علمای اهل کتاب و مسئولیت انحطاط اخلاقی و معنوی
کسی که جریانات تاریخی- که از اوایل پیدایش مسیحیت تا امروز که اوایل نیمه دوم قرن بیستم مسیحی است- دقیق شود، یا وضع حاضر جهان غرب را که مهد مدنیت امروزی دنیا شناخته شده، در برابر خود قرار داده و به تحلیل اوضاع و حوادث دست زند و به طور قهقرا به پیدا کردن ریشه های نزدیک و دور آنها بپردازد، تردید نخواهد داشت که مسئول اصلی این همه انحطاط اخلاقی و متروک شدن معنویات انسانی و مستقر شدن زندگی صد در صد مادی به جای زندگی معنوی، همان کلیسا و تعلیمات کلیسا است!
قرآن کریم نیز در بیانات خود صریحا مسئولیت اختلالات مذهبی و اختلافات و هرج و مرج های زندگی انسانی را به گردن علمای کتاب و حمله معارف دینی می گذارد (به دلالت آیه «و مااختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم»؛ «اهل کتاب پس از آنکه حق را دانسته و از باطل تمیز داده اند، اختلاف کردند و این اختلاف که در میان آنان افتاده از راه تعدی و ستمگری بوده است.» (آل عمران/19)) و نیز تصریح می کند به اینکه مسئله تثلیت و قول «المسیح ابن الله» از ساخته های کلیسا است که یک نوع عقیده بت پرستی را در میان معارف آسمانی حضرت مسیح (ع) گنجانیده و یکی از اصول دعوت عیسوی قرار داده اند. «و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل»؛ «نصاری گفتند: «مسیح پسر خداست» آن سخنی است که واقعیتی بیشتر از آنچه در دهان آنهاست ندارد (اساسی ندارد)، به این ترتیب سخن خود را به سخن گذشتگان کفار شبیه قرار می دهند یعنی خود را شبیه بت پرستان می سازند.» (توبه/30)
و به دنبال آن، الوهیت را در کلیسا حلول داده و عالم روحانیت را لازم الاطاعة بی قید و شرط معرفی کرده اند و بدین وسیله از آرمان های مادی خود برخوردار می شوند.
«اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحد لا اله الا هو»؛ «یهود پیشوایان مذهبی خود را و نصاری راهبان خود را خدایانی جز خدا قرار دادند و مسیح پسر مریم را نیز به خدایی گرفتند، در حالی که امر داشتند خدایی را بپرستند که جز او خدایی نیست.» (توبه/31)
«ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله»؛ «تحقیقا بسیاری از پیشوایان دینی یهود و راهب های نصاری اموال مردم را به ناحق می خورند و مردم را از راه خدا منحرف می سازند.» (توبه/34)
علاوه بر همه اینها خدای متعال در کلام خویش به پیغمبر گرامی خود امر می کند که اهل کتاب را دعوت کند که با مسلمین در پیشرفت این دو مقصد تشریک مساعی نمایند: اولا الوهیت را اختصاص به خدای یگانه داده، جز او خدای دیگری را نپرستند. ثانیا ربوبیت و آقایی را منحصر به خدا نمایند و در میان خودشان که عموما تراز همدیگر هستند و ترجیحی در بشریت بر یکدیگر ندارند، بعضی را به سرپرستی و فرمانروایی بی قید و شرط تخصیص ندهند، تا کار زندگی آنها با دستگاه آفرینش وفق دهد، همان دستگاهی که همه را انسان دارای شعور و اراده و آرزومند سعادت زندگی آفریده است و به پیشانی هیچ کس مارک «عزیز بی جهت» نزده است. («قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله»؛ «به اهل کتاب بگو: بیایید به سوی یک سخن که میان ما و شما مشترک است بایستیم و آن این است که جز خدا را نپرستیم و شریکی برای او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را خدایان و سرپرستان اتخاذ نکنند.» (آل عمران/64))
توصیه اسلام به پیروان خود
اسلام در مبارزه با عقیده و روش حلول و اتحاد که کلیسا در پیش گرفته بود و پیش از آن در میان یهود و بیشتر از آن در میان بت پرستان حکمفرما بود، توصیه های مؤکد و عمیقی به پیروان خود نموده است. قرآن شریف در آیات بسیاری به مسلمین توصیه می کند که در عقیده توحید راسخ بوده، عبودیت خود را با اخلاص انجام دهند و یک دل و یک جهت به کتاب و سنت عمل کنند و هر گونه اختلاف فکری را از راه کتاب و سنت حل نمایند و هرگز از پیش خود در احکام دینی به صوابدید و صلاح جویی و قضاوت خودپسندانه نپردازند. (این مطلب را در تفسیر المیزان، ذیل آیه شریفه «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا»؛ «همگی به رشته الهی در آویزید و متفرق نشوید.» (آل عمران/ 103) و در ذیل آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة ولاتتبعوا خطوات الشیطان»؛ «ای کسانی که ایمان دارید! همگی به طاعت خدا در آیید و گام های شیطان را دنبال نکنید.» (بقره/208) و آیه «کلوا مما رزقکم الله ولاتتبعوا خطوات الشیطان»؛ «از آنچه خدا روزیتان کرده است بخورید و از گام های شیطان پیروی نکنید.» (انعام/142) و جاهای دیگر تفسیر نامبرده بیان کرده ایم.
قرآن مجید به مسلمین توصیه می کند که امتزاج روحی خود را به داخل جامعه اسلامی که همان جامعه تقوا و خداشناسی است مخصوص کنند و هرگز با جامعه های غیراسلامی که جامعه شرک و بت پرستی و جامعه اهل کتاب «نصاری و یهود و مجوس» بوده باشد، امتزاج روحی که موجب تأثیر در روش زندگی «رابطه ولایت» است برقرار نسازند. («لایتخذ المومنون الکافرین اولیاء من دون المومنین»؛ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست بگیرند.» (آل عمران/28) مؤمنان غیر از خودشان را (کفار) دوست و ولی نگیرند. و در این مضمون آیات بسیاری در قرآن کریم هست که با لحنی بسیار تند از آمیزش روحی با ملل خارج از اسلام نهی می کند. ).
رابطه ولایت با غیر مومنان از نظر قرآن
قرآن مجید نتایج این امتزاج روحی و رابطه ولایت را تصریحا و تلویحا در چندین جا به مسلمین گوشزد می نماید و می فرماید: شما مسلمان ها تاکنون (آخر زمان پیغمبر (ص)) از جهت سیادت و استقلال دینی در خطر مطامع جامعه های غیر مسلمان بوده، هر لحظه با زوال و انهدام تهدید می شدید، ولی امروز دیگر کفار از در هم شکستن جامعه دینی متشکل شما مأیوس شدند، بنابراین دیگر از بیگانگان مترسید و در امن باشید که هرگز نخواهند توانست این نعمت را از شما بگیرند و بنیاد دینی شما را که روش اسلامی است در هم ریزند.
دیگر از کفار مترسید، ولی از خدا بترسید، زیرا اگر از روشی که خدا برای شما قرار داده (روش اتفاق در عمل به کتاب و سنت) منحرف شده، روش دیگران را انتخاب کردید، خدا همان معامله را که با دیگران کرد و نعمت سعادت معنوی و رفاه زندگی دنیوی را از آنان گرفت و سنگ تفرقه میان آنها انداخت و با انواع عذاب ها هرگونه سیادت و استقلال صوری و معنوی را از آنها سلب نمود، همان معامله را با شما نیز می کند. (این مطلب را در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونی»؛ «امروز کافران از (شکست) آیین شما نومید شدند بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید.» (مائده/3) و از این آیه و آیات مناسب دیگر استفاده نموده ایم.)
پیش بینی قرآن درباره نتایج رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان
و نیز قرآن مجید تلویحا در پیش بینی های خود (که از اخبار غیبی قرآن باید شمرده شود) اشاره می کند که جامعه اسلامی به واسطه روابطی که با جامعه بیرون از اسلام مستقر خواهند کرد، احکام قرآن را به واسطه اعذاری یکی پس از دیگری ترک خواهند نمود. («و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القران مهجورا»؛ «روز قیامت رسول خدا خواهد گفت: خداوندا قوم من این قرآن را ترک گفتند.» (فرقان/30)) و به واسطه امتزاج روحی که با عالم مسیحیت پیدا می کنند، روش و سنت اسلامی را درست معکوس نموده، در مقررات دینی هر معروف را منکر و هر منکری را معروف و مواد دینی را جزء خرافات و هر گونه طرفداری از دین و آیین را سفاهت و بی خردی می شمارند. همان روز است که فساد به دریا و صحرا توسعه پیدا کرده، گرفتاری پس از گرفتاری بار خواهد آورد، شاید بدین وسیله مردم از نتایج سوء بی بند و باری و خدا نشناسی خسته شده و به ستوه آیند و به سوی دین فطری باز گردند.
اسلام توحید مسیحیت اخلاص خداشناسی جامعه شناسی دین ماتریالیسم باورها قرآن