قرآن کریم در خصوص شرایط اعطای شفاعت می فرماید: «و لایشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون؛ پیغمبران و فرشتگان شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که دینش پسندیده باشد و ایشان از خوف و خشیت خداوند ترسناک هستند» (انبیاء/ 28)
از مفاد این آیه به دست می آید که شفاعت برای کسی است که در نزد خدا پسندیده است. حال ببینیم مراد از پسندیدگی چیست؟ آیا پسندیدگی در ذات و سرشت است یا پسندیدگی در عقیده و دین و آئین و یا پسندیدگی در کردار و رفتار؟
«کل نفس بما کسبت رهینة * إلا أصحـاب لیمین * فی جنـات یتسآءلون * عن المجرمین * ما سلککم فی سقر * قالوا لم نک من المصلین * و لم نک نطعم المسکین * و کنا نخوض مع الخآنءضین * و کنا نکذب بیوم الدین * حتی' أتب'نا الیقین * فما تنفعهم شفـاعة الشـافعین؛ هر نفسی در گرو و رهن اعمالی است که به جای آورده است، مگر اصحاب یمین که در بهشت هایی گفتگو دارند با مجرمان، که چه موجب شد شما در آتش دوزخ افکنده شوید؟! می گویند: ما از نمازگزاران نبوده ایم و مسکین را طعام نمی دادیم! و با فرو رفتگان و تعمق کنندگان در غرور و اباطیل دنیا فرو رفته بودیم! و ما روز پاداش را تکذیب نموده و به دروغ نسبت می دادیم. این حال ما بود تا آنکه مرگ و یقین به ما رسید و بنابراین شفاعت شفاعت کنندگان برای آنان هیچ سودی ندارد» (مدثر/ 38-48)
از این گفتار استفاده میشود که تمام نفوس در گرو اعمال خود هستند و گناهان و خطایایی را که در دنیا مرتکب شده اند روز قیامت آنان را در بند اسارت و مسکنت مقید و در بند می دارد و فقط اصحاب یمین از این اسارت مستثنی هستند، زیرا که آنها از رهن و گرو خلاص شده و از بند و زنجیر عواقب سوء کردارشان رهایی یافته و در بهشت ها استقرار یافته اند و در عین حال می فرماید که: آنها از مجرمانی که در دوزخ گرفتارند، در پرده و حجاب نیستند؛ بلکه با آنها گفتگو دارند و از علت ورودشان به دوزخ می پرسند، و آنها در جواب به وجود چند صفت در خودشان اشاره می کنند که آنان را در دوزخ افکنده و مانع از ثمر بخشیدن شفاعت نسبت به آنان شده است. و مفاد این گفتگو چنین میشود که اصحاب یمین که در دوزخ نیستند متصف به این صفات نیستند، این صفاتی که مانع از پذیرش شفاعت درباره آنها میشود و چون متصف به این صفات مانعه از قبول شفاعت نیستند، و خداوند نفوس آنان را از گرو گناهان و معاصی رها ساخته است، و به غیر از مجرمانی هستند که از شفاعت محروم شده اند و در نتیجه به دوزخ افتاده اند؛ پس معلوم میشود که این رهایی از گرو و اخراج از بند اسارت گناهان به واسطه شفاعت بوده است، بنابراین اصحاب یمین کسانی هستند که شفاعت درباره آنها پذیرفته است. در این آیات با دلالت التزامیه صفات اصحاب یمین -با مقابله مجرمین که به واسطه صفاتشان از شفاعت محروم شده اند- به دست می آید؛ و آن چهار چیز است.
همانطور که از مضمون آیات این سوره به دست می آید، این سوره در مکه و در اوایل بعثت رسول الله (ص) نازل شده است. در آن روز، تشریع صلوت بدین کیفیت که ما امروز به جای می آوریم نبود و تشریع زکات نیز بدین صورت و کیفیتی که ما امروز زکات می دهیم نبود؛ بلکه مراد از نمازی که در این آیه وارد است که مجرمان می گویند: ما از نمازگزاران نبوده ایم، مطلق توجه به سوی خداست، با خضوع و خشوع مقام عبودیت نسبت به ساحت قدس او جل و عز و مراد از اطعام مسکین نیز مطلق انفاق بر فقیران و مسکینان فی سبیل الله بوده است و مراد از تعمق و فرو رفتن در امور دنیوی، غور و بررسی ملاهی دنیا و زخارف و زینت های آن است که انسان را از توجه و اقبال به آخرت و روز جزا و پاداش باز می دارد؛ و یا مراد، تعمق در طعن به آیات خداست که توجه به این آیات روز حساب را به یاد می آورد و به بشارت و انذار و وعده و وعید، مردم را حرکت می دهد. مراد از تکذیب یوم الدین که معلوم است همان عدم اقرار و اعتراف به معاد و بازگشت انسان به سرای ابدیت و جاودانی و موقف قیامت است.
واضح است که به واسطه تلبس به این صفات چهارگانه؛ یعنی ترک نماز و ترک انفاق در راه خدا و خوض و غور در ملاهی و مناهی و یا در طعن به آیات خدا و در تکذیب روز جزا و حساب، به کلی ارکان دین منهدم می شود و اما با تلبس به صفات ضد آن یعنی نماز برای خدا و انفاق در راه خدا و اقتدا به اولیای دین در اعراض از توجه تام به امور اعتباریه و توجه و اقبال به یوم لقاء الله و روز دیدار و زیارت خدا، اصول و اساس دین بر پاست. چون دین عبارت است از اقتدا به هادیان راه خدا که انسان را از جاودان زیستی روی زمین برگردانده و به سوی عالم آخرت و لقاء و زیارت حضرت حق معبود و معبود بحق سوق می دهند و این دو جهت همان ترک غور در امر دنیا و تصدیق روز قیامت است که در آیه آمده است؛ و لازمه این دو امر توجه تام است به خداوند متعال در موقف عبودیت خویش و سعی در رفع حوایج مردم که مخلوق خدا و مربوط با خدا هستند و این دو جهت، نماز و انفاق در راه خداست. بنابراین قوام و پایه دین در دو جهت علم و عمل، عقیده و کردار، به این چهار جهت مربوط و منوط است و البته این جهات نیز مستلزم بقیه ارکان دین چون توحید و نبوت خواهد بود.