نشانه های جامعه اسلامی
فارسی 4222 نمایش | دو نشانه مهم برای شناخت جامعه اسلامی وجود دارد که با آن دو نشانه می توان جامعه اسلامی را شناخت و آن را از جامعه غیراسلامی جدا ساخت. این دو نشانه نماز است و عدالت. اگر جامعه ای در آن نماز خوانده نشود و مردم اهل نماز نباشند آن جامعه اسلامی نیست. البته منظور پیدا شدن شماری تارک نماز که در برار نمازگزاران ناچیزند، نیست بلکه مقصود عدم حضور نماز است در زندگی و اجتماع به وجه عام و عدم مسجد و جماعت و فرو افتادن بانگ اذن....
همچنین است عدالت. اگر در جامعه ای عدالت نیز حضور نداشته باشد، و آثار عدالت در جامعه و شئون حیاتی و اقتصادی و معیشتی افراد و خانواده ها در همه قشرها دیده نشود و در سیاست و مدیریت و قانونگذاری و قضاوت، و برنامه ریزی و اجرا، و در برخوردها و برخورداریها، عدالت ملاک نباشد، و در مسکن و بهداشت، و تحصیل و کار، و سفر و استراحت، اصل عدالت اجرا نشود، و امکانات در این زمینه ها در میان عمومی مردم تقسیم نگردد، و در راه صیرورت متعالی انسانی، عدالت میزان نباشد، و اصل اساسی عدالت در ذات برنامه ها و برنامه ریزیها حضور نداشته باشد، و مردم همه از شرایط و امکانات «تزکیه و تعلیم» -که هدف اصلی قرآن کریم است- برخوردار نباشند، و تبعیض و تفاوت بیداد کند... به یقین چنین جامعه ای اسلامی نیست. اگر در جامعه ای مردم بسیاری برای رسیدن به اهداف قرآنی توان نیابند، و از فشار نیازمندی و فراموش شدگی همچنین زیادی ساعتهای کار و استثمار شدن نتوانند به تعلیم و تربیت -بلکه تکالیف- دینی خود بپردازند، آیا آن جامعه چگونگی قرآنی و اسلامی به شمار خواهد آمد؟
محققان آگاه و صاحب دید و درک بر شالوده شناخت تربیت (فردسازی) و سیاست (جامعه پردازی) اسلامی از محورهای بسیاری (شاید صدمحور) به این اصل که یاد شد می توانند رسید یعنی اینکه عدالت رکن عمده جامعه اسلامی است. و روشن است که هیچ چیز بدون رکن خود پدیدار نخواهد گشت و تحقق نخواهد یافت.
از امام محمد باقر (ع) در کتاب التهذیب آمده است که می فرماید: پیامبر (ص) هنگامی که خواست جامعه اسلامی را بنیاد گذارد سنتهای جاهلیت را از میان برد و از آغاز جامعه اسلامی را با عدالت بنیاد گذارد (استقبل الناس بالعدل)
و امام علی بن ابیطالب (ع) در کتاب غرر الحکم فرموده اند: «العدل راس الایمان؛ سر ایمان اجرای عدالت است».
از این تعلیم بزرگ آنچه را باید بفهمیم می فهمیم. اگر ایمان (دین داشتن، عمل به دین) را به پیکری همانند کنیم، سر آن پیکر عدالت است. و آیا پیکر بی سر چه خواهد بود؟ میته، مردار.... و اگر جامعه ای میته و مردار شد، یعنی به حیات عدل زنده نبود، و با روح عدالت جان نیافت. دیگر از چه ارزشی سخن می توان گفت؟ پس بفهمیم «ان الله یامر بالعدل؛ در حقیقت خدا به دادگری فرمان میدهد» (نحل/ 90) را، و بفهمیم «العدل راس الایمان» را، و بفهمیم «العدل حیاه الاحکام» را.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- قیام جاودانه- صفحه 196-198
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها