ابوریحان بیرونی علاوه بر تماس شخصی با بسیاری از علمای مسلمان و هندو و مسیحی زمان خود، به کتب بسیار درباره علوم یونان و بابل و افکار مانویون و زردشتیان نیز دسترسی داشت. کتابی مانند قانون مسعودی نه تنها مجموعه ای از نجوم اسلامی است بلکه مأخذی نیز برای بسیاری از شعب علوم یونانی و کلده ای و بابلی که اصل آن از میان رفته است محسوب می شود.
گذشته از آشنایی کامل با کتب نجومی و ریاضی از قبیل مجسطی بطلمیوس و اصول هندسه اقلیدس و سند و هندهای مختلف، ابوریحان با تعداد معتنابهی از کتب مربوط به فلسفه و طبیعیات آشنائی داشت. مأخذی که در کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر که جامع ترین کتاب اسلامی است در علم جواهر نام برده است شامل دانشمندان اسلامی از قبیل کندی و جاحظ و محمدبن زکریای رازی و جابربن حیان و نحویون و مورخان و جغرافیدانان از قبیل نصربن یعقوب دینوری و احمدبن علی و ابوالعباس عمانی و علمای یونانی از قبیل ارسطو و ارشمیدس و بالینوس و ذیوسقوریدس و فلوطرخس و بطلمیوس و جالینوس و بولوس ذیمقراطیس و افلاطون و بسیاری از بزرگان دیگر است. در این کتاب و تألیفات دیگر خود بیرونی در موارد بیشمار از کتب آسمانی نیز نقل قول کرده است و ابیات فراوانی از اشعار عربی دوره جاهلیت و عصر اسلامی ذکر کرده و به نوشته های فارسی و هندی و سریانی و اسکندرانی نیز اشاره کرده است.
در بعضی از رسائل خود نیز مانند افراد المقال فی امرالضلال ابوریحان در تعیین جهت قبله به احادیث نبوی استشهاد کرده و آشنایی خود را با علوم نقلی اسلامی علاوه بر علوم عقلی و اوائل کاملا روشن ساخته است.
متأسفانه چون کتب مهم ابوریحان به زبان لاتینی ترجمه نشده و اگر هم به تمدن غربی انتقال یافته باشد اثر مستقیمی از آن باقی نمانده است، وی مانند همعصر خود ابن سینا شهرتی جهانی خارج از دارالاسلام نیافت و به اندازه ابن سینا در سیر تفکر مغرب زمین مؤثر نبود. اگر قانون مسعودی به زبان لاتینی ترجمه شده بود امکان داشت که مانند شیخ الرئیس در رأس کتب درسی دانشگاههای اروپا قرار گیرد و مرجع قطعی علم نجوم در غرب محسوب می شود.
در عالم اسلامی ابوریحان همواره شهرت خود را به عنوان یکی از اساتید کم نظیر علم نجوم و جغرافیا و ریاضیات حفظ کرده است. کتاب فی تحقیق ماللهند در تاریخ اسلام بی همتا و الآثار الباقیه بهترین مأخذ گاهشماری و تقویم شناسی ملل قدیم است. کتاب التفهیم تا عصر حاضر از مراجع اساسی طالبان علوم ریاضی بوده و به وسیله اساتید تدریس می شده است و به علاوه سرمشق و مبدأ الهام چند تألیف مهم دیگر از قبیل روضة المنجمین شهردان بن ابی الخیر رازی و کیهان شناخت حسن ختان مروزی در قرن پنجم و جهان دانش شرف الدین محمدبن مسعودبن محمد مسعودی و کفایة التعلیم فی صناعة التنجیم سیدالعلماء ابوالمحامدبن مسعودبن الزاکی غزنوی در قرن ششم و تا حدی معجم البلدان یاقوت حموی در قرن هفتم و کتاب التفهیم فی معرفة الاستخراج التقویم مظهرالدین محمد لاری در قرن دهم بوده است.
بیرونی در درخشانترین و پرفعالیت ترین دوره ترویج علوم اوائل کتب خود را تألیف کرد و بیش از سایر دانشمندان اسلامی کوشش کرد تا شعب مختلف علوم مسلمین را با علوم و فنونی که از ملل دیگر اقتباس شده بود تلفیق دهد. به این نحو تألیفات او در قرون بعدی مأخذ و مرجع دانشمندان دیگر قرار گرفت و در نظر آنان ابوریحان به صورت یکی از اساتید صاحب نظر جلوه گر شد و اقوال و آراء او در علوم طبیعی و تاریخی به منزله حجت و برهان قاطع بین دانشمندان رواج یافت. خصوصا در علم نجوم بیرونی سرآمد منجمان محسوب می شد و دیگران او را سرمشق خود قرار می دادند.
ادیان و مذاهب از نظر بیرونی
یک نظر سطحی به نوشته های بیرونی کافی است که دیانت واقعی و ایمان راسخ او را به دین اسلام روشن می سازد. ابوریحان در مطالعه ادیان دیگر به حقیقت واحدی که در پرده صور و لسان مختلف در مذاهب گوناگون تجلی کرده است معترف بود و اعتقاد به این حقیقت را نیز از اصول تعلیمات اسلام که مبنی بر کلیت و مشمول عام وحی بین تمام ملل و اقوام بشر است می شمارد.
تحقیقات ابوریحان در ادیان مختلف او را به خوشه چینی و اجتماع بین شرایع وادار نکرد بلکه عقاید اصیل دینی او را تأکید کرد و مستحکم ساخت.
بیرونی از کلیت نظر اسلامی و سهم اسلام در تقریب اقوام و ملل گوناگون کاملا آگاه بود چنانکه در کتاب تحدید نهایة الامکان می نویسد: «و اکنون اسلام در شرق و غرب عالم ظهور کرده و بین اندلس در مغرب و قسمتهائی از چین و هندوستان مرکزی در شرق و بین حبشه و نوبه در جنوب و سرزمین ترکها و صقالبه در شمال گسترده شده است و تمام ملل را در یک رشته محبت به نحو بی سابقه ای متحد ساخته است.»
در واقع تحقیق در علوم مختلف مانند جغرافیا و علوم طبیعی به نظر ابوریحان از آنجا جایز است که برای حیات دینی و معنوی جامعه اسلامی در خور اهمیت است و باید توجه به این غایت دنبال شود. علوم و صنایع و فنون باید به منظور ایجاد زندگانی اسلامی و نیل به هدفی که اسلام تجویز کرده است ترویج یابد. البته فایده عملی و مادی ملاک ارزش علم نیست و فضیلت اشیاء را تعیین نمی کند، بلکه اعتبار تحقیق در علوم مبنی بر گفتار خداوند است که در قرآن انسان را امر فرموده بر اینکه در خلقت آسمانها و زمین تفکر کند از آنجا که خداوند جهان را به حق خلق کرده است.
گرچه در دیانت ابوریحان و پیروی او از تعالیم اسلام شکی نیست، در اینکه آیا از مذهب اهل سنت و جماعت و یا یکی از از فرق تشیع پیروی می کرده است مباحث زیادی به پیش آمده است و پاسخ قطعی به این سؤال در مورد او مانند بسیاری از دانشمندان چند قرن اول اسلام دشوار است.
بیرونی با احترام و بصیرت درباره عقاید فرق مختلف بحث کرده است لکن از اشاره تمایلات شخصی خود امتناع ورزیده و کوشش کرده است تا بی طرفی و بی نظری خود را حفظ کند. فقط از فحوای گفتار او در بعضی رسائل می توان تا این حد حدس زد که در دوره جوانی بیشتر به تشیع متمایل بوده است و در پیری به تسنن گرچه به قول خود او همیشه انگشتری در دست داشته است دارای دو نگین که بر روی یکی از کلماتی مورد پسند اهل سنت و بر روی دیگری گفتار مطابق ذوق پیروان تشیع نگاشته شده بود و به این وسیله ابوریحان کوشش می کرده است تا علاقه خود را به هر دو گروه نمودار سازد. بیرونی با تصوف نیز آشنائی داشته است گرچه به اشتباه در کتاب فی تحقیق ماللهند کلمه صوفی را مشتق از سرفوس یونانی می داند.
لکن شکی نیست که او را نمی توان از متصوفان شمرد بلکه ابوریحان از محققان و دانشمندان متشرعی بوده است که از علوم صوری و مطالعه و تحقیق بهره عظیمی برده بود بدون اینکه به مرحله سیر و سلوک قدم گذارده و به مرتبه کشف و شهود و اصل شده باشد. نیز او مانند اکثر مسلمانان دیگر از برای تصوف احترام و فضیلت قائل بود بدون اینکه خود از تعالیم آن مسلک پیروی کرده باشد.
ابوریحان به حکمت نیز علاقه فراوانی اظهار می داشت چنانکه در فصلی از کتاب فی تحقیق ماللهند درباره معرفت و حکمت می نویسد: «این بند تعریف فلسفه را که کوشش شبیه شدن به خداوند است تا حد امکان به خاطر می آورد.» در عین حال او با فلسفه استدلالی ارسطو در بسیاری از موارد مخالفت کرد. بیرونی مقام علمی ارسطو را محترم می شمارد لکن در برخی مسائل عمده از قبیل چگونگی خلقت جهان و حدوث و یا قدم عالم آراء مشائیون را باطل می دانست. ابوریحان با نوشته های علما و حکمائی که با افکار مکتب هرمس سر و کار داشتند نیز آشنائی کامل داشت و اگر بعضی از رسائل فلسفی مفقودالاثر او به دست آید شاید بتوان با عقایدی که در مقابل نظر پیروان ارسطو اتخاذ کرده بود و احتمال می رود از برخی جهات با عقاید پیروان مکتب هرمسی مشابه بوده باشد آشنائی حاصل کرد.
ابوریحان را نمی توان به سهولت در زمره طبقه خاصی از طالبان علم و معرفت قرار داد. بدون شک او از پیروان اسماعیلیه و یا تصوف نبود و با فلاسفه مشائی نیز مخالفت می ورزید. روی هم رفته بیرونی حکیم و دانشمندی بود متشرع که طریق استدلال و تجربه را با ایمان دینی آمیخت و در رشته های تاریخ و طبیعیات و ریاضیات به مقامی رسید که نظیر آن در ادوار تاریخ اسلام نادر است.
در نوشته های ابوریحان تحقیقات طبیعی و ریاضی همیشه منجر به معرفت به حکمت و صنعت باری شده و آگاهی به هر علتی او را متوجه علت اولی ساخته است. نیروی استدلال در نظر او مرتبه نازله ای است از عقل و نردبانی است که از طریق آن انسان از عالم محسوسات به جهان معقولات صعود می کند. ابوریحان توجه کاملی به معنی و مفهوم عقل از نظرگاه اسلامی داشته و بیش از اکثر محققان و دانشمندان دیگر در تلفیق علوم اوائل با روح اسلام و امتزاج علوم قدیمه با علوم اسلامی کوشش کرده است.