معاشرت های آزاد و بی بند و بار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیانا با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، یا اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد.
سیستم روابط آزاد اولا موجب می شود که پسران تا جایی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستی می نهد، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند و ثانیا پیوند ازدواج های موجود را سست می کند و سبب می گردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنانچه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند. بنابراین هر قدر ستر بیشتر رعایت شود بهتر است، یعنی جدایی زن و مرد، پوشش، ترک نظر و هر چیز دیگری که انسان را از حریم مسائل جنسی دور می کند، رجحان دارد و مادامی که ممکن است باید مراعات گردد. به طور کلی اصل ضرورت و احتیاج را باید در نظر گرفت، نباید ترخیص شرعی بهانه ای به دست دهد که مردان و زنان اجنبی حریم را از میان بردارند و خطر برخوردهای زن و مرد را فراموش کنند. هیچ غریزه ای به سرکشی و حساسیت غریزه جنسی نیست.
احتیاط ها و توصیه های اسلام مبنی بر دور نگهداشتن زنان و مردان اجنبی تا حدودی که حرج و فلج ایجاد نکند مبنی بر این اصل روانی است. روانشناسی و روانکاوی صد در صد این نظر را تأیید می کند و تواریخ و داستان ها حکایت می کنند که گاهی یک برخورد، یک تلاقی نگاه ها، در ظرف یک لحظه اساس خانواده ای را متلاشی کرده است. به نیروی تقوا و ایمان در مقابل موجبات همه گناه ها می توان تکیه کرد مگر در مورد گناهان مربوط به غریزه جنسی.
اسلام هرگز نیروی تقوا و ایمان را با اینکه قوی ترین نیروهای اخلاقی است یک ضامن کافی در برابر تحریکات و دسائس این غریزه ندانسته است. اسلام به اهمیت و ارزش فوق العاده پاکی و لزوم قانونی بودن روابط جنسی زن و مرد چه به صورت نظر و چه به صورت لمس و چه به صورت شنیدن و چه به صورت همخوابگی توجه کامل دارد، به هیچ وجه راضی نمی شود با هیچ نام و عنوانی خدشه ای بر آن وارد شود، اما دنیای امروز این ارزش فوق العاده انسانی را نادیده گرفته است و در عین اینکه دودش به چشمش می رود نمی خواهد به روی خود بیاورد. جهان امروز به نام: آزادی روابط جنسی روح جوانان را سخت فاسد کرده است. اسلام با همه توجهی که به خطر شکسته شدن حصار عفاف دارد از جنبه های دیگر غافل نمی شود. زنان را تا حدودی که منجر به فساد نشود از شرکت در اجتماع نهی نمی کند. در بعضی موارد شرکت آنها را واجب می کند، مانند حج که بر زن و مرد متساویا واجب است و حتی شوهر حق ممانعت ندارد و در بعضی موارد به ترخیص اکتفا می کند. اسلام به خطرات ناشی از روابط به اصطلاح آزاد جنسی کاملا آگاه است. نهایت مراقبت را در برخوردهای زنان و مردان اجنبی دارد. تا حدودی که منجر به حرج و فلج نشود، طرفدار دور نگهداشتن زنان از مردان است.
اسلام در عین اینکه به زنان اجازه شرکت در مساجد را می دهد دستور می دهد به صورت مختلط نباشد، محل ها از یکدیگر جدا باشد. می گویند پیغمبر اکرم (ص) در زمان حیات خویش اشاره کرد که در ورودی زنان به مسجد از در ورودی مردان مجزا باشد. روزی اشاره به یکی از درها کرد و فرمود: «لو ترکنا هذا الباب للنساء؛ یعنی خوب است این در را به بانوان اختصاص بدهیم.» بعدها عمر صریحا نهی کرد که مردان از آن در وارد شوند و نیز می گویند: پیغمبر اکرم (ص) دستور داد که شب هنگام که نماز تمام می شود، اول زن ها بیرون روند بعد مردها، رسول خدا خوش نمی داشت که زن و مرد در حال اختلاط از مسجد بیرون روند. زیرا فتنه ها از همین اختلاط ها بر می خیزد. رسول خدا برای اینکه برخورد و اصطکاکی رخ ندهد دستور می داد مردان از وسط و زنان از کنار کوچه یا خیابان بروند.
یک روز رسول خدا در بیرون مسجد بود. دید مردان و زنان با هم از مسجد بیرون آمدند. به زن ها خطاب کرد و فرمود بهتر این است شما صبر کنید آنها بروند. شما از کنار بروید و آنها از وسط. فقها به همین مناسبت فتوا می دهند که اختلاط زنان و مردان مکروه است. آنچه اسلام می گوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم می کنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را می بیند، یعنی اختلاط زن و مرد در مجامع. اسلام، با اختلاط مخالف است نه با شرکت زن در مجامع هر چند با حفظ حریم.
اسلام می گوید: نه حبس و نه اختلاط بلکه حریم. سنت جاری مسلمین از زمان رسول خدا همین بوده است که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نمی شده اند ولی همواره اصل حریم رعایت شده است. در مساجد و مجامع، حتی در کوچه و معبر، زن با مرد مختلط نبوده است. شرکت مختلط زن و مرد در برخی از مجامع مانند برخی از مشاهد مشرفه که در زمان ما محل ازدحام فوق العاده است بر خلاف مرضی شارع مقدس اسلام است. اسلام از راه های متععدی با پیدایش گناه مبارزه می کند: موعظه، امر به معروف و نهی از منکر و خود تربیت که اصلا مردم را اینطور باید تربیت کرد، در جای خود (راه های مناسبی) است.
یکی دیگر از راه های مبارزه اسلام با گناه این است که اصول زندگی را بر اساسی قرار می دهد که موجبات غوایت و گمراهی و موجبات تشویق و تهییج به گناه پیدا نشود. مسئله عفاف از همین قبیل است، که اسلام از طرفی کوشش می کند غریزه از طریق ازدواج مشروع اشباع شود، با عزوبت و تجرد در حداکثر مخالفت می کند.
در قرآن کریم می خوانیم: «وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم و امائکم»؛ «و زنان و مردان مجرد خود و بردگان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید» (نور/ 32) به مسئله ازدواج تشویق می کند: حتما و حتما پسر و دختر باید ازدواج کنند. اسلام در معاشرت های زن و مرد یک حدود و قیودی را قائل است و این حدود و قیود را فقط و فقط برای این (وضع) کرده است که ارتباط زن و مرد به شکلی نباشد که تهییج آور باشد، یعنی شهوات یکدیگر را تحریک کنند.
منطق عالی اسلام فوق العاده جلب توجه می کند، در اسلام کوچک ترین اشاره ای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است، اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه بکار برده است. از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود می کند و در این زمینه تدابیری اتخاذ کرده است که منجر به احساس محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نگردد. از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است.
در حدیثی می خوانیم: «من اخلاق الانبیاء حب النساء»؛ «دوستی زنان از اخلاق پیامبران است.» (وسائل، ج3، ص3) رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار می کرده اند و بر عکس روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا می کردند سخت تقبیح می نمودند.
بعضی از افراد نمی توانند میان شهوت و رأفت فرق بگذارند، خیال کرده اند که آن چیزی که زوجین را به یکدیگر پیوند می دهد منحصرا طمع و شهوت است، حس استخدام و بهره برداری است، اینها نمی دانند که در خلقت و طبیعت علاوه بر خودخواهی و منفعت طلبی علایق دیگری هم هست، آن علائق ناشی از خودخواهی نیست، از علاقه مستقیم به غیر ناشی میشود، آن علائق است که منشاء فداکاری ها و گدشت ها و رنج خود را راحت غیر خواستن ها واقع می شوند. آن علایق است که نمایش دهنده انسانیت انسان است، بلکه قسمتی از آنها یعنی در حدودی که به جفت و فرزند مربوط است در حیوانات نیز دیده می شود.
این افراد گمان کرده اند که مرد به زن همیشه به آن چشم نگاه می کرده و می کند که احیانا یک جوان عزب به یک زن هر جایی نگاه می کند، یعنی فقط شهوت است که آن دو را به یکدیگر پیوند می دهد، در صورتی که پیوندی بالاتر از شهوت هست که پایه وحدت زوجین را تشکیل می دهد آن همان چیزی است که قرآن کریم از آن به نام های مودت و رحمت یاد کرده است، می فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمه»؛ «و از نشانه های او این که از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنارشان آرام گیرید و میانتان دوستی و مهربانی نهاد.» (روم/ 21)
چقدر اشتباه است که تاریخ روابط زن ومرد را فقط از نظر حس استخدام و استثمار و بر پایه اصل تنازع بقاء تفسیر کنیم و چقدر مهملات در این زمینه بافته شده است، برخی نوشته ها در تفسیر تاریخ روابط زن و مرد، یگانه اصلی را که به کار می برند، اصل تضاد است، زن و مرد را مانند دو طبقه دیگر اجتماعی که دائما در جنگ و کشمکش بوده است فرض می کنند، اگر تاریخ روابط پدران و فرزندان را بتوان از نظر حس استخدام و استثمار تفسیر کرد روابط تاریخی زنان و شوهران را نیز می توان از این نظر تفسیر کرد.
درست است که مرد از زن همیشه زورمندتر بوده است اما قانون خلقت مرد را از نظر غریزی به شکلی قرار داده است که نمی توانسته است نوع ستم هایی که به غلامان و بردگان و زیر دستان و همسایگان خود روا می داشته درباره زن روا دارد، همانطوری که نمی توانسته است آن نوع ستم ها را بر فرزندان خود روا دارد. مردان بر زنان در طول تاریخ ستم های فراوانی کرده اند اما ریشه این ستم ها همان چیزهایی است که سبب شده به فرزندان خود نیز با کمال علاقه ای که به آنها و سرنوشت آنها و سعادت آنها داشته اند ستم کنند، همان چیزهایی است که سبب شده به نفس خود نیز ستم کنند، یعنی ریشه جهالت و تعصب و عادت دارد نه ریشه منفعت طلبی.
اسلام گناه ازدواج روابط جنسی شهوت جامعه شناسی دین پاکدامنی باورها قرآن