تفاوت موجودات به خاطر تفاوت ظرفیت ها
فارسی 3492 نمایش | در مورد جامعه های بشری، گاهی بین جزء و کل تزاحم پدید می آید یعنی گاهی لازم می آید که به خاطر رعایت صلاح اجتماع، فردی از حقوق خودش محروم گردد ولی در مورد نظامات طبیعی جهان چنین نیست. در اینجا به هیچ جزئی به خاطر اینکه مجموعه جهان زیبا گردد ستم نشده است، اختلاف ها و تفاوت هایی که مجموعه جهان را به صورت یک تابلوی کامل و زیبا در آورده است اختلاف های ذاتی است، پست ها و موقعیت هایی که در آفرینش برای موجودات معین شده است مانند پست های اجتماعی نیست که قابل تبدیل و تغییر باشد.
راز تفاوت ها در جهان
اختلاف ها و تفاوت هایی که مجموعه جهان را به صورت یک تابلوی کامل و زیبا در آورده است اختلاف های ذاتی است، پست ها و موقعیت هایی که در آفرینش برای موجودات، معین شده است مانند پست های اجتماعی نیست که قابل تبدیل و تغییر باشد. این پست ها نظیر خواص اشکال هندسی، ذاتی موجودات است. وقتی می گوییم خاصیت مثلث این است که مجموع زاویه هایش برابر با دو قائمه است و خاصیت مربع این است که مجموع زوایایش برابر با چهار قائمه است معنایش این نیست که به آن، خاصیت دو قائمه داشتن و به این، خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده اند. لهذا این پرسش جا ندارد که چرا به مثلث ستم کرده اند و خاصیت چهار قائمه را نداده اند. نه، مثلث جز همان خاصیت معین را نمی تواند داشته باشد، مثلث را کسی مثلث نکرده است، یعنی چنین نیست که مثلث قبلا در وضع دیگری بوده و خواصی دیگر داشته است و کسی آمده او را تبدیل به مثلث کرده است و یا مثلث و مربع و غیره در یک مرحله از مراحل هستی خود و در یک مرتبه از مراتب واقعیت خود فاقد همه خواص بوده اند و بعد یک قدرت قاهره ای آمده است و این خواص را میان آنها تقسیم کرده است و دلش خواسته که به مجموع زوایای مثلث خاصیت تساوی با دو قائمه را بدهد و به مجموع زوایای مربع خاصیت تساوی با چهار قائمه را، تا این پرسش پیش آید که چرا تبعیض شده است؟ و مثلث به زبان حال، اعتراض کند که به من جفا شده و باید به من هم خاصیتی مانند خاصیت مربع داده می شد. تفاوت موجودات جهان نیز همین طور است.
اینکه جمادات، رشد و درک ندارند و گیاهان رشد دارند و درک ندارند و حیوان، هم رشد دارد و هم درک دارد، ذاتی مرتبه وجود جماد و نبات و حیوان است، نه آنکه همه اول یکسان بوده اند، و بعد آفریدگار به یکی خاصیت درک و رشد را داده است و به دیگری هیچ کدام را نداده است و به سومی یکی را داده و یکی را نداده است. چنین استنباط می شود که هر چیز، خلقت خاصی دارد که مال خود او است، یعنی هر چیز فقط گونه ای خاص از وجود را می تواند بپذیرد و بس، و خدا همان خلقت خاص را به آن می دهد. نباید پنداشت که اشیاء، طور دیگری بوده اند و خدا آنها را به این صورت که هستند در آورده است و یا لااقل امکان داشته که طور دیگر و خلقتی به گونه ای دیگر، بهتر یا بدتر از اینکه دارند داشته باشند و خداوند این گونه بالخصوص را، علی رغم آن امکانات، برگزیده است. حقیقت این است که جهان تنها به همین جور که هست امکان وجود داشته است و هر جزء از اجزای جهان نیز آفرینش معینی درباره آن امکان داشته است و خدا همان آفرینش را به آن داده است.
خلقت خاص موجودات جهان
خدا زمان را آفریده است. زمان خاصیت معینی دارد، گذشته و حال و آینده در آن هست. خدا زمان را چگونه آفرید؟ آیا اول زمان را مانند یک گلوله نخ به صورت یک مجموعه که همه اجزای آن با هم است آفریده و سپس آن را کش داده و باز کرده و به صورت فعلی در آورده است؟ و نیز جسم را آفرید. آیا اول جسم را بدون کشش و امتداد و حجم آفرید و بعد به آن، کشش و حجم داد؟ یا آفریدن جسم مساوی است با آفریدن کشش و امتداد و بعد و حجم و تقدم و تأخر، میان آفریدن جسم و آفریدن کشش و امتداد، دوگانگی نیست.
قرآن کریم در اینجا تعبیر بسیار لطیفی دارد، از زبان موسی بن عمران (ع) نقل می کند که وقتی فرعون از وی و برادرش هارون می پرسد که پروردگار شما کیست؟ موسی (ع) جواب می دهد: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما آن کسی است که به هر چیز، آفرینش خاص آن چیز را داده است و سپس آن را به سوی هدف رهبری کرده است» (طه/ 50)
نکته جالبی که مورد نظر است از کلمه "خلقه" استفاده می شود. از اضافه به ضمیر، چنین استنباط می شود که هر چیز، خلقت خاصی دارد که مال خود او است، یعنی هر چیز فقط گونه ای خاص از وجود را می تواند بپذیرد و بس و خدا همان خلقت خاص را به آن می دهد. نباید پنداشت که اشیاء، طور دیگری بوده اند و خدا آنها را به این صورت که هستند در آورده است، و یا لااقل امکان داشته که طور دیگر و خلقتی به گونه ای دیگر، بهتر یا بدتر از اینکه دارند، داشته باشند و خداوند این گونه بالخصوص را، علی رغم آن امکانات، برگزیده است. حقیقت این است که جهان تنها به همین جور که هست امکان وجود داشته است و هر جزء از اجزای جهان نیز آفرینش معینی درباره آن امکان داشته است و خدا همان آفرینش را به آن داده است.
قرآن کریم، این مطلب را با یک تمثیل لطیف بسیار عالی بیان کرده است. قرآن به آب باران که از بالا می ریزد و تدریجا سیل تشکیل می دهد و آب در بستر نهرها و جوی ها و رودخانه های مختلف قرار می گیرد مثل می زند، می فرماید: «انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها؛ خدا از آسمان آبی فرود آورد و هر رودخانه ای به قدر ظرفیت خودش سیلان یافت.» (رعد/17) یعنی رحمت پروردگار، هیچ موجود مستعدی را محروم نمی سازد، ولی استعداد و ظرفیت موجودات هم یکسان نیست، استعدادها مختلف است، هر ظرفی به قدری که گنجایش دارد از رحمت خدا لبریز می گردد.
رابطه شرور با تفاوت ها در نظام کل جهان
کسانی که در پاسخ اشکال "شرور" تنها به جنبه لزوم تفاوت در نظام کل توجه کرده اند، پاسخشان ناقص است زیرا جزء ناقص حق دارد اعتراض کند که حالا که لازم است در نظام کل یکی کامل باشد و یکی ناقص، چرا من ناقص آفریده شدم و دیگری کامل؟ چرا کار بر عکس نشد؟ همچنین ممکن است "زشت" اعتراض کند که حالا که لازم است در نظام آفرینش، هم زشت باشد و هم زیبا، چرا من زشت باشم و دیگری زیبا؟ چرا کار بر عکس نشد؟ وقتی که امر دایر است که یکی بهره وجودی کمتر بگیرد و یکی بهره وجودی بیشتر، چه مرجحی هست که فی المثل "الف" بهره بیشتری دریافت دارد و "ب" بهره کمتری؟ علیهذا صرف اینکه بگوییم در نظام کل جهان، وجود زشت و زیبا، کامل و ناقص، توأما ضروری است اشکال را حل نمی کند، این مطلب نیز باید ضمیمه و اضافه گردد که در عین حال هر موجودی از موجودات و هر جزئی از اجزاء جهان، حظ و حق خود را که امکان داشته دریافت دارد دریافت کرده است. به عبارت دیگر مسئله "فایده"، "مصلحت"، "حکمت" که برای شرور و بدی ها ذکر می شود همه فرع بر این است که به آن حقیقت پی ببریم که رابطه علل و اسباب با معلولات و مسبباتشان و رابطه مقدمات با نتایج و رابطه مغیاها با غایت ها ضروری است و سنن الهی لا یتغیر است.
منـابـع
مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 188-192
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها