خدواند درباره کفار خطاب به پیامبر می فرماید: «فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث سنستدرجهم من حیث لا یعلمون؛ پس مرا با کسی که این سخن (های قرآن) را تکذیب می کند واگذار. ما به تدریج آنها را از آن جا که نمی دانند گرفتار خواهیم ساخت» (قلم/ 44). ای پیغمبر! بگذار مرا و این مردم. نه معنایش این است که تو مانع شدی، تعبیری است که در مقام تهدید گفته می شود. ما خودمان در فارسی گاهی می گوییم: حالا بگذار ببین من چه می کنم. طرف نیامده که دست ما را گرفته باشد ولی وقتی می خواهیم بگوییم در آینده چنین خواهم کرد، می گوییم: بگذار ببین من در آینده چه می کنم. این همان بگذار است که ما در فارسی می گوییم بگذار مرا و مردمی که این سخنان و این حقایق را دروغ می پندارند. بدترین عقوبتها همین عقوبت دنیای آنهاست، همین چیزی که آنها ملاک نعمت می دانند، همین نقمتهایی که در پوشش نعمت به آنها داده ایم. «سنستدرجهم من حیث لا یعلمون؛ اینها را کم کم، آرام آرام، تدریجی و درجه به درجه می گیریم، آنچنان که خودشان نمی فهمند و نمی دانند» (اعراف/ 182).
استدراج
استدراج که در آیات دیگر قرآن با تعبیرات دیگری آمده است از جمله اصول و حقایقی است که قرآن مجید بیان کرده است. در رابطه انسان و نعمتها یا در رابطه انسان و بلایا و شدائد، فکرهای کوتاه همین طور فکر می کنند که قرآن نقل کرد یعنی یک چیز بیشتر نمی بینند. نعمت چیست؟ مگر جز سلامتی و پول، نعمتی هم در دنیا وجود دارد؟ پول نعمت مطلق، سلامتی نعمت مطلق، اولاد و فرزندان و عشیره نعمت مطلق، هر کسی که خدا اینها را به او داد، اینها نعمت مطلق است و نعمت مطلق هم دلیل بر تقرب در نزد خداست. مسلم اگر چیزی نعمت علی الاطلاق باشد دلیل بر قرب انسان به خداست. بلایا چیست؟ مگر جز فقر بلایی وجود دارد؟ مگر جز بیماری بلایی وجود دارد؟ مگر جز تنهایی و بی کسی بلایی در دنیا وجود دارد؟ پس هر کس این طور بود خدا زده است: فلان کس یک آدم خدا زده است. ما خدا زده هستیم، اگر خدا زده نبودیم که اینهمه فقیر نبودیم، اگر خدا زده نبودیم که تن ما سالم می بود. در صورتی که مطلب این طور نیست. عکسش هم نیست که مال و ثروت بلاست، فقر نعمت است. هیچ کدام از اینها نیست. مال و ثروت با نوع عکس العملی که انسان با داشتن مال و ثروت نشان بدهد مشخص می شود که بلاست یا نعمت. مال، ثروت، سلامت، فرزندان برای یک انسانی که اینها را نعمت خدا می بیند و می داند و مغرور نمی شود و شکر این نعمتها را بجا می آورد، یعنی این نعمتها را آنچنان استفاده می کند که رضای الهی در آنهاست، می شود نعمت. همینها به علاوه غرور و اسراف در نعمتهای خدا و خرج کردن در راه نامشروع یا درآوردن از راه نامشروع، نقمتهای الهی است. فقر هم همین طور است. ای بسا مردمی که با داشتن فقر جهنمی هستند، برای اینکه عکس العملی که در این زمینه نشان می دهند عکس العمل ناسپاسی، نارضایی، ناشکری، کفرگویی و امثال اینهاست. پس افرادی ممکن است که متنعم به نعمتهای ظاهری باشند و هیچ اشکالی در کارشان پیش نیاید، بیشتر باید از این وحشت کنند که نکند ما مغضوب پروردگار هستیم که هیچ اشکالی در کار ما پیش نمی آید.
