استاد مطهری در کتاب آزادی معنوی می فرماید: یادم افتاد دو سه شب پیش که راجع به فضیل بن عیاض صحبت کردم بعد نامه ای به من دادند از یک خانم محترمه ای که در آن نوشته بودند شما اگر به مستمعین خودتان احترام می گذارید، این را هم در جلسه بگوئید. چون گفتنش مانعی ندارد، بلکه بهتر هم هست من می گویم: ایشان نوشته بود که من فقط یک شب برای اولین بار به اینجا آمدم و شدیدا تحت تأثیر قرار گرفتم، تصمیم گرفتم باز هم به اینجا بیایم. امشب آمده ام و شبهای دیگر هم خواهم آمد. من لیسانسیه علوم تربیتی هستم، مدیره هستم (حالا یادم نیست در دبستان یا دبیرستان)، شما این همه گفتید فضیل بن عیاض یک آیه قرآن را شنید و منقلب شد یا راجع به نماز و حضور قلب گفتید. من بدبخت که اساسا معنی قرآن را نمی فهمم چه کنم؟ من که معنی نماز را نمی فهمم، حضور قلب برای من چه مفهومی و معنایی دارد؟ به زبان حال کأنه نوشته که ما کودکستان رفتیم و دبستان و دبیرستان رفتیم و دانشگاه را طی کردیم ولی قرآن را به ما یاد ندادند که ندادند. پس شما در اینجا وسیله ای فراهم کنید برای اینکه زبان عربی را تعلیم بدهند تا حدودی که مردم کم و بیش با معانی قرآن آشنا بشوند، با معنی نماز آشنا بشوند و لااقل بتوانند نماز را با روح بخوانند، قرآن را با روح تلاوت کنند، یک آیه قرآن که خوانده می شود، بفهمند. من می خواهم یک جواب عمومی بدهم (با مشورت رفقا)، اینجا (حسینیه ارشاد) همیشه اعلام کرده است و این را از اوجب واجبات می داند که مسلمانها با زبان عربی آشنا بشوند، بفهمند که در نماز چه می گویند، قرآن خودشان را بفهمند. ولی چه باید کرد، حرص دنیا آنچنان ما را گرفته است که چون زبان انگلیسی کلید در آمد و مادیات است، بچه هفت ساله مان را هم می فرستیم تا زبان انگلیسی یاد بگیرد. کمتر خانواده ای است که لااقل یک نفر در آن زبان انگلیسی را نداند ولی حاضر نیستیم یک کلاس عربی تشکیل بدهیم و زبان عربی را بخاطر خدا یاد بگیریم، بخاطر نمازمان یاد بگیریم، بخاطر قرآنمان یاد بگیریم. برای چندمین بار اعلام می کنیم که ما در اینجا آمادگی تشکیل دادن کلاس هم برای زنان و هم برای مردان را داریم. یک عده بیایند و نام نویسی کنند، خانمها در کلاس خودشان و آقایان در کلاس خودشان. این مؤسسه حاضر است برای این ها بطور رایگان وسیله فراهم بکند تا زبان عربی را یاد بگیرند، چون واجب است.
بعد امام علی (ع) دو موضوع را فرمود که شرط کمال توبه واقعی است. فرمود: توبه، آن وقت توبه است که این گوشتهایی را که در حرام رویانیده ای، آب کنی. اینها گوشت انسان نیست. یعنی چه؟ یعنی این گوشتهائی که در مجالس شب نشینی در بدن تو آمده است، این هیکلی که درست کرده ای از حرام و استخوانت از حرام است، پوستت از حرام است، گوشتت از حرام است، خونت از حرام است، باید کوشش کنی که این ها را آب کنید و به جای اینها گوشتی که از حلال روئیده باشد، پیدا شود. خودت را ذوب کن، حتما باور نمی کنید.
ابوی ما نقل می فرمودند که مرحوم حاج میرزا حبیب رضوی خراسانی که شعرهایش را حالا زیاد می شنوید و یکی از مجتهدین بزرگ خراسان و مردی عارف و فیلسوف و حکیم بوده است، هیکل خیلی بزرگی داشت و مرد بسیار چاقی بود. این مرد در اواخر عمرش با شخصی که اهل دل و معنا و حقیقت بوده مصادف می شود. حاج میرزا حبیب با آن مقامات علمی و با آن شهرت اجتماعی و با اینکه مجتهد درجه اول خراسان بود، رفت پیش این مرد زاهد متقی و اهل معنی زانو زد. ایشان گفتند بعد از مدتی حاج میرزا حبیب با آن هیکل را دیدم در حالیکه کوچک شده بود (مردم می روند اروپا برای لاغر شدن رژیم غذایی می گیرند!)، ما دیدیم هیکل حاج میرزا حبیب در آخر عمرش کوچک شده، آب شده. مصداق سخن علی (ع) شد که این گوشتهائی را (البته من به ایشان جسارت نمی کنم و نمی گویم از راه حرام)، که در حال غفلت روئیده است، آب کن.
دومین شرط را هم برایتان عرض بکنم، فرمود به این بدن که این همه لذت معصیت را چشیده است، رنج طاعت را بچشان، از نازک نارنجی بودن بیرون بیا، با نازک نارنجی گری آدم بنده خدا نمی شود، اصلا انسان نمی شود، آدم نازک نارنجی انسان نیست. روزه می گیری سخت است، مخصوصا چون سخت است بگیر. شب میخواهی تا صبح احیا بگیری برایت سخت است، مخصوصا چون سخت است این کار را بکن. یک مدتی هم به خودت رنج سختی بده، خودت را تأدیب کن.
توبه مرتضی مطهری احکام عبادی فلسفه اخلاق بندگی کمال ایمان عرفان