استاد مطهری درباره مرحوم احمد آرام بیان می کنند: روزی در فاتحه مرحوم فرزان که به مناسبت چهلمین روزش در حسینیه گرفتند و او واقعا مرد عالم و متدینی بود و ما از نزدیک ایشان را می شناختیم و واقعا اهل قرآن بود، احمد آرام که به قول خودش سخنران نیست آمد یک ده پانزده دقیقه ای صحبت کرد و بعد یک موضوع خیلی خوبی برای مستمعین مطرح کرد، گفت آقایان هر چه که شما در فضیلت این آقای فرزان می گویید همه اینها وابسته به یک چیز بود که فرزان اهل قرآن بود و با قرآن سر و کار داشت، و بعد هم همه را توصیه کرد که اگر کسی مسلمان است و می خواهد از مزایای اسلام بهره مند شود باید با قرآن آشنا شود، و اگر می خواهد با قرآن آشنا شود باید با زبان قرآن آشنا شود و این زبان قرآن را بروید یاد بگیرید، به خاطر قرآن بروید یاد بگیرید نه به خاطر چیز دیگر. به قول او ما به عرب و عجم چه کار داریم؟ امام حسین هم به زبان عربی صحبت می کرده، شمر ذی الجوشن هم به زبان عربی صحبت می کرده، زبان عربی برای ما از آن نظر که چه کسانی به آن تکلم می کنند یا تکلم نمی کنند احترامی ندارد.
زبان عربی تنها از آن جهت که زبان قرآن است برای ما احترام دارد، و من باید الان در حضور شما اعتراف کنم که خود ما، همین تیپ ما در اثر انحرافاتی که در طول تاریخ در تعلیمات ما وجود داشته به گونه ای هستیم که در این حوزه های علمی و دینی از اول غرق در یک سلسله مسائل می شویم و در این مجرا قرار نمی گیریم که قرآن را بشناسیم. زبان عربی را هم درست یاد نمی گیریم، آن مقداری هم که یاد می گیریم به درد قرآن فهمی و قرآن شناسی نمی خورد.
اگر یک طلبه از همان اوایل تحصیلش همین کتابهایی را که در باب اعجاز قرآن نوشته شده است از قدیم و جدید بخواند از جدید مثل همین کتاب صادق رافعی، و از قدیم مثل همان کتاب عبدالقاهر جرجانی و ابوبکر باقلانی اگر یک طلبه از اول با این موضوع آشنا شود و بعد با توجه به جنبه های اعجاز آمیز قرآن وارد شود و بعد وادارش کنند به حفظ و ضبط قرآن، او اعجاز قرآن را خیلی بهتر می تواند درک کند از کسی که مثل ما اینطور نیست. و من می توانم بگویم (البته این را نمی خواهم به عنوان تزکیه نفس و خودستایی گفته باشم، ولی به عنوان یک شکر نعمت پروردگار عرض می کنم) من خودم حدود هشت سال است که واقعا از شنیدن قرآن لذت می برم و واقعا از خواندن قرآن لذت می برم و اصلا در قلب خودم یک معنیی در قرآن احساس می کنم که در غیر قرآن احساس نمی کنم.
گاهی با خودم فکر می کنم که شاید این در اثر آن است که تربیت ما عملا تربیت اسلامی و دینی بوده و این خودش نوعی تعصب است، بعد می بینم که اگر تعصب بود باید هر چیزی که نام اسلام داشته باشد برای من علی السویه باشد، اینهمه اخبار و احادیثی هم که ما داریم باید اینها در من (همان احساس را ایجاد کند) در صورتی که من می بینم نسبت به بسیاری از آثاری که در قدیم آثار اسلامی می دانستم و درباره آنها فکر می کردم، مرتب دارم از آنها دورتر می شوم ولی نسبت به خود قرآن می بینم که این اصلا یک چیز دیگری است.
حتی همین زیبایی قرآن را من سابقا با اینکه کتاب مطول و غیره را خوانده بودیم ولی چون آنها برای ما کافی نبود، چیزی درک نمی کردم ولی حالا واقعا زیبایی قرآن را حس می کنم مخصوصا وقتی که با آهنگ لطیف و زیبایی خوانده شود.
این قرآن های عبدالباسط، بعضی از قرائتهایی که کرده است، البته من همه را گوش نکرده ام، بعضی قسمتها که مخصوصا آهنگی که انتخاب کرده با موضوعی که در آن آیه است تناسب دارد، تأثیرش عجیب است، مثل آیه: «یا ایتها النفس المطمئنه؛ اى نفس مطمئنه.» (فجر/ 27) یا سوره «اذا الشمس کورت؛ آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد.» (تکویر/ 1)
این حلاوت و شیرینی قرآن و اینکه هرچه تکرار می شود از شیرینیش کاسته نمی شود، از وجوه اعجاز قرآن کریم است. آخر، این سوره حمد را ما چقدر می خوانیم؟ روزی ده بار فقط برای نمازهایمان می خوانیم. هر قطعه زیبایی را شما بخواهید روزی ده بار بخوانید برایتان متهوع است. من امتحان کرده ام، نه برای این کار، گاهی قطعات فارسی بوده که من خوانده ام، خیلی مرا جذب کرده، دفعه دوم خواندم باز بیشتر جذب شدم، شاید تا پنج دفعه خواندم همین طور بود، ولی دفعات بعد خواسته ام بخوانم دیده ام که کشیده نمی شوم.
گاهی خودم را وادار کرده ام به خواندن، دیده ام آنطور که اول جذب شده بودم نمی شوم، دیگر بعد به گونه ای می شود که به زور باید آن را بخوانم، و این تنها قرآن است که یک چنین حلاوت و شیرینیی دارد که انسان هرچه بخواند شیرینی آن سلب نمی شود.
این حکایت می کند از یک نوع تناسب بسیار مرموز میان روح و فطرت بشر و این کلام که کلام خداست، و انسان چون واقعا کلام خالقش را دارد می شنود، ندای غیب و ماوراء طبیعت را دارد می شنود، هرچه می شنود خسته نمی شود.