عوارض فلسفه کار و نتایج واقعی کارها
فارسی 2704 نمایش |اگر شخصیت انسانی دگرگون نشود و با طبیعت اولی و خدادادی، تحت تعلیم و تربیت قرار بگیرد، رهبران واقعی خود را خواهد شناخت. تمیز و تشخیص مربی نماها از مربیان واقعی بشری، در صورتی که شخصیت منحرف نشده باشد، امری بسیار طبیعی است.
انسان با نیروی تشخیصی که دارد، می تواند شخص پیشرو را که مقصودش تنها نشان دادن خویش است، از رهبری که وجدان آزاد او را اشباع می کند، تفکیک نماید.
سازندگان تاریخ، حوادث و رویدادها را می شناسند و چون رویدادها در صدد فروختن خود نیستند، بلکه واقعیت ها را توضیح می دهند یا به عنوان وسایل امین انتقال واقعیت ها به ذهن آنان هستند، از این رو، این حوادث، اساتید و آموزندگان بسیار شایسته ای می باشند. همچنین، این سازندگان در دوران فراگیری با اشخاصی رو به رو می شوند که مانند رویدادهای آموزنده ای چون جوی آبی که مجرایی امین برای خود آب است، واقعیت ها را به فراگیرندگان تحویل می دهند. بدین ترتیب، فراگیرنده با واقعیت رو به رو می شود، نه با شخصی که می خواهد حقیقتی مرکب از خود و واقعیت یا خالص خود را به او بفروشد.
آری، رهبران حقیقی، بی تردید از پیشتازان تصنعی در اذهان بشری تفکیک می شوند.
دست از تعلیم و تربیت برندارید، هر چند نتوانید فلسفه و نتایج آن را بازگو کنید و توضیح دهید. فلسفه و نتایج اعمال؛ عوارض و انگیزه ها به خاطر وجود عوارض و انگیزه های فراوان، همه افراد انسانی نمی توانند از فلسفه و نتایج واقعی کارهایی که انجام می دهند، با خبر شوند. بعضی از این عوارض و انگیزه ها به قرار زیر است:
1- عظمت فلسفه کار (عمل) به اندازه ای است که انجام دهنده اگر متوجه آن عظمت باشد، با نظر به موجودیت محقر خود، وصول به آن هدف را محال دانسته، به جای آن که کار برای او محبوب شود، مبغوض یا غیر قابل اقدام جلوه خواهد کرد. بنابراین، وظیفه مربی پیشرو این است: یا اصلا فلسفه و نتایج آن کار را بازگو نکند،یا با ملاحظه شرایط موجود و با بیانات و سخنان مناسب، آن فلسفه و نتایج را از محال دوردست به ممکن دم دست مبدل بسازد. شاید به جا آوردن این وظیفه که از طرف مربی انجام خواهد گرفت، بسیار دشوار پیروز می شود. مهارت و بردباری مربی و توجه او به سرمایه کلانی است که در درون فرد مورد تربیت قرار دارد.
2- وحشتناک جلوه کردن، نتیجه ای است که با نظر به موقعیت پایین فرد راهرو صورت می گیرد. چنان که اگر به یک دانش آموز ابتدایی، مقامات عالی علم را با نظر به ناچیزی هوش و استعداد و حافظه ای مطرح کنیم که در آن نقطه از عمر او وجود دارد، در این مورد هم مانند مورد بالا، وظیفه مربیان است که با در نظر گرفتن همه شرایط درونی دانش آموز و دانشجو -به معنای عموی آن- هدف را به صورت نسبی و به تدریج و با ایجاد ظرفیت های وسیع تر، برای او قابل دریافت سازند.
3- گاه توجه به فلسفه و نتایجی که برای این کار منظور شده است، در مراتب پایین مورد مناقشه و مشاجره قرار میگیرد. اگر برای انجام دهندگان کار، آن انگیزه روشن شود، چون توانایی درک علل و نتایج آن انگیزه را ندارند و دریافت های آنان در مراتب پایین متمرکز می شود، بنابراین نمی توان علل و نتایج نهایی انگیزه کار را در اختیار آنها گذاشت. به عنوان مثال، فرض کنیم علت نهایی قانون: «به خود بپسند آن چه را که بر دیگران می پسندی بر دیگران مپسند آن چه را که به خود نمی پسندی»، این حقیقت باشد که: افراد انسانی، اشتراک واقعی خود را در روح کلی انسانی که جلوه گاه شعاع خداوندی است، دریابند و به مقتضای آن در اجتماع حرکت کنند. شاید چنین هدف باعظمتی را یک فرد در میان میلیون ها انسان دریابد، هضم کند و در راه آن گام بردارد، ولی اکثریت قریب به اتفاق انسان ها، مفاهیمی مثل: اشتراک واقعی انسان ها، روح کلی انسانی و جلوه گاه شعاع خداوندی را آن چنان که واقعیت آن ها اقتضاء می کند. درک نکرده، آن مفاهیم را در چارچوب معلومات و شرایط ذهنی خود وارد ساخته، در گردابی از توهمات و تخیلات تیره و تار می کنند و سپس به مناقشه و تشکیک دچار می شوند، در صورتی که اصل مطلب، فراتر و بالاتر از شرایط ذهنی آن ها قرار دارد.
نتیجه بسیار بااهمیتی که از این مبحث گرفته می شود، این است: عظمت رهبر و قانون گزار و مورد اطمینان بودن او از نظر تعلیم و تربیت، بسیار حساس تر از خود قانون و فلسفه آن است، زیرا عظمت رهبر و قانون گزار و جلب اطمینان پیروان، رسمی تر و امکان پذیرتر از درک خود قانون و فلسفه های آن است. از این رو، آن دسته از قوانین و حقوق هایی که در اجرای خارجی، از عظمت قانون گزار و رهبر و مجری آن ها بیش تر برخوردار باشند، نتایج مثبت تر و رضایت بخش تری را دارا هستند. شاید مقصود کانت آلمانی که می گوید: «اگر بشر می دانست و می پذیرفت که موجودی برتر و فراتر، ناظر به کارهای اوست، آن گاه می فهمیدیم بشر به چه سطحی از تکامل می تواند برسد»، همین اصل باشد.
منـابـع
محمدتقی جعفری- ارکان تعلیم و تربیت- صفحه 150-153
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها