فریفتگی و جرأت نسبت به خداوند
فارسی 2748 نمایش |فردی که بر انجام گناهان و ترک اوامر خداوند اصرار کند و بگوید خدا رحیم است و انتظار آمرزش از سوی خداوند را داشته باشد، نسبت به خداوند فریب خورده و دچار اشتباه شده است. امیر المؤمنین (ع) می فرمایند: «إن من الغرة بالله أن یصر العبد على المعصیة و یتمنى على الله المغفرة؛ پافشاری بنده بر گناه و آرزوی آمرزش از خدا، مغرور شدن به خداست.» در حالی که همانگونه که خداوند دارای صفات جمالیه است منتقم (انتقام گیرنده و عقوبت کننده) و مذل (خوار کننده)، متکبر (دارای کبریا و عظمت) و شدید العقاب (کسی که شدیدا عقاب می کند) و...، همچنان دارای صفات جلالیه و قهریه است مانند منتقم و مذل، متکبر و شدید العقاب.
امام علی (ع) هنگام تلاوت آیه «یا أیها الإنسان ما غرک بربک الکریم»، فرمودند: «انسانی که در این آیه مورد خطاب و سؤال است، هر دلیلی برای مغرور شدنش به خدا بیاورد دلیلش بر باطل است و عذر و بهانه اش از عذر و بهانه هر فریب خورده دیگری بی پایه تر و جهالت وجود او را سخت فرا گرفته است. ای انسان! چه چیز تو را به گناه کردن دلیر کرده است؟ چه چیز تورا به پروردگارت مغرور و گستاخ کرده است؟ چه چیز تو را به نابود کردن خودت، خو داده است؟». از این قسم از غرور است، گفتار گروهى که مى گویند اگر خدا قیامت را بر پا کند ما از دیگران سزاوارتریم و بهره بیشترى خواهیم داشت و سعادتمندتر خواهیم بود.
چنان که قرآن مجید از قول مردى که با دیگرى در حال گفتگو بود چنین نقل مى کند: «و ما اظن الساعة قائمة و لئن رددت الى ربى لاجدن خیرا منها منقلبا؛ و گمان نمى کنم که قیامت به پا شود و بر فرض که (قیامتى باشد) و من به سوى خدا برگردم منزلى بهتر از این (باغ که در دنیا دارم) نصیبم خواهد شد.» (کهف/ 36) این کلام به خاطر این است که چنین افرادى از روی خودپسندی، براى خود کرامت و استحقاقى براى خیرات معتقد مى شوند، که خود باعث امید و رجایى کاذب نسبت به هر خیرى و سعادتى مى گردد، یعنى چنین کسانى آرزومند مى شوند که بدون سعى و عمل به سعادت هایى که منوط به عمل است نائل آیند. آن وقت مى گویند چطور ممکن است قیامت بر پا شود؟ و به فرض هم که بر پا شود و من به سوى پروردگارم برگردانده شوم در آنجا نیز به خاطر بزرگواری و مرتبه ذاتى ای که دارم به زندگی اى بهتر از این زندگى خواهم رسید.
و یا اینکه این افراد، از طرفى به نعمت هاى خدا در دنیا مى نگرند و نعمت هاى آخرت را با آن مقایسه مى کنند و از طرفى مى بینند که خدا در مقابل اعمال زشتشان آنها را عذاب نمى کند و عذاب آخرت را با آن مى سنجند چنان که قرآن کریم مى فرماید: «و یقولون لو لا یعذبنا الله بما نقول؛ چرا خدا ما را به خاطر آنچه مى گوئیم عذاب نمى کند.» (مجادله/ 8) و از طرفى به مؤمنین نگاه مى کنند که فقیر و «در ظاهر» گرفته و پریشان حالند و مى گویند: «اهؤلاء من الله علیهم من بیننا؛ آیا خدا از میان ما فقط بر اینان منت نهاده (و به نعمت السلام مفتخر گردانیده)» (انعام/ 53) و مى گویند: «لو کان خیرا ما سبقونا الیه؛ اگر دین خیر بود ایشان قبل از ما به آن نمى گرویدند.» (احقاف/ 11) و ادعا مى کنند که خدا در دنیا با نعمت هایش به ما احسان کرده و احسان دلیل محبت است پس خدا ما را دوست دارد و هر کس کسى را دوست داشته باشد در آینده هم به او احسان مى کند. این ها نمى دانند که نعمت ها و لذات دنیا و استدراج در نعمت ها (استدراج یکى از سنت هاى الهى در مقابله با بدکاران است. به این معنى که آنها هر چه بد مى کنند نعمت بیشتری مى یابند و خود نمى دانند که این نعمت ها به منظور غوطه ور نمودن ایشان در لذت و کامرانى است تا به تدریج استعداد هدایت را از دست مى دهند و زمانى فرا مى رسد که تمام فرصت ها از آنها گرفته مى شود) نشانه پستى و بى ارزشى شخص مى باشند و این لذت ها زهرهاى کشنده اند و همانطور که پزشک بیمارش را از غذاهاى مضر پرهیز مى دهد خداى تعالى مؤمنین را از دنیا بر حذر مى دارد.
