چگونگی تربیت امام علی علیه السلام
فارسی 4608 نمایش |مورد اتفاق است که رسول اکرم (ص)، علی (ع) را از کودکی پیش خود آورده بود و در خانه خودش او را تعلیم و تربیت کرد. علی با اخلاق غیر پیغمبر از همان اول آشنا نشد. راجع به اینکه چطور شد رسول اکرم علی را از همان اول از عموی خود گرفت و نزد خود آورد و حتی او را در خلوتگاه عبادت با خود می برد، مورخین عللی نوشته اند، بعضی صرفا به موضوع، جنبه حق شناسی و کمک به ابوطالب داده اند، زیرا رسول اکرم خودش در کودکی در تکفل جدش عبدالمطلب بود، بعد از عبدالمطلب در کفالت عمویش ابوطالب در آمد، پس ابوطالب از این نظر حق بزرگی بر رسول اکرم داشت، سالها متکفل مخارج و زندگی رسول اکرم بود.
گفته اند رسول اکرم خواست آن خدمتها و زحمتهای عمویش ابوطالب را جبران کند، لهذا بعد از آنکه خودش صاحب خانه و زندگی شد و عائله تشکیل داد، فرزند کوچک ابوطالب یعنی علی (ع) را از ابوطالب گرفت و متکفل مخارج و تربیت او شد.
بعضی از مورخین نوشته اند سال گرانی و سختی پیش آمد، رسول اکرم به دو نفر از عموهایش عباس و حمزه پیشنهاد کرد که چون ابوطالب تنگدست است و عائله اش زیاد است در کفالت عائله اش شرکت کنیم، رفتند و از ابوطالب خواهش کردند، ابوطالب گفت: عقیل را برای خودم بگذارید، سایر فرزندان مرا هر کدام می خواهید ببرید، عباس، طالب را و حمزه جعفر را و رسول اکرم علی را گرفتند و با خود بردند.
این داستان به این صورت، بعید به نظر می رسد حقیقت داشته باشد، زیرا همه علی را در آن وقت طفل پنج ساله یا شش ساله ای نوشته اند و همه نوشته اند که جعفر از علی ده سال بزرگتر بود و عقیل از جعفر ده سال بزرگتر بود و طالب از عقیل ده سال بزرگتر بود، بنابراین طالب در آن وقت مردی در حدود سی و پنج ساله و عقیل جوانی تقریبا بیست و پنج ساله و جعفر نوجوانی پانزده ساله بوده، باوری نیست مردانی در حدود سی و پنج ساله و بیست و پنج ساله احتیاج به کفالت داشته باشند.
سن حمزه که در این نقل نامش آمده و همچنین سن خود رسول اکرم نیز در آن وقت در حدود سی و پنج سال بوده، یعنی با طالب که پسر بزرگ ابوطالب بوده تقریبا همسن بوده اند. بعضی دیگر از مورخین، از فرزندان ابوطالب نام طالب را در این قصه ذکر نکرده اند و همچنین از عموها نام حمزه را نیاورده اند، همین قدر گفته اند رسول اکرم این مطلب را با عمویش عباس در میان گذاشت و ابوطالب از تسلیم عقیل امتناع کرد و عباس جعفر را به خانه خود برد و رسول اکرم علی را.
مطابق این نقل، عباس متکفل جعفر بوده و مطابق نقل اول عباس متکفل طالب شد. این تعارض هم بین دو نقل هست. علیهذا معلوم نیست این داستان اساسی دارد یا ندارد، خصوصا اینکه تکفل رسول اکرم علی (ع) را مربوط به یک سال و یا دو سال نیست، علی تا آخر در خانه پیغمبر و تحت تربیت پیغمبر بود و حتی در مواقع عبادت و خلوات عبادت علی را همراه خود می برد. گذشته از همه اینها طرز رفتار و محبت و علاقه رسول خدا نسبت به امیرالمؤمنین در همان دوره کودکی می رساند که رسول اکرم شخصا به علی عنایت مخصوص داشت، تنها به خاطر حق شناسی از ابوطالب نبود.
ابن ابی الحدید از فضل بن عباس نقل می کند که از پدرم عباس پرسیدم پیغمبر کدامیک از فرزندان خود را از همه بیشتر دوست می داشت؟ گفت: علی را، من گفتم: من از تو از فرزندانش می پرسم که کدامیک را بیشتر دوست می داشت تو می گویی علی را از همه بیشتر دوست می داشت؟! گفت: پیغمبر به اندازه ای که علی را دوست می داشت هیچکدام از فرزندان خود را دوست نمی داشت.
آن عنایت مخصوص پیغمبر به علی از زمان کودکی می رساند که علت اصلی این تکفل و تحت نظر گرفتن نشأت و تربیت آن حضرت مناسبات معنوی بوده، او را تربیت می کرد که در آینده همان سمتی را برای او داشته باشد که هارون برای موسی داشت یعنی معین و معاون و کمک و وزیر او بوده باشد. خود علی (ع) درباره رسول اکرم و تربیت خودش در زیر دست پیغمبر می فرماید:
«و لقد قرن الله به من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به؛ خداوند متعال موجودی غیبی و فرشته ای بزرگ همراه پیغمبرش کرد که او را به فضائل و معالی و مکارم، شب و روز رهبری و تأیید می کرد و من مانند بچه که دنبال مادر می رود، همیشه او را دنبال می کردم، هر چه از آن دست از تأیید الهی می گرفت از دست دیگر به من بهره می رساند و امر می کرد در عمل به او اقتدا کنم».
این بود نشأت و تربیت و تعلیم علی (ع) که برایش شبیه و نظیری نمی توان تصور کرد. او و پیغمبر مانند دو درختی بودند که از یک ریشه آب بخورند. تا این اندازه توافق روحی و تشابه اخلاقی داشتند. خودش می فرماید: «و انا من رسول الله کالصنو من الصنو و الذراع من العضد؛ من و پیغمبر مانند دو درخت توأم بودیم که یک ریشه داشته باشد، و من برای او مانند ذراع برای بازو بودم».
منـابـع
مرتضیی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 139-142
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها