زنان بهشتی
فارسی 3876 نمایش |یکی از نعمتهای خداوند برای اهل بهشت زنان زیبا و برگزیده هستند. مى فرماید: «فیهن خیرات حسان؛ در این دو بهشت نیز زنانى هستند نیکو خلق و زیبا.» (الرحمن/ 70) زنانى که جمع میان حسن سیرت و حسن صورت کرده اند، چرا که خیر غالبا در مورد صفات نیک و جمال معنوى به کار مى رود و حسن غالبا در زیبایى و جمال ظاهر. (خیرات حسان) یعنى زنانى که خوش اخلاق و زیبا رو هستند، ام سلمه آن را از پیامبر (ص) روایت کرده است. حسن گوید: یعنى زنانى که در صلاح و جمال برترى دارند زیبایند در دیده ها و در رنگها. و گفته شده که آنها زنان دنیا هستند که در بهشت بر مردم وارد می شوند و ایشان از حورالعین زیباتر و قشنگ ترند. جریر بن عبدالله گوید: آنها زنان خوب و برگزیده مختاره اند. در روایاتى که در تفسیر این آیه وارد شده صفات نیک بسیارى براى همسران بهشتى شمرده شده که مى تواند اشاره اى به صفات عالى زنان دنیا نیز باشد، و الگویى براى همه زنان محسوب شود، از جمله خوش زبان بودن، نظافت و پاکى، آزار نرسانیدن، نظرى به بیگانگان نداشتن و مانند آن. خلاصه اینکه تمام صفات کمال و جمالى که در یک همسر مطلوب است در آنها جمع است، و آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند، و به همین دلیل قرآن در یک تعبیر کوتاه و پر معنى از آنها به عنوان خیرات حسان تعبیر کرده است. و به دنبال ذکر این نعمت باز مى افزاید: «فبأی آلاء ربکما تکذبان؛ کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟» (الرحمن/ 71)
خلاصه صفات زنان بهشتى صفات زیر است
1- زنانى که افشاگرى از شوهرانشان نمی کنند.
2- زنانى که در محافل و مجامع عمومى و راه پیماییها سرود و شعار بخوانند نیستند.
3- زنانى که دهانشان عفونى و بدبو باشد نیستند.
4- زنانى که سر از بام و یا پنجره و درب منزل بیرون کنند نیستند.
5- زنانى که به شوهرشان نیرنگ بزنند و بگویند حالا می آیم و نیایند تا شوهر به خواب رود نیستند.
6- زنانى که فحاش و بد دهن و سلیطه باشند نیستند.
7- زنانى که چشمک به مردان اجنبى و بیگانه بزنند نیستند.
8- زنانى که راه پیمایى در خیابانها و راه ها نمایند و شعار بدهند نیستند.
9- زنانى که مغرور و فریبنده باشند نیستند.
10- زنانى که شوهرانشان را اذیت کنند نیستند.
عقبة بن عبدالغفار گوید: زنان و بانوان بهشتى دست همدیگر را گرفته و سرودى مى خوانند که مثل آن را هیچ آفریده اى نشنیده است، می گویند: «نحن الراضیات فلا نسخط؛ ما زنان راضى و خرسندیم که خشم نمی کنیم.» و «نحن المقیمات فلا نطعن؛ ما زنان ساکن و مقیمى هستیم که بیرون نمی رویم، و ما زنان برگزیده زیبا محبوبه همسران بزرگوار هستیم.» عایشه گوید: وقتى حورالعین این سرود را خواندند، زنان مؤمنه دنیوى پاسخ آنها را دهند و گویند: «و نحن المصلیات و ما صلیتن؛ ما زنان نماز گذاریم و شما نماز نخواندید، و نحن الصائمات و ما صمتن؛ ما زنان روزه داریم و شما روزه نگرفتید، و نحن المتوضئات و ما توضأتن؛ و ما زنان وضو گیرنده بودیم و شما وضو نساخته اید، و نحن المتصدقات و ما تصدقن؛ ما زنان صدقه دهنده بودیم و شما صدقه اى نداده اید، پس قسم به خدا که زنان مؤمنه بر حوراء بهشتى پیروز شوند.»
حوریانی در خیمه های بهشتی
سپس در ادامه توصیف این زنان بهشتى اضافه مى کند: «حور مقصورات فی الخیام؛ آنها حوریانى هستند که در خیمه هاى بهشتى مستورند.» (الرحمن/ 72) حور جمع حوراء و احور به کسى مى گویند که سیاهى چشمش کاملا مشکى و سفیدى آن کاملا شفاف است، و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق شده است. ابن عباس و مجاهد گویند: یعنى سفیدند بهترین سفیدها و از آن است که به آرد خیلى سفید دقیق الحوارى گویند، و عین الحوراء آن چشمى است که سفیدیش بسیار سفید و سیاهیش خیلى سیاه باشد و زیبایى چشم به این تمام می شود. تعبیر به مقصورات اشاره به این است که آنها تنها تعلق به همسرانشان دارند و از دیگران مستور و پنهانند. ابن عباس و ابوالعالیه و حسن گویند: یعنى زنان محبوسه در حجله ها و مخفى در خیمه هاى بهشتى. و مقصود این است که آنها محفوظ و رو گرفته اند، نه رو باز و مبتذل و بى ارزش. مجاهد و ربیع گویند: مقصورات یعنى اکتفاء به همسرانشان کرده و دیگر کسى را به جاى ایشان اختیار نمی کنند. خیام جمع خیمه است، ولى به طورى که در روایات اسلامى آمده خیمه هاى بهشتى شباهتى به خیمه هاى این جهان ندارند، از نظر گستردگى و وسعت و زیبایى.
این نکته نیز قابل توجه است که خیمه طبق آنچه علماى لغت و بعضى از مفسران گفته اند تنها به معنى خیمه هاى پارچه اى که در میان ما معروف است نمى باشد، بلکه به خانه هاى چوبى و یا حتى هر خانه مدورى کلمه ى خیمه اطلاق مى شود، و گاه گفته شده خیمه عبارت است از هر خانه اى که از سنگ و مانند ساخته نشده است. ابن مسعود گوید: براى هر همسر و زوجه اى خیمه ایست که طولش شصت میل است و از پیغمبر (ص) روایت کرده که فرمود: خیمه بهشتى دره است طولش در آسمان شصت میل است و در هر گوشه اى از آن اهل و همسرى است براى مؤمن که دیگران او را نمى بینند. و از ابن عباس روایت شده که خیمه یک در تو خالیست و مساحتش یک فرسخ در یک فرسخ است و در آن چهار هزار دستگیره از طلا است. و از انس از پیامبر (ص) روایت شده که فرمود: در شب معراج عبور کردم به نهرى که در دو طرفش قبه هایى از مرجان بود، پس از میان آنها مرا صدا زده گفتند السلام علیک یا رسول الله، پس به جبرئیل گفتم اینها چه کسانى هستند؟ گفت: اینها کنیزانى از حورالعین می باشند از پروردگارشان اجازه گرفتند تا بر شما سلام کنند، پس خدا به ایشان رخصت داد، پس گفتند ما زنان جاودانى هستیم که مرگ نداریم و نمى میریم و ما زنان باکره و دوشیزه هستیم که هرگز بکارت ما از بین نمی رود همسران مردان بزرگواریم آن گاه پیغمبر (ص) قرائت فرمود: «حور مقصورات فی الخیام»
زنانی از جنس بلور
در آیات قبل ضمایر تثنیه استعمال مى شد مانند آیه ى 68 که فرمود: «فیهما فاکهة و نخل و رمان؛ در آنها میوه است و خرما و انار.» پس چرا از تثنیه (فیهما) خارج شد و به جمع «فیهن» پرداخت؟! به این دلایل: اول این دلیل بر بزرگداشت مقام این دو بهشت است، هر چند از این لحاظ پایین تر از دو بهشت نخستین به شمار مى روند. دوم: سخن پیوستگى با آلاء در آیه پیشین دارد، به اعتبار آن که زنان نیکو و زیبا نیز از آلاء به شمار مى روند. سوم: سخن در این جا تنها به دو بهشت اخیر اختصاص ندارد، بلکه به همه باغها و بهشتها و از جمله دو بهشت اولى نیز مربوط است. و این به سیاق نزدیکتر است مخصوصا در آن هنگام که بگوییم مقصود «خیرات حسان» زنان مؤمن بوده باشد از این لحاظ که افضل و اجملند، و امام صادق (ع) در این باره چنین گفته است: «خیرات حسان از زنان دنیایند، و آنان از حورالعین زیباترند.» و نیز گفت: «آنان زنان صالح و مؤمن و عارفند.»
