زبیـر بکار که کتاب او الموفقـیات از مصادر قدیمی به شمار می رود از گفته علی (ع) در امر خواستگاری چنین آورده است: «نزد رسول خدا رفتم و در پیش روی او خاموش نشستم. چرا که حشمت و حرمت او را کسی نداشت. چون خاموشی مرا دید پرسید: "ابوالحسن! چه می خواهی؟" من همچنان خاموش ماندم تا پیغمبر سه بار پرسش خود را مکرر فرمود سپس گفت: "گویا فاطمه را می خواهی؟"
- آری!
- آن زره که به تو دادم چه شد؟
- دارم!
- همان زره را کابین فاطمه قرار بده.»
در بعضی روایات ابن سعد، به جای زره، پوست گوسفند و پیراهن یمانی فرسوده نوشته است و بعضی گویند که علی (ع) شتر خود را فروخت و بهای آن را کابین قرار داد. بهای این زره یا رقم این کابین چه بوده است؟ حمیری مؤلف قرب الاسناد آن را سی درهم نوشته است و دیگران تا چهارصد و هشتاد درهم نوشته اند.
ابن سعد در یکی از روایات خود بهای زره را چهار درهم نوشته است، که گمان داریم تصحیفی از چهارصد است. یعنی رقم اربعماه را اربع ضبط کرده است. و ابن قتیبه بهای زره را سیصد و بروایتی چهارصد و هشتاد درهم می نویسد.
باری کابین دختر پیغمبر چهارصد درهم یا اندکی بیشتر و یا کمتر بود همین و همین، و بدین سادگی نیز پیوند برقرار گردید. پیوندی مقدس است که باید دو تن شریک غم و شادی زندگانی یکدیگر باشند.
کالائی بفروش نمی رفت تا خریدار و فروشنده بر سر بهای آن با یکدیگر گفتگو کنند. زره، پوست گوسفند یا پیراهن یمانی هرچه بوده است، به فروش رسید و بهای آن را نزد پیغمبر آوردند. رسول خدا بی آنکه آن را بشمارد، اندکی از پول را به بلال داد و گفت «با این پول برای دخترم بوی خوش بخر!» سپس مانده را به ابوبکر داد و گفت «با این آنچه را دخترم بدان نیازمند است آماده ساز.» عمار یاسر و چند تن از یاران خود را با ابوبکر همراه کرد تا با صوابدید او جهاز زهرا را آماده سازند. فهرستی که شیخ طوسی برای جهاز نوشته چنین است: پیراهنی به بهای هفت درهم، چارقدی به بهای چهار درهم. قطیفه مشکی بافت خیبر، تخت خوابی بافته از برگ خرما. دو گستردنی (تشک) که رویهای آن کتان ستبر بود یکی را از لیف خرما و دیگری را از پشم گوسفند پر کرده بودند. چهار بالش از چرم طائف که از اذخــر پر شده بود. پرده ای از پشم. یک تخته بوریای بافت هـجر، آسیای دستی، لگنی از مس، مشکی از چرم، قدحی چوبین، کاسه ای گود برای دوشیدن شیر در آن، مشکی برای آب، مطهره ای اندوده به زفت، سبوئی سبز، چند کوزه گلی.
چون جهاز را نزد پیغمبر آوردند آن را بررسی کرد و گفت: «خدا به اهل بیت برکت دهد.»
هنگام خواندن خطبه زناشوئی رسید. ابن شهر آشوب در مناقب و مجلسی در بحار و جمعی از علما و محدثان شیعه این خطبه را با عبارت های مختلف و به صورت های گوناگون نوشته اند. از میان آنها این صورت که بیشتر محدثان آن را ضبط کرده اند، را می آوریم:
«سپاس خدائی که او را به نعمتش ستایش کنند، و به قدرتش پرستش، حکومتش را گوش به فرمان اند، و از عقوبتش ترسان، و عطائی را نزد اوست خواهان، و فرمان او در زمین و آسمان روان.
خدائی که آفریدگان را بقدرت خود بیافرید، و هری ک را تکلیفی فرمود که در خود او می دید و بر دین خود ارجمند ساخت، و به پیغمبرش محمد گرامی فرمود و بنواخت. خدای تعالی زناشوئی را پیوندی دیگر کرد و آن را واجب فرمود. بدین پیوند، خویشاوندی را درهم پیوست، و این سنت را در گردن مردمان بست. چه می فرماید، «اوست که آفرید از آب بشری را، پس گردانیدش نسبی و پیوندی و پروردگار تو تواناست». همانا خدای تعالی مرا فرموده است که فاطمه را به زنی به علی بدهم و من او را به چهارصد مثقال نقره بدو به زنی دادم.
- علی! راضی هستی.
- آری یا رسول الله.»
چنانکه نوشتیم ابن شهر آشوب در مناقب خطبه را بدین عبارت آورده و مجلسی نیز آن را به همین صورت از کشف الغمه نقل کرده است و پس از آن یک سطر دیگر اضافه دارد.
خطبه زناشوئی خوانده شد و زهرا (ع) از آن علی گردید. جهاز عروسی نیز بدان صورت که نوشتیم آماده گشت. اما مدتی طول کشید تا دختر پیغمبر از خانه پدر به خانه شوهر رفت. مجلسی در روایت خود این مدت را یکماه نوشته است در حالی که بعضی آن را تا یکسال و بیشتر هم نوشته اند.
یکماه یا یکسال یا هر مدت گذشت، سرانجام روزی عقیل به خانه پیغمبر رفت و از او خواست فاطمه را به خانه علی (ع) بفرستد. بعضی زنان پیغمبر نیز با وی همداستان گشتند و سرانجام شبی عروس را با جمعی زنان به خانه علی (ع) بردند. شاعران شیعی قرن اول و دوم هجری چون کمیت، سید اسماعیل حمیری و نیز دیک الجن که در آغاز قرن سوم هجری درگذشته است، در باب خواستگاری از دختر پیغمبر و زناشوئی او با علی (ع) و عروسی و مقدار مهریه در ازدواج از نظر اسلام در ازدواج دختر پیغمبر قصیده های غرائی سروده اند که در کتاب های تذکره و ترجمه موجود است.
شبی که می خواستند عروس را به خانه شوی برند پیغمبر فرمود:
«علی! عروسی بی مهمانی نمی شود.»
سعد گفت: «من گوسفندی دارم.» دسته ای از انصار هم چند صاع ذرت فراهم آوردند.
زبیر بکار از طریق عبدالله بن ابی بکر از علی (ع) چنین آورده است:
«چون خواستم با فاطمه (ع) عروسی کنم پیغمبر (ص) به من آوندی پرده ای زرین داد و گفت به بهای این آوند برای مهمانی عروسی خود طعامی بخر. من نزد محمد بن مسلم از انصار رفتم و از او خواستم به بهای آن آوند به من طعامی دهد. او هم پذیرفت سپس از من پرسید.
- کیستی؟
- علی بن ابی طالب.
- پسر عموی پیغمبر؟
- آری!
- این طعام را برای چه می خواهی؟
- برای مهمانی عروسی!
که را به زنی گرفته ای؟
دختر پیغمبر را!
این طعام و این آوند زرین از آن تو!»
پیغمبر درباره زن و شوهر دعا کرد. «خدایا این پیوند را بر این زن و شوهر مبارک گردان! خدایا فرزندان خوبی نصیب آنان فرما!»
ابن سعد در روایتی دیگر که سند آن با اسماء بنت عمیس منتهی می شود نویسد:
«علی زره خود را نزد یهودیی به گرو گذاشت و از او اندکی جو گرفت. و این بهترین مهمانی آن روزگار بود.»
ابن شهر آشوب از ابن بابویه چنین روایت کرده است:
پیغمبر دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار را فرموده تا همراه فاطمه به خانه علی (ع) روند و در راه شادمانی نمایند. شعرهائی که نماینده این شادی است بخوانند، لیکن سخنانی نباشد که خدا را خوش نیاید. آنان فاطمه را بر استری که شهباء نام داشت (یا بر شتری) نشاندند.
سلمان فارسی زمام دار استر بود. حمزه و عقیل و جعفر! و دیگر بنی هاشم در پس آن می رفتند. زنان پیغمبر پیشاپیش عروسی بودند و چنین می خواندند.
ام سلمه:
بروید ای هووهای من به یاری خدای متعال
و سپاس گوئید خدا را در هر حال
و بیاد آرید که خدای بزرگ بر ما منت نهاد
و از بلاها و آفت ها نجات داد
کافر بودیم راهنمائیمان نمود
فرسوده بودیم توانامان فرمود
و بروید!
همراه بهترین زنان.
که فدای او باد همه خویشان و کسان
ای دختر آنکه خدای جهان برتری داد او را بر دیگران!
به پیمبری و وحی از آسمان!
و عایشه می گفت:
ای زنان! خود را پوشیده بدارید!
و جز سخنان نیکو بر زبان میارید!
به زبان آرید نام پروردگار جهان
که به دین خود، گرامی داشت ما را و همه بندگان
سپاس خدای بخشنده را
پروردگار بزرگ و تواننده را
ببرید این دختر را که خدایش کرده محبوب!
به داشتن شوی پاکیزه و خوب
و حفصه می سرود:
تو فاطمه! ای بهترین زنان.
که رخساری داری چون ماه تابان.
خدایت برتری داد بر جهانیان
با پدری که مخصوص ساخت او را به آیت های قرآنی
شوی تو ساخت رادمردی را جوان
علی که بهتر است از همگان
هووهای من ببرید. او را
که بزرگوار است و از خاندان بزرگان
معاد مادر سعد بن معاذ می گفت:
سخنی جز آنکه باید نمی گویم!
و به جز راه نکوئی نمی پویم!
محمد بهترین مردمانست!
و از لاف و خودپسندی در امانست
آموخت ما را راه رستگاری
پاداش بادش از لطف باری
به راه افتید با دخت پیغمبر!
پیغمبر کز شرف دارد افسر
خداوند بزرگی و جلال
که نه همتا دارد نه همال
و زنان بیت نخستین هر رجز را تکرار می کردند و اینچنین یگانه بانوی پاک سرشت این عالم را روانه خانه شوهر کردند.
تاریخ اسلام حضرت فاطمه (س) زندگینامه ازدواج امام علی (ع) آداب و رسوم مهریه