در حدیث است ( همین را باز مولوی به شعر آورده است ) که در زمان شعیب مردی بود کافر نعمت، فاسق و فاجر، آمد به شعیب گفت که شعیب! این چگونه است، اینهایی که شما اسمش را گناه گذاشته اید من همه این گناهها را مرتکب می شوم، معلوم می شود خدا مرا خیلی دوست دارد برای اینکه هرگز مرا معاقبه و اخذ نمی کند. شعیب در عالم وحی از خدا سوال کرد که این بنده چنین می گوید. به او وحی رسید که به او بگو که ما مدتهاست که تو را گرفته ایم و تو خودت خبر نداری. همین که اساسا ما هیچ اشکالی در کار تو به وجود نمی آوریم این بدترین عقوبتهاست که نمی خواهیم تو رویت به طرف ما بیاید. این، اخذ تدریجی است و در تعبیر قرآن استدراج آمده است و یکی از بدترین عقوبتهاست، چون مجال و فرصت توبه کردن را از انسان می گیرد، یعنی انسان می رسد به حالی که لطف و عنایت خدای متعال دیگر به هیچ نحو شامل حال او نمی شود و انسان این مقدار شایستگی ندارد که خدا او را با یک گرفتاری متوجه خودش کند. «فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث» بگذار مرا و مردمی که این حدیث و سخن و این حقایق را دروغ می پندارند، اینها را در همین دنیا می گیریم، اما طوری می گیریم که خودشان هم نمی دانند گرفته شده اند، عکسش را خیال می کنند: «سنستدرجهم من حیث لا یعلمون» تدریجا و درجه به درجه اینها را می گیریم از راهی که خودشان نمی دانند.
اینکه می گویند مکر الهی، نه مکر به آن معناست که یک انسان درباره انسان دیگر مکر می کند، بلکه کاری است که نتیجه اش نظیر نتیجه یک مکر است یعنی به طور پنهان و ناآشکار می گیریم: «و یمکرون و یمکر الله؛ آنها نیرنگ می کردند و خدا هم نیرنگ می کرد» (انفال/ 30)، «و مکروا و مکر الله؛ آنها مکر کردند و خدا هم (در پاسخ آنها) مکر در میان آورد» (آل عمران/ 54). در همین جا هم کلمه کید دارد: «و املی لهم ان کیدی متین؛ مهلتشان می دهیم، کید و مکر ما خیلی با متانت و حکیمانه است» (اعراف/ 183).
سخن حضرت زینب به یزید
در حالی که یزید باد به دماغ خودش انداخته بود و این موفقیتهای ظاهری او را سرمست کرده بود و تدریجا آن خیال برایش پیدا شده بود و این شکست ظاهری امام حسین (ع) را یک نوع عنایت خدا به خودش تلقی می کرد (اگر به عقیده او خدایی وجود داشته باشد)، حضرت زینب به او فرمود: تو حالا چون ما را به این وضع می بینی باد به دماغت انداخته ای و سینه ات را سپر کرده ای، تو خیال کرده ای این یک لطف و عنایتی است از خدا به تو و یک خواری است از خدا برای ما؟ مگر قرآن را فراموش کرده ای یزید؟: «و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزداد و اثما و لهم عذاب مهین؛ و کافران هرگز مپندارند این مهلت که به ایشان می دهیم به سود آنهاست، فقط مهلتشان می دهیم تا بار گناه خود را افزون کنند و برای آنها عذابی است که آنها را سخت خوار خواهد کرد» (آل عمران/ 178).
کافران خیال نکنند که اگر ما به آنها مهلت داده ایم این خیر آنها و نعمت است، این یک نقمتی است در پوشش نعمت. این طور نعمتها، نعمتها به کسانی است که حتی استحقاق اینکه جلوی گناه بیشترشان هم گرفته شود ندارند. مهلت می دهیم که هر چه بیشتر گناه کنند و بیشتر معذب باشند و تو از آن گروه مردم هستی.، عذاب خوارکننده و ذلیل کننده.
عقوبت استدراج
در حدیث آمده که پیامبر اکرم به خانه مردی رفتند. از طاقچه اتاق او یک تخم مرغ افتاد و نشکست. این امر باعث تعجب حضرت شد. او گفت یا رسول الله تعجب نفرمایید، در خانه ما از این قضایا زیاد است، اصلا در خانه ما را ضرر و مصیبت و این چیزها نمی زند. ظاهرا می گویند پیغمبر برخاستند و رفتند؛ فرمودند پس معلوم می شود خدا تو را از در خانه خودش طرد و رد کرده، چون همین سختیها و مصائب است که انسان را پرورش می دهد و بیشتر به سوی خدا می برد. این امر برای تو خیر نبوده است.
گفته اند استدراج یعنی همین؛ یعنی این نعمتها را پی در پی به او می دهیم، سرگرمش می کنیم، سرگرم و سرگرم می شود، به این وسیله عقابش می کنیم. این نوع از عقاب، بدترین نوع عقاب است.
عقوبت دنیوی برخی گناهان
خداوند عقوبت بعضی از گناهان را در همین دنیا می کند و در آخرت عقوبت سر جای خودش هست. در میان عقوبتهایی که در دنیا عکس العمل دارد، یکی همین گناهانی است که منجر به محروم کردن و مخصوصا دل شکستن یک عده مردم بیچاره و فقیر و ضعیف می شود. این یک امر عجیبی است، یکی مساله پدر و مادر است، که بدی کردن به پدر و مادر در همین دنیا عقوبت دارد و دیگر بدی کردن به مردم دلشکسته.
قرآن نعمت خدا تاریخ اسلام رذایل اخلاقی استدراج داستان اخلاقی تربیت