سوگند به چراغهای زیبای آسمان که با درخشش خاص و نیلگون خود جهانی را روشن می سازند و به تعبیر قرآن مجید زینت بخش آسمان دنیایند، سوگند جالبی از قرآن مجید را تشکیل می دهد و در چهار مورد در این کتاب عزیز به چشم می خورد که در زیر می آوریم:
1. "فلا أ قسم بالخنس * الجوار الکنس"، (تکویر/ آیات 15-16: سوگند به ستارگان بازگردنده که در مکان خود به گردش آیند.)
2. "و النجم إذا هوی"، (نجم/ آیه 1: سوگند به ستاره چون فرود آید.)
3. "فلا أقسم بمواقع النجوم و إنه لقسم لو تعلمون عظیم"، (واقعه /آیه 75: سوگند به مواقع نزول ستارگان و این قسم اگر بدانید بسیار سوگند بزرگی است.)
4. "و الطارق* و ما أ دراک ما الطارق* النجم الثاقب"، (سوگند به طارق، و چگونه توانی طارق آسمان را بدانی، طارق همان ستاره درخشان است.)
گفتار مفسران
در مجموعه این آیات مفسران در اصل سوگند به ستارگان اتفاق نظر دارند لیکن اختلاف مختصری در مورد بعضی از کلمات آیات، در گفتار بعضی از مفسران به چشم می خورد که به آن اشاره خواهیم نمود. حال به ترتیب آیات فوق، نظر مفسران را مورد مطالعه قرار می دهیم. سه لغت در آیه سوم نیازمند به توضیح است:
1. خنس: جمع «خانس» از «خنوس» است که به معنی انقباض و طلب و مخفی شدن است و با طلوع کردن غایب می شود.
2. جواری: جمع جاریه به معنی روندگان، و جری، سیر سریع است که از جری آب استعاره آورده شد.
3. کنس: جمع « کـــانس» یعنی «داخل فی الکنــــاس» و اصل آن در حیوانات وحشی و آهو باشد که در خانه باشد و خانه ی او را کناس خوانند، گفته می شود: کنس الظبی «استتر فی کناسه»، یعنی آهو در خانه خود مخفی شد.
همه مفسران اتفاق نظر دارند که این اوصاف سه گانه مربوط به ستارگان است که پس از ظاهر شدن مخفی می شوند و کتاب معجم الفاظ القرآن الکریم که لغات فوق را معنی می کند می گوید این اوصاف مربوط به ستارگان است....
مرحوم شیخ طوسی نیز به همین نحو لغات را معنی نموده و اضافه می کند که از علی علیه السلام روایت شده که «خنس» ستارگانند چونکه در روز مخفی شده و در شب ظاهر می شوند. ابوالفتوح هم آیه را سوگند به ستارگان، با اوصاف فوق تفسیر نموده لیکن آنها در پنج ستاره: مشتری، زهره، زحل، مریخ، عطارد محدود نموده است. شیخ جواد مغنیه، محمد عبده و مصطفی مراغی در تفسیر خود آیه را به معنی مطلق ستارگان گرفته اند که در روز مخفی شده و در شب ظاهر می شوند.
مرحوم طبرسی، نیز می گوید مقصود ستارگانند. سپس می گوید: روایتی نقل شده که مراد پنج ستاره است. مرحوم علامه طباطبایی هم آیه را به همین نحو تفسیر نموده و می فر ماید: اقرب اقوال آن است که مقصود از صفات فوق را مربوط به پنج ستاره: زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد بدانیم. در هر حال چه آیه را متعلق به مطلق ستارگان بدانیم و چه به نمونه ای از آنها که پنج ستاره ی نامبرده باشد دلالت به عظمت این کرات آسمانی دارد. دومین آیه مورد بحث یعنی آیه "والنجم اذا هوی" از جهاتی مورد اختلاف نظر مفسران است. اختلاف نظر نخست در مورد کلمه نجم است که مراد از آن چیست. مغنیه در تفسیر خود می گوید: ابوحیان اندلسی در تفسیر «بحر المحیط» ده قول در تفسیر آیه فوق ذکر کرده است. میبدی چهار قول در تفسیر کلمه نجم نقل نموده است، بدین شرح:
1. نجم اسم خاص است و جمله ستارگان آسمان مراد است.
2. ستاره مخصوصی است به نام ثریا.
3. مجاهد، کلبی و ابن عباس گفته اند مراد قرآن است که در مدت 23 سال نازل می گردید.
4. از امام صادق علیه السلام روایت شده که مقصود محمد صلی الله وآله وسلم است، وقتی که در شب معراج از آسمان نازل گردید؛ او را نجم نامید، همانطور که سراج منیر ( چراغ روشن ) نیز نام نهاد.
قول دوم را مرحوم شیخ طوسی از مجاهد نقل نموده است و زمخشری به صورت یکی از احتمالاتی که در مورد آیه داده، بیان داشته است، و همچنین بیضاوی به صورت احتمال و مرحوم طبرسی از مجاهد و ابن عباس نقل نموده است. سید قطب در تفسیر خود می نویسد: نزدیکترین چیزی که در مورد آیه متوجه ذهن انسان می شود آن است که اشاره است به ستاره «شعری» که بعضی از مردم آن را پرستش می کردند و نام این ستاره در همین سوره در آیات بعد آمده است. "و انه رب الشعری" سپس نامبرده اشاره ای به اهمیت و عظمتی که ستاره شعری در افسانه های عرب و فارس داشته نموده است...
قول سوم و چهارم هم در پاره ای از تفاسیر و کتابهای روایتی نقل گردیده از جمله قول سوم را مرحوم طبرسی از ضحاک و مجاهد و کلبی نقل نموده سپس اضافه می کند قرآن بدینجهت «نجم» نامیده شده که به طور پراکنده نازل گردیده و عرب تفریق و پراکندگی را تنجیم می نامد.
مرحوم علامه طباطبایی نیز این معنی را به صورت قولی نموده و قول چهارم را از امام جعفر صادق علیه السلام از طریق عامه نقل کرده است. محدث قمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در این آیه خداوند به قبر محمد صلی الله وآله وسلم سوگند یاد کرده وقتی که پیامبر را قبص روح نمود.
حال باز می گردیم به قول اول که مراد از نجم، جنس ستارگان است، مراغی این معنی را در تفسیر خود اظهار نموده که مقصود، سوگند به جنس ستاره است وقتی که غروب نماید. مرحوم شیخ طوسی، زمخشری و طبرسی به صورت قولی آن را نقل نموده اند. مرحوم علامه طباطبایی می نویسد ظاهر آیه آن است که مراد از «نجم» مطلق کرات نورانی آسمانی است، خداوند در کتاب خود به بیشتر آفریده های خود سوگند یاد نموده و از آنهاست بعضی از اجرام آسمانی مانند خورشید و ماه و سایر سیارات، بنابراین مراد از "هوی النجم" سقوط آن است برای غروب نمودن.
در مورد آیه سوم نیز نظرهایی ابراز شده است، و بیشتر مفسران کلمه "مواقع" را به جاها و محلهای طلوع و غروب ستارگان تفسیر نموده اند. مولف المیزان می نویسد: "مواقع" جمع "موقع" است و موقع به معنی محل و جا است و معنی آیه عبارت است از: سوگند به جاهای ستارگان در آسمان. در مورد آیه "والطارق" نیز مفسران در اصل قسم بودن به ستارگان اتفاق نظر دارند. ابوالفتوح می نویسد: "والطارق" یعنی سوگند به ستارگان که در شب پیدا شوند. طرق به معنی آمدن است. آنگاه به طور طلب و اظهار عظمت و بزرگی پیغمبر را گفت: چه دانی که طارق چیست؟ آنگاه تفسیر کرد فرمود: "النجم الثاقب" ستاره ی درخشان می باشد. و از این قبیل است "ثقوب النار توهجها والتهابها".
مغنیه می گوید هر چه در شب ظاهر می شود طارق است، و مراد از طارق در اینجا ستاره ی درخشان است چون ستاره جز در شب ظاهر نمی شود. سید قطب می نویسد: "نجم ثاقب"، یعنی ستاره ای که با شعاع نافذ خود تاریکی شب را می شکافد، سپس اضافه می کند که این وصف بر جنس ستارگان منطبق است و هیچ دلیل و نصی و یا ضرورتی بر محدود نمودن این وصف به ستارگان خاصی نداریم بلکه اطلاق بهتر است چون معنی آیه عبارت است از سوگند به آسمان و ستارگان آن گاه تاریکی شب را می شکافند و از این حجابی که اشیاء را پوشانده نفوذ می کنند.
مراغی و عبده هم به همین معنی معتقد بوده و مراغی در مورد کلمه ی "وما ادراک" می گوید: این در کلام عرب یک سبک خاصی از سخن گفتن است که به واسطه آن تفخیم و تعظیم اراده می کنند به طوری که احاطه و ادراک عظمت آن ممکن نیست.