در خبر است که رسول خدا (ص) از نعیم بهشت سخن گفت و سپس از حورالعین یاد کرد و آن گاه ام سلمه به او گفت: پدر و مادرم به فدایت اى رسول الله، آیا ما بر آنان برترى نداریم؟ و او گفت: «چرا، به سبب نماز و روزه و عبادتتان که به منزله ظاهر نسبت به باطن است.» از معانى آیه است که آنچه رسول الله (ص) چنین گفت: «یعنى خلقشان نیکو است و رویشان زیبا.» و زنان نیکو خلق از آن روى به نام خیرات نامیده مى شوند که صالح بودن زن براى شوهرش و براى جامعه خیر بزرگى فراهم مى آورد، به همان گونه که فساد او سبب شرى بزرگ مى شود. و هنگامى که از پیغمبر (ص) درباره نیکوترین و بدترین بد پرسش کردند، گفت: «نیکوترین نیک زنى است که صالح باشد، و بدترین بد زنى که فساد کند.»
این نعمت هر چه بیشتر در بهشت تجلى پیدا مى کند، چنان که در حدیث به جا مانده از پیامبر (ص) که راستگو و تأیید شده به راستى است، در وصف نعمت خیرات حسان در بهشت چنین آمده است: «در بهشت نهرى است که در دو کرانه آن کنیزکان نشسته اند و از جانب خدا به ایشان وحى مى شود که تمجید و تسبیح و ستایش مرا به گوش بندگانم برسانید، پس آنان به آوازى خوش و بلند که خلایق هرگز چنین آوازى را نشنیده اند به آواز خوانى در تسبیح خدا مى پردازند و اهل بهشت را به طرب و شادى برمى انگیزند، پس زنى در مقابل ولى خدا حاضر مى شود که از جمله زنان او نیست و کمرى بسیار باریک دارد و کاخها و منزلگاههاى او پر نور مى شود، و ولى خدا چنان گمان مى برد که پروردگارش بر او اشراف کرده است، یا فرشته اى از فرشتگانش، و چون سر خود را بلند مى کند، با زنى رو به رو مى شود که نزدیک است نور او سبب از دست رفتن نور چشم وى شود، و آن زن به او مى گوید: اکنون وقت آن رسیده است که از تو دولتى به ما برسد، پس به او مى گوید که: تو که هستى؟ و آن زن مى گوید: من از آن کسانم که در قرآن از ایشان چنین یاد شده است: «لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید؛ آنان را در آن جا هر چه خواهند وجود دارد، و در نزد ما افزونتر.» پس با او همخوابگى مى کند با نیرویى همچون نیروى صد جوان، و هفتاد سال از عمرهاى ما با او به معانقه و دست در گردن یکدیگر انداختن مى گذراند، و نمى داند که آیا به چهره اش بنگرد یا به پشتش یا به ساقهاى پایش؟! و هیچ جاى بدن او نیست که چون در آن نگاه کند، از شدت نور و صفاى آن چهره خود را در آن نبیند، پس از آن زن دیگرى زیباتر از ازلى و با عطرى دل انگیزتر از او در برابر او آشکار مى شود که به او مى گوید: اکنون وقت آن است که از تو دولتى به ما برسد، و چون ولى خدا به او نظر مى کند، مى گوید که تو کیستى؟ و او در جواب مى گوید که من آن کسم که خدا از او در قرآن چنین یاد کرده است: «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین جزاء بما کانوا یعملون؛ پس هیچ کس نمى داند که چه مایه هاى روشنى چشمى، در برابر عملى که انجام داده اند، براى آنان پنهان نگاه داشته شده است.» (سجده/ 17) «گفت هیچ کس نیست که وارد بهشت شود مگر این که پانصد حورى همسران او باشند، و همراه با هر حورى پانصد غلام و هفتاد کنیز که گویى مروارید پراکنده اند یا مروارید پوشیده.» این گوشه اى از آلاء و نعمتها و رحمت خدا است که در انتظار ما است، به شرط آن که ایمان بیاوریم و از مقام حق تعالى بترسیم و به همین سبب به نافرمانى و تجاوز از حدود او نپردازیم.
فخر رازى تعبیرى لطیف دارد و مى گوید: مؤمن در بهشت براى دست یافتن به چیزى احتیاج به حرکت ندارد، بلکه چیزها به طرف او به حرکت درمى آیند، و خوردنى و نوشیدنى خود به خود به او مى رسد، و هر چه به آن تمایل دارند در پیرامون آنها در حرکت است، پس حوریان در خانه هایى پنهانند، و در هنگام انتقال یافتن به نزد مؤمنان که خواستار ایشان شده اند، پوشیده در سراپرده هایى به نزد مؤمنان مى روند، و مؤمنان را کاخهایى است که در کنار آن حوریات از سراپرده بیرون مى آیند و وارد کاخها مى شوند.» و حوریان نیز قصر نشین مى شوند. در حدیثى از امام صادق (ع) به این معنى اشاره شده و گفته است: «حوریان سفید پوست و پوشیده در خیمه هاى در و یاقوت و مرجانند، و هر خیمه را چهار در است و بر هر درى هفتاد کنیز برجسته پستان دربانى مى کند، و هر روز براى ایشان کرامتى از جانب پروردگار عز ذکره مى رسد، و خدا آنان را به مؤمنان بشارت مى دهد.» و پیامبر (ص) گفت: «هر خیمه و سراپرده مرواریدى است که در ازاى آن در آسمان شصت میل است.» پس آنان ملکه هاى بهشتند و در پیرامون آنان کنیزکانشان قرار گرفته اند.
اینها همه از چیزهایى است که خدا به بندگان خایف از مقام خودش وعده داده است، و در این شک نیست که وعده الهى به صورتى عمیق و فراگیر با خواسته هاى انسان مى خواند، و بهشت تصویر کننده فضیلتى است که انسان با عمل خویش براى فرداى خود فراهم مى آورد، و مؤمن به هیچ زنى نظر ندارد بلکه در همسر و شریک زندگى خود خواستار صفاتى معین است که از مهمترین آنها عفت و طهارت است، چه اینها از خصوصیات خاندان صالح و شایسته است، و زندگى با همسرى که چشمش به همه جا امتداد پیدا کند، و پاکیزگى و نفس خود را به هر جنبنده اى تسلیم کند، چه فایده اى دارد؟! یا چگونه ممکن است خانواده اى سازنده نسلهایى با فضیلت باشد، و نقش پاکیزه خود را در بناى جامعه ایفا کند، در صورتى که مادر آن خانواده از عفاف بویى نبرده باشد؟ وعده خدا به مؤمنان که نعمت حوریان باکره را نصیب ایشان خواهد کرد، تنها براى ارضاى خواسته هاى جنسى ایشان نیست، بلکه پیش از آن تحقق بخشیدن به چشمداشتهاى معنوى آنان است، چه دخترى باکره بیش از آن همه به همسر خویش عشق مى ورزد و اخلاص نشان مى دهد که زنى که بکارت خود را به دیگرى داده باشد چنین مى کند.
آیه بعد توصیف دیگرى است درباره حوریان بهشتى، مى فرماید: «لم یطمثهن إنس قبلهم و لا جان؛ هرگز پیش از این جن و انس دیگرى با آنها تماس نگرفته، و دوشیزه اند.» (الرحمن/ 74) البته چنان که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود زنان و مردانى که در این دنیا همسر یکدیگرند هر گاه هر دو با ایمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى شوند، و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگى مى کنند. و حتى از روایات استفاده مى شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى که در این جهان انجام داده اند. سپس مى فرماید: «فبأی آلاء ربکما تکذبان؛ کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟» (الرحمن/ 75) آرى... این وعده خدا است، و مؤمن با فشارهاى گوناگونى براى منحرف شدن از حق رو به رو است، تا به شهوتهاى خود برسد، و شاید شهوت شکم و جنس و آسایش طلبى نقشى در باز پس ماندن از مقام ترسندگان از مقام پروردگارشان داشته باشد، ولى آخرت را به یاد آورد و آنچه از نعیم را که در آن جا به فرمانبرداران و ترسندگان از او وعده داده شده است در نظر بیاورد باشد که در مقابل آن فشارها ایستادگى کند و شهوت حرام در او بمیرد و نداى پروردگارش را اجابت کند: "فبأی آلاء ربکما تکذبان" و بگوید: لا بشى ء من آلائک رب أکذب، و در آن بکوشد که به این گفته در زندگى خود تحقق بخشد، و سپس چرا تکذیب کند در صورتى که مى داند که این نعیم جز به تصدیق به دست نمى آید؟!
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 306
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 183
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 24 صفحه 121
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 384
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها