکه با شهاب هاى ثاقب از نزدیکى به آسمان و به گوش دادن، رانده مى شوند. از سایر آیات قرآن برمى آید، شیاطین قبلا به آسمانها مى رفتند و استراق سمع مى کردند و مطالبى را که در میان فرشتگان منعکس بود احیانا به دوستان خود منتقل مى ساختند، اما با تولد و ظهور پیامبر اسلام (ص) استراق سمع به کلى قطع شد و آن ارتباط خبرى از میان رفت، این مطلب را خود مشرکان نیز مى دانستند، و به فرض که مشرکان هم نمى دانستند، قرآن از آن خبر مى داد. به همین دلیل قرآن در آیات فوق به عنوان یک دلیل روى آن تکیه کرده است. و به این ترتیب از سه طریق به این اتهام پاسخ گفته شده است: عدم تناسب محتواى قرآن با القائات شیطانى (عدم قدرت شیاطین بر چنین کار) و ممنوع بودن شیاطین از استراق سمع!
تاریخ اسلام پیامبر اکرم جن تعلیم کفار باورها در قرآن انکار نبوت