قرآن عزیز مى فرماید: «ایحسبون انما نمدهم به من مال و بنین نسارع لهم فى الخیرات بل لا یشعرون؛ آنها گمان مى کنند اموال و فرزندانى که به عنوان کمک به آنان مى دهیم... براى این است که درهاى خیرات را با شتاب به روى آنها بگشاییم!! (چنین نیست) بلکه آنها نمى فهمند (که این وسیله امتحانشان است)» (مؤمنون/ 55-56) و مى فرماید: «سنستدرجهم من حیث لا یعلمون؛ ما آنان را از آنجا که نمى دانند به تدریج به سوى عذاب پیش مى بریم.» (اعراف/ 182)
در نهج البلاغه می خوانیم: «کم من مستدرج بالإحسان إلیه و مغرور بالستر علیه و مفتون بحسن القول فیه و ما ابتلى الله سبحانه أحدا بمثل الإملاء؛ بسا کسانی که با احسان خداوند اندک اندک به عذاب حق نزدیک شده اند و به خاطر پوشاندن گناهنشان مغرور و فریفته شده اند و به سبب تعریف و تمجید (مردمان) از آنان به فتنه و تباهی افتاده اند.» و مى فرماید: «فتحنا علیهم ابواب کل شی ء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون؛ ابواب هر نعمت را به روى ایشان گشودیم تا به آن نعمت ها شادمان شدند پس ناگاه ایشان را به کیفر اعمالشان گرفتار کردیم و آنها در آن هنگام خوار و نا امید گشتند.» (انعام/ 44) این غرور از آنجا ناشى مى شود که اینان نسبت به خداى تعالى و صفاتش جاهلند زیرا اگر کسى خدا را شناخت از عذاب الهى غافل نمى شود (غفلت از عذاب الهى که در اصطلاح امن از مکر خدا نامیده مى شود، یکى از گناهان کبیره مى باشد و در ردیف شرک به شمار مى آید) و با این خیالات واهى خود را فریب نمى دهد بلکه به فرعون و قارون و پادشاهان گذشته مى نگرد که چگونه خدا اول به آنها احسان کرد و سپس هلاکشان نمود، «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین؛ یهودیان با خدا مکر ورزیدند و خدا نیز با ایشان مکر نمود و خدا بهترین مکر کنندگان است» (آل عمران/ 54) «فلا یأمن مکر الله الا القوم الخاسرون؛ از مکر الهى غافل نشوند مگر مردم زیانکار.» (اعراف/ 99)
فرق بین رجاء و غرور
امیدواری بدون دلیل و پشتوانه به رحمت خداوند که یکی از موارد غرور و فریفتگی است، در مقابل رجاء به رحمت الهی است. منشأ رجاء علم و ایمان به وسعت رحمت و فیض و کمال و اسماء و صفات خداوند است و مبدأ غرور، کوچک شمردن امر الهى و... است و از این جهت، آثار این دو نیز مختلف است، زیرا که کسى که معرفت به وسعت رحمت و گستردگی نعمت خداوند و ایمان به آن دارد، حالت رجاء براى او دست داده، همین معرفت او را به تزکیه اعمال و تصفیه اخلاق و جدیت در اطاعت اوامر مولى و نعمت دهنده دعوت می کند و کسى که صاحب غرور است، در دام شیطان و نفس اماره، از کسب معارف و تحصیل اخلاق کریمانه و اعمال صالحه باز می ماند.
انسان های راجی و امیدوار، در عین حال که به انجام امر الهی قیام مى کنند نقطه اتکاء آنها به اعمال و احوال خود نیست، زیرا که آنها عظمت خداوند را دریافته اند و مى دانند در مقابل عظمت حق، هر چیزى کوچک و هر کمالى بى مقدار است، و در پیشگاه بلند مرتبه او، همه اعمال صالحه به پشیزى نیرزد. اتکاء آنها به رحمت و گستردگی فیض ذات مقدس خداوند است. ولى انسان های مغرور از همه کمالات باز مانند و خود را در صف حیوانات پست داخل می کنند و از حق تعالى و رحمت او، غافل و رو بر گردان اند و به صرف لقلقه لسان مى گویند: خدا ارحم الراحمین (بخشنده ترین بخشندگان) است و خدا بزرگ است. شیطان آنها را وادار به گناهان کبیره و ترک واجبات مهم می کند و به آنها تلقین می کند که در مقام عذر آوردن بگویند: خدا بزرگ است. در صورتى که اگر ذره اى از عظمت خداوند تبارک و تعالى را دریافته بودند ممکن نبود در محضر او و حضور او، با نعمت او مخالفت او کنند. اینان خداوند را به عظمت و بزرگى یاد کرده و وسعت رحمت حق را به رخ خود و دیگران می کشند، ولى افعال و اعمال آنها به کسى که از عظمت حق، جلوه اى در قلب او حاصل باشد و از وسعت رحمت حق تعالى پرتوى در لوح نفس آنها نور افکنده باشد، شباهت ندارد. آنها در امور آخرت، سستی و تنبلى می کنند و اسمش را رجاء گذارند و صورت اتکاء به عظمت حق به آن دهند. ولى در امور دنیایى، با کمال حرص و عجله مشغول به جمع و ضبطند، گویى خداى تعالى فقط در آخرت و راجع به امور آخرتى، بزرگ است و در امور دنیایى بزرگى ندارد. اینان در امور دنیاوى کاملا اعتماد به نفس و خلق دارند و از حق کاملا غافلند، حتى اسمش را نیز نبرند و در امور آخرتى گویند: توکل به خدا داریم. این نیست مگر غرور.
به طور خلاصه، صاحبان رجاء از عمل باز نمى مانند، بلکه جدیت آنها بیش از دیگران است. ولى اعتماد آنها به عمل خود نیست، بلکه اعتماد آنها در عین عمل کردن، به خداوند است، زیرا که هم قصور خود را مى بینند و هم وسعت رحمت را. مغرورین مانند اشخاصى هستند که در ایام بذر افکندن و تخم افشاندن و به عمل زراعت مشغول شدن، مشغول لهو و لعب شوند و با تنبلى سر برند و بگویند: خدا بزرگ است، بى بذر نیز مى تواند بدهد. اما راجین (امیدواران)، مانند زارعى هستند که در موقع خود، وظایفش را انجام داده و در موقع خود، بذر افشانى کرده و آبیارى می نماید، ولى رشد و تکثیر آن را از خداوند می خواهد و ظهور ثمره و پیدایش نتیجه را از حق و قدرت او بداند. آنان که عمل نکنند و جزاء و نتیجه خواهند، مغروران (فریب خوردگان) هستند و آنان که عمل کنند و به عمل خود اعتماد کنند، از معجبانند (خودپسندان) که خود را فراموش کرده و از خدا غافلند و آنان که عمل کنند و خود و عمل خود را ناچیز شمارند و به خدا و وسعت رحمت او اعتماد دارند، اصحاب رجاء هستند. علامت این ها آن است که در دنیا نیز به غیر خدا اعتماد و توکل نمی کنند و چشمشان از دیگر موجودات بسته و به جمال جمیل (زیبا) خداوند باز است و از عمل به وظیفه و قیام به خدمت، خوددارى نکنند، بلکه معرفت آنها، آنان را به عمل وادارد و از مخالفت باز دارد.
و در احادیث شریفه از جمله در کتاب ارزشمند اصول کافی به آنچه ذکر شد، اشاره شده است. راوى می گوید: «به حضرت صادق (ع) عرض کردم: «یک دسته از مردم اند که گناهان را به جاى مى آورند و می گویند ما امیدواریم و همیشه چنین هستند تا مرگ آنها فرا رسد». فرمود: «آنها قومى هستند از اعتدال به آرزوهاى بیجا مایل شده اند. دروغ مى گویند، امیدوار نیستند. همانا کسى که به چیزى امید داشته باشد، آن را طلب می کند، و کسى که ترسناک باشد از چیزى، از آن فرار کند» و در روایت دیگرى نیز همین مضمون تکرار شده است، با این تفاوت که در آنجا می فرماید: «آنها دوستان ما نیستند». همچنین در حدیث دیگری آمده است: «سمعت أبا عبد الله، علیه السلام، یقول: لا یکون المؤمن مؤمنا حتى یکون خائفا راجیا. و لا یکون خائفا راجیا حتى یکون عاملا لما یخاف و یرجو؛ حضرت امام صادق (ع)، مى فرمایند: «مؤمن، مؤمن نمى باشد مگر آنکه ترسناک و امیدوار باشد و ترسناک و امیدوار نمى باشد تا اینکه آنچه را که از آن مى ترسد و به آن امیدوار است، به جا آورد.»
منـابـع
محمد حسین طباطبایی- ترجمه الميزان جلد13- صفحه 432
سید روح الله موسوی خمینی- شرح حديث جنود عقل و جهل- صفحه 132-135
نهج البلاغه- حکمت 42
سید عبدالله شبر- ترجمه الاخلاق- صفحه 319-320
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها