نتایج و پیامدهای انکار وحی
فارسی 3131 نمایش |1- شکست مکر و حیلهها
قرآن مجید، نقشه و حیله وحی ستیزان را نقش بر آب و آن حیله را گمراه میکند؛ چنانکه درباره کید کافران میفرماید: «...و ما کید الکافرین إلا فی ضلال؛ نیرنگ کافران جز در گمراهی نیست.» (مؤمنون/ 25) همچنین درباره حیله فرعون میفرماید: «...و ما کید فرعون إلا فی تباب؛ نیرنگ فرعون راه به جایی نمیبرد.» (مؤمنون/ 37) خداوند نیرومندتر از آنان را هلاک کرده است: «فأهلکنا أشد منهم بطشا و مضی مثل الأولین» (زخرف/ 8) و از کافران انتقام میگیرد: «فانتقمنا منهم فانظر کیف کان عاقبة المکذبین» (زخرف/ 25) آری، بزرگ تر و قدرتمندتر از منکران وحی به هلاکت رسیدند؛ حتی گروهی نابود شدند که اینان یک دهم نیرو و قدرت آنان را هم ندارند: «و کذب الذین من قبلهم و ما بلغوا معشار ما اتیناهم فکذبوا رسلی فکیف کان نکیر» (سبأ/ 45) خداوند سقف این فرهنگ سست را بر سرشان فرو کوبیده است و خواهد کوبید: «قد مکر الذین قبلهم فأتی الله بنیانهم من القواعد فخر علیهم السقف من فوقهم و أتیهم العذاب من حیث لایشعرون» (نحل/ 26) پیشینیانشان مکر کردند و خداوند بنیانشان را برکند و سقف بر سرشان فرو ریخت و از جایی دور از انتظار، عذاب به سراغشان آمد. خلاصه آن که اگر مکر منکران وحی، کوه کن باشد در برابر اراده الهی بی اثر است: «و إن کان مکرهم لتزول منه الجبال» (ابراهیم/ 46) سرش این است که همه مبادی و متن و پیامدهای مکر آنان نزد خداست: «و عندالله مکرهم» (ابراهیم/ 46) لذا، کلید همه نقشه ها و حیله ها و مکرها به دست اوست و چنین چیزی هرگز فایق بر اراده خداوند نیست.
2- پیروزی قطعی پیامبران
خداوند در برابر تهاجم گسترده منکران وحی، وعده پیروزی قطعی را به پیامبران داد و فرمود: «کتب الله لأغلبن أنا و رسلی...» (مجادله/ 21) خداوند چنین نگاشته که من و پیامبرانم حتما پیروزیم و چیرگی قطعی از حزب و لشگریان خداوند است: «فإن حزب الله هم الغالبون» (مائده/ 56) و «و إن جندنا لهم الغالبون» (صافات/ 173) و کافران قطعا مغلوب و منکوب و جهنمی خواهند شد: «قل للذین کفروا ستغلبون و تحشرون إلی جهنم...» (آل عمران/ 12) آنان که به اردوگاه اسلام، ناجوانمردانه میتازند و شبیخون میزنند، هیچگاه به آرزوهای شیطانی خود نرسیدند و نخواهند رسید؛ گرچه در ظاهر پیامبری را شهید کنند و به زندگی شخصی او مهر پایانی بزنند؛ زیرا مکتب و شخصیت حقوقی پیامبران ابطال ناپذیر است، بلکه هر روز شکوه آن افزون تر و جلوه های آن خیره کننده تر میشود. از این رو، امکان ندارد تبه کاران طغیانگر بتوانند ره آورد نبوت و فرآورده های وحیانی پیامبران را به دست فراموشی بسپارند و هیچ پیامبری نیست که اندیشههای وحیانی را القا کرده و در صدد تبلیغ و ترویج شریعت برآمده باشد و پیروز از کار خارج نشده باشد.
3- همنشینی با شیطان
خدای سبحان، کیفر منکران وحی را همنشینی شیطان با آنها قرار داده و در آیات متعددی آن را بیان کرده است؛ مانند:
یک- «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین؛ هر کس از یاد خدای رحمان دل بگرداند، او را به شیطان وا میگذاریم که همواره همراهش باشد.» (زخرف/ 36)
دو- «و قیضنا لهم قرناء فزینوا لهم ما بین أیدیهم و ما خلفهم و حق علیهم القول فی أمم قد خلت من قبلهم من الجن و الإنس إنهم کانوا خاسرین؛ ما برایشان همنشینانی قرار دادیم و آنها حال و آینده را در نظرشان بیاراستند و وعده عذاب، همانند پیشینیانشان از جن و انس برایشان تحقق یافت؛ زیرا به حتم، زیانکار بودند.» (فصلت/ 25) این شیاطین، همواره در کنارشان خواهند بود و وضع جهان کنونی و نیز اوضاع آینده را برایشان جلوه میدهند و توجه آن ها را به مسایل مادی و پدیدههای منافع آور جلب میکنند و هرگز به فکر تحصیل ره توشه سفر ابدی خود نیستند.
4- سرسپردگی به غیر خدا
یکی از پیامدهای بسیار تلخ انکار وحی، سرسپردگی به غیر خداست و این کار، پذیرفتن فرهنگی است که هیچ گاه به سود انسان نیست و جز وزر و وبال دست آوردی نخواهد داشت: «و من أضل ممن یدعوا من دون الله من لا یستجیب له إلی یوم القیامة و هم عن دعائهم غافلون * وإذا حشر الناس کانوا لهم أعداء وکانوا بعبادتهم کافرین؛ چه کسی گمراهتر است از آنان که جز خدا را پرستش میکنند که اگر تا قیامت هم آنان را بخوانند پاسخشان نمیگویند و هرگز صدای آنان را نمیشنوند و هنگامی که مردم محشور میشوند، معبودهایشان دشمنانشان هستند؛ حتی عبادت آنان را نیز انکار میکنند.» (احقاف/ 5-6) زیرا آنچه در معاد روشن میشود این است: اولا پرستش مشرکان منکر وحی، باطل بود. ثانیا معبود آنان هوای آنها بود، نه بتها. ثالثا خود بتها همانند موجودهای دیگر در پیشگاه خالق خود خاضع بودند.
5- انتقام سخت
نتیجه هرگونه خیره سری و دهن کجی و مقابله با وحی، انتقام سخت و خرد کننده ای است که از ناحیه حضرت جبار منتقم دامنگیر منکران وحی خواهد شد: «أولـئک الذین حق علیهم القول فی أمم قد خلت من قبلهم من الجن و الإنس...» (احقاف/ 18) اینان، کسانیاند که قول و فرمان قهرآمیز و انتقامجویانه خداوند برایشان ثبت شده است. یکی از راه کارهای انتقام الهی در دنیا، آن است که ستمگر دیگری را بر این ظالم مسلط میکند: «وکذلک نولی بعض الظالمین بعضا بما کانوا یکسبون؛ این چنین، برخی از ستمگران را به کیفر کردارشان، به برخی دیگر وا میگذاریم.» (انعام/ 129) پیامبران، حجت را بر مردم کامل میکنند و چنانچه مردم سرپیچی کردند، خداوند عادلانه به حیاتشان خاتمه میدهد و در حقشان عادلانه داوری میکند: «و لکل أمة رسول فإذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط وهم لا یظلمون» (یونس/ 47) ممکن نیست که امتی بی پیامبر رها شده باشد و اگر خداوند امتی را بدون پیامبر و راهنما به خودشان واگذار فرماید، بدان معناست که افکار و قوانین بشری میتواند مدبر جامعه باشد؛ حال آن که عقل و وحی این را نمیپذیرند؛ یعنی نه میتوان پذیرفت که خداوند تدبیر امور بشر را نخواسته است و نه میتوان گفت که بشر میتواند با اندیشه خود سعادتش را فراهم آورد؛ بلکه خداوند، هم تدبیر جوامع بشری را خواسته و هم راه سعادت را در پرتو عقل و وحی برشمرده است. چنان که در قرآن فرمود: «و ما کان الله لیضل قوما بعد إذ هدیهم حتی یبین لهم ما یتقون إن الله بکل شیء علیم؛ هرگز اتفاق نیفتاده است که خداوند قومی را پس از هدایت گمراه کند، مگر آن که موارد پرهیز را برایشان بیان کند؛ زیرا خداوند بر هر چیز داناست.» (توبه/ 115) نیز فرمود: «و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی أمها رسولا یتلوا علیهم ایاتنا و ما کنا مهلکی القری إلا و أهلها ظالمون؛ پروردگار تو، نابود کننده آن قریه ها نبود، مگر پس از آنکه پیامبری به مرکز آنان بفرستد که آیات ما را بر ایشان بخواند، و ما هرگز شهرها را نابود نکردیم، مگر آن که اهالی آن ستمکار بودند.» (قصص/ 59)
بنابراین، اگر کسی پس از شنیدن پیام وحی و اتمام حجت، بر جهالت و لجاجت خود پای فشرد و هوای نفس را بر هدایت خدا و رفاه دنیا را بر تلاش برای آخرت و اندیشه خود را بر سروش فرشتگان رجحان بخشد، گرفتار عذاب الهی میشود. خاستگاه این عذاب، عداوت مترفان و رفاه طلبان و استهزای متکاثران و سرمایه داران لگام گسیخته و سرکشی زمامداران و خودسری جاهلان و هوس مداری عیاشان و هوا پرستی و دل باختگی دنیاپرستان است. اینان، همواره سد راه سفیران الهی بودند: «یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول إلا کانوا به یستهزءون * ألم یروا کم أهلکنا قبلهم من القرون أنهم إلیهم لا یرجعون؛ افسوس بر این بندگان! هر رسولی برای هدایتشان آمد جز مسخره کردن آنان کاری نکردند. مگر ندیدند که چه مردمی را پیش از آنان هلاک کردیم و دیگر به نزدشان باز نمیگردند!» (یس/ 30-31) بنابراین، همواره در این دنیا، بین علم و جهل و جور و عدل و مسخرگی و حکیمانه سخن گفتن و حق و باطل تزاحم بوده و نیز این تزاحم، از لوازم همیشگی رویارویی مردم با نبوت عام بوده است: «وکم أرسلنا من نبی فی الأولین * وما یأتیهم من نبی إلا کانوا به یستهزءون * فأهلکنا أشد منهم بطشا و مضی مثل الأولین؛ چه بسیار پیامبرانی که به میان پیشینیان فرستادیم، و هیچ پیامبری به سویشان نیامد، مگر این که مسخرهاش کردند. ما نیرومندترین آنان را هلاک کردیم و وصف پیشینیان گذشت. بنابراین، منکران وحی، سرنوشتی جز هلاک و عذاب سخت و جانکاه نخواهند داشت.» (زخرف/ 6-8)
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد 3- 160
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها