منابع شناخت (قلب و دل)

فارسی 3847 نمایش |

مسلما هیچ مکتب مادی شناخت از راه دل را قبول ندارد و به رسمیت نمی شناسد، زیرا اگر ما دل را منبع بدانیم -در حالی که انسان در ابتدا که متولد می شود هیچ چیز نمی داند و در دل او چیزی وجود ندارد- و قبول کنیم که به دل پاره ای الهامات می شود که وحی درجه کامل آن است این مساوی با قبول کردن جهانی ماوراء جهان ماده و طبیعت است، چون طبیعت آن نوع الهامات را نمی تواند به انسان بکند. سنخ الهام، سنخ ماورائی است.
آنگاه باید بحث ابزار شناخت را به این شکل طرح کنیم: یکی از ابزار حواس است، ولی حواس، ابزاری برای منبع طبیعت است. با این ابزار است که انسان شناخت را از طبیعت می گیرد. ابزار دوم شناخت، استدلال منطقی، استدلال عقلی -آنچه که منطق آن را قیاس یا برهان می نامد- می باشد که یک نوع عمل است که ذهن انسان آن را انجام می دهد. ابزار دوم زمانی معتبر است که ما عقل را به عنوان یک منبع بشناسیم. کسانی که منبع را منحصر به طبیعت می دانند و ابزار را منحصر به حواس، منبع عقل را انکار می کنند و قهرا ارزش ابزار قیاس و برهان را نیز انکار می کنند. تا به منبع عقل اعتراف نداشته باشیم نمی توانیم به ابزار قیاس و برهان اتکا کنیم، یعنی آن را به عنوان یک ابزار شناخت بشناسیم.
منبع سوم، قلب یا دل است که ابزار آن را باید عمل تزکیه نفس بدانیم. اگر بخواهیم با تعبیر فنی درست تعبیر کنیم قلب و دل انسان منبعی است که با ابزاری به نام تزکیه نفس می توان از آن استفاده کرد. ما عجالتا نمی خواهیم از نظر علمی و از نظر فلسفی وارد این بحث شویم که آیا دل برای انسان یک منبع شناخت هست یا نیست، و آیا تزکیه نفس برای انسان یک ابزار شناخت هست یا نیست و آیا از نظر علم امروز مسلم است که دل، منبع شناخت و تزکیه نفس، ابزار آن است؟ چنانکه گفتیم، در میان علمای امروز علمایی که مادی فکر می کنند این منبع و این ابزار را قبول ندارند و علمایی که الهی فکر می کنند به این منبع و این ابزار فوق العاده ایمان دارند. مثلا برگسون از این قبیل است، ویلیام جیمز فیلسوف معروف آمریکائی و عده بسیار زیاد دیگر به این منبع و به این ابزار اعتقاد و ایمان دارند.

نظر قرآن درباره منبع دل
 اصلا آیا قرآن این منبع و ابزار را به رسمیت می شناسد، یا اساسا قرآن فقط و فقط اقبال به طبیعت کرده است و اینها یک افکاری بوده است که قبل از قرآن در میان مردم رایج بوده و اهمیت قرآن به این است که افکار و اندیشه های بشر را از توجه به این به اصطلاح "درون گرائی ها" و به یک اصطلاح بسیار غلط "ذهنیت گرائی ها" منصرف کرده و او را عینیت گرا و طبیعت گرا کرده است. دیگر کم کم حتی ابایی هم نیست که اسمش را مثلا اوهام، ذهنیت، خرافات، نامعقول و امثال اینها بگذارند. نه، اینطور نیست.
قرآن نه در یک یا دو آیه و نه در ده آیه، بلکه در ده ها آیه خودش بشر را متوجه مطالعه عالم می کند، متوجه مطالعه تاریخ و نظامات اجتماعی می کند، متوجه مطالعه نفس و درون خودش به عنوان یک شیء از اشیاء طبیعت می کند، و در این بحثی نیست، ولی این به معنای روی گرداندن از هر چه معنویت و هر چه درونی و باطنی است نیست. قرآن به ظاهر توجه کرده است بدون آنکه از باطن اعراض کرده باشد. این حرف که توجه قرآن فقط به ظاهر و محسوس و طبیعت است بسیار غلط است اگر ما آن را به صورت اعراض قرآن از ماوراء الطبیعه و باطن و غیب و معنویت تلقی کنیم.
یک آیه از آیات قرآن در این موضوع این آیه است: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ و کسانی که در راه ما جهاد کنند هر آینه بر راه های خود هدایتشان می کنیم.» (عنکبوت/ 69) بعضی می پرسند که چرا ما جهاد در این آیه را به معنای مجاهده درونی بگیریم؟ عرض می شود اصلا در قرآن مجاهده درونی از مجاهده بیرونی حساب جدائی ندارد، نه اینکه یک سری کارها کارهای بیرونی باشد و یک سری کارها کارهای درونی، این به دنیای بیرون تعلق داشته باشد و آن به دنیای درون، و به این ترتیب انسان باید یا برون گرا باشد یا درون گرا! اساسا ارزش قرآن به این است که این دو را از یکدیگر جدا نمی کند.

دل و تزکیه نفس به عنوان منبع و ابزار شناخت در روایت پیامبر اکرم
در آیات قرآن کریم و کلمات پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار در این زمینه اینقدر مطلب هست که الی ماشاءالله. شیعه و سنی بالاتفاق این موضوع را روایت کرده اند که پیغمبر فرمود: «من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه؛ اگر بشر بتواند چهل صباح خود را خالص از هر انگیزه ای جز خدا کند، درونش فقط، با خدا زندگی کند و بس، و با هیچ چیز دیگر جز خدا نباشد -برونش با عالم و طبیعت است، با جامعه و انسانها است ولی در درون خودش با شکم و شهوت و مقام زندگی نکند و هیچ انگیزه ای جز خدا نداشته باشد- چشمه هایی از حکمت از قلبش به زبانش جاری می شود.»
بعد ببینید در ادبیات اسلامی -چه فارسی و چه عربی- راجع به همین جمله پیامبر چه شعرها و جمله ها به وجود آمده است، مانند شعر معروف حافظ که حدیث پیغمبر را با زبان تغزل می گوید:
سحرگه رهروی در سرزمینی *** همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف *** که در شیشه بماند اربعینی
نه حافظ را حضور درس خلوت *** نه دانشمند را علم الیقینی
پس اسلام جزء گروهی است که منبع دل و ابزارش که تزکیه نفس است را به رسمیت می شناسند.

منـابـع

مرتضی مطهری- شناخت- صفحه 68-65 و 76

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد