پس از به هم خوردن وضع جنوب عربستان و پراکنده شدن مردم آن و نیز پس از آن که راه بازرگانی از طریق خشکی رونق یافت از جاهایی که برای تجمع، جذابیت بیشتری داشت مکه بود. مکه به سبب نزدیکی با دریای سرخ از یک سو بر سر راه بازرگانی شام و فلسطین واقع شده و از سوی دیگر واسطه ارتباط راه تجارتی با یمن بود. اما گذشته از موقعیت بازرگانی، این شهر اهمیت دیگری نیز داشت که مردمان را از نقطه های مختلف جزیره، در موسمی معین از سال، به خود جذب می کرد. می دانیم که خانه کعبه در شهر مکه واقع است و کعبه هزاران سال پیش از اسلام مورد احترام بوده است. قرآن کریم می گوید ابراهیم (ع) چون خانواده خود را در سرزمین بی آب و گیاه حجاز جای داد به پروردگار خود چنین گفت: «ربنا إنی أسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لــیقیموا الصلوه فاجعل أفئده من الناس تهوی إلیهم»؛ «پروردگار ما و من؛ تنی چند از فرزندانم را در دره ای بی آب و علف، نزدیک خانه با حرمت تو جای دادم. ای پروردگار ما تا نماز را بر پا دارند. پس دل های مردمانی را بسوی آنان بگردان» (ابراهیم/37).
و درباره شهر مکه از خدا چنین خواست:
«رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق أهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الآخر»؛ «پروردگار من این شهر را ایمن گردان. و از مردم آن، آنان که به خدا و روز رستاخیز گرویده اند را میوه ها روزی کن» (بقره/ 126).
از عهد ابراهیم (ع) خانه کعبه که محلی برای پرستش پروردگار یکتا بود، بدین سرزمین اهمیت داد. اما در آن روزگار مردم در آن جا چگونه می زیسته اند، پرستش آنان به چه صورت بوده است، روشن نیست. می توان گفت تاریخ مکه از دو سو روشن است، آغاز آن، چنان که قرآن کریم خبر می د هد، و سده پیش از تولد رسول خدا چنان که تاریخ عرب آن را ضبط کرده است. آنچه مسلم است این که در سده پنجم و ششم میلادی مکه شهری آبادان بوده است. نزدیکی آن به دریای سرخ به پیوستن راه بازرگانی آفریقا به سوریه از سوی شمال، کمک می کرده است. زیارتگاه بودن خانه کعبه و آمدن قافله های حاج در موسم نیز به آبادانی آن می افزوده است. پس از به هم خوردن وضع جنوب عربستان، دسته هایی از مردم آن سرزمین به دیگر نقطه های شبه جزیره رفتند. از اینان دو قبیله بنام جرهم و خزاعه مکه را محل سکونت گرفتند تاریخ جرهمیان و زمانی که در یمن می زیسته اند روشن نیست. بعض مورخان برآنند که جرهمیان در عهد اسماعیل بوده اند. ریاست شهر مکه را جرهمیان به دست گرفتند، اما با آمدن خزاعه و جنگی که میان آنان و جرهم درگرفت، زمام شهر به دست قبیله خزاعه افتاد. سلطه خزاعه در شهر مکه تا زمانی قصی بن کلاب که جد اعلای پیغمبر (ص) اسلام است ادامه داشت. نام قصی زید و مادر او دختر سعید بن سیل است. مادر زید پس از مرگ شوهرش کلاب به مردی از خزاعه بنام ربیعه بن حزام از بنی عذره شوهر کرد و همراه شوی با فرزندش زید به شام نزد خویشاوندان شوهر خود رفت. گویند زید را به مناسبت دور افتادن از زادگاهش بدان لقب (قصی) خواندند و سپس لقب جای اسم را گرفت. قصی پس از رسیدن به سن بلوغ به مکه بازگشت و دختر یکی از بزرگان خزاعه بنام حلیل را به زنی گرفت، و از این زن چهار فرزند بنام های عبدالدار، عبدمناف، عبدالعزی و عبد قصی یافت. قصی ریاست شهر را از دست خزاعه گرفت و خویشاوندان خود، قریش را که بیرون شهر می زیستند به درون آورد. در شهر مکه پیش از ظهور اسلام، جایی برای آموختن خواندن و نوشتن نبوده است. اما در خانواده ها کسانی بوده اند که ضرورت چنین هنر را دریافته و به خواندن و نوشتن می پرداختند. لیکن هیچ سندی نشان نمی دهد که چادرنشینان از خواندن و نوشتن بهره داشته اند. مگر آن که برحسب اتفاق شاعری یا کاهنی از موطن خود به کشورهای مجاور سفر کند و در آن جا فن خواندن و نوشتن را بیاموزد. آنچه شاعران می سرودند و آنچه از سخنان سجع وار بر زبان کاهنان می رفت از سینه این بدان منتقل می شد. بازار عکاظ که سالی یک بار بین طائف و نخله برپا می شد و بازار دیگری که در ماه ذی قعده در مرالظهران و پس از آن در ذی المجاز (نزدیک عرفه) برقرار می گردید جایی بود که شاعران در آن جا سروده های خود را بر مردم می خواندند.
قریش که ریاست شهر مکه را از خزاعه گرفته به خود اختصاص داده بودند، اندک اندک در کار بازرگانی افتادند. آنان محصول جنوب و شرق عربستان را به بندرهای کنار دریای مدیترانه می بردند و از بازارهای دمشق گندم، زیتون، ابریشم و دیگر کالاها را به حجاز می آوردند. کاروان قریش در سال دو سفر تجارتی داشت، زمستان به یمن و تابستان به شام. چنان که ابن هشام نوشته است تأسیس این دو سفر تجارتی به ابتکار هاشم جد رسول خدا (ص) بود. و این دو سفر تجارتی است که در قرآن کریم بدان اشارتی رفته است:
«لایلاف قریش. إیلافهم رحلة الشتاء و الصیف. فلیعبدوا رب هذا البیت الذی أطعمهم من جوع و آمنهم من خوف»؛ «برای الفت عطا کردن به قریش، الفت عطا کردن به ایشان در سفر زمستانی و تابستانی، پس بپرستند پروردگار این خانه را که از گرسنگی شان به طعام سر کرد و آنان را از بیم رهاند». (قریش/ 1-4).
مهمتران قبیله نیز که از حاشیه بیابان به داخل مکه آمده و در آن جا اقامت کرده بودند، پول های اندوخته را در راه بازرگانی و یا رباخواری به کار انداختند، و دریافتند که سود زندگانی این چنین بهتر و بیشتر از زیستن در بیابان است و زیان آن کمتر. از این گذشته نیازی ندارد با قبیله ها بجنگد، و یا مهمانسرا بسازد و مستمندان را پذیرایی کند. تغییر تدریجی وضع شهر مکه چادر نشینان را به خود جذب کرد. دامداری و بیابانگردی را رها کردند، و به شهر رو آوردند و در خدمت این طبقه مرفه و مالدار. دیری نپایید که در مکه دو واحد اجتماعی مشخص پدید شد. اقلیت ثروتمندی که به هیچ چیز جز افزودن سرمایه نمی اندیشید و اکثریت ستمکش که باید برای این دسته کار کند و در مقابل صرف نیروی جسمی خود، مزدی اندک دریافت دارد. وضع اجتماعی در شهر مکه مقارن ظهور اسلام به صورتی درآمده بود که برای انفجار آمادگی داشت. قریش ریاست شهر را در دست گرفتند و بدلیل آن که خانه کعبه را تحت نظارت خود در آورده بودند، امتیازی به دست آورده بودند، اما این امتیاز جنبه دینی و معنوی نداشت و اگر رنگ پرستش به خود گرفته بود، باری از حقیقت تهی می بود. آنان خدای بزرگ را فراموش کرده و بت را ابزار مقصدهای خود کرده بودند. فطرت انسانی که بر یکتاپرستی است مغلوب هوای شیطانی شده، ستمکاری جاری عدالت انسانی را گرفته، نه دینی که ستمکار را به راه راست بکشاند، و نه نیروی که به یاری ستمدیدگان آید. وقت آن رسیده بود که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.