برخی از ویژگی های انسان باتقوا در قرآن
فارسی 8505 نمایش | خداوند در قرآن کریم می فرماید: «فاتقو الله ما استطعتم؛ پس تقوای الهی داشته باشید تا آن حدی که قدرت دارید» (تغابن/ 16). تقوای واقعی همان است که انسان را نجات می دهد، انسان را آزاد و رها می کند. انسان در زیر امتحانها (چه امتحان به نعمتها و چه امتحان به نقمتها) باید تقوا داشته باشد که این تقواست که او را نجات می دهد و آزاد و رها می کند و انسان باید با همه اینها درگیری پیدا کند منتها باید خود را آزاد کند. به همین جهت بعد می فرماید: «فاتقوا الله». حال که ثروتها و فرزندان، نعمتها و فتنه ها و امتحانهایی است که باید شما با آنها درگیری پیدا کنید پس تقوا پیشه کنید. «ما استطعتم» یعنی به هر اندازه که قدرت دارید تقوا پیشه کنید.
قرآن در سوره مبارکه اعراف سخن از جامه تقوا آورده است. امام علی (ع) می فرماید: «و هو لباس التقوی؛ جهاد جامه تقوا است» (نهج البلاغه، خطبه 27). تقوا یعنی پاکی راستین، پاکی از چه؟ از آلودگیها، ریشه آلودگیهای روحی و اخلاقی چیست؟ خودخواهی ها و خودپسندیها و خودگرائیها. و به همین دلیل مجاهد واقعی، با تقواترین با تقواهاست. زیرا یکی پاک و متقی است از آن جهت است که پاک از حسادت است، دیگری پاک از تکبر است، سومی پاک از حرص است، چهارمی پاک از بخل است، اما مجاهد پاکترین پاکها است. زیرا پا روی هستی خود گذاشته است، مجاهد پاکباخته است. به همین جهت دری که به روی پاکباخته ها باز می شود با دری که به روی سایر پاکها گشوده می شود متفاوت است.
در آیات سوره انبیاء می فرماید: «و لقد ءاتینا موسى و هرون الفرقان و ضیاء و ذکرا للمتقین* الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعة مشفقون؛ ما به موسى و هارون فرقان (وسیله جدا کردن حق از باطل) و نور و آنچه مایه یادآورى پرهیزکاران است دادیم. همانها که از پروردگارشان در غیب و نهان مى ترسند و از قیامت بیم دارند» (انبیاء/ 48-49). فرقان به صورت معرفه آمده و ضیاء و ذکر به صورت نکره، و اثر آنرا مخصوص متقین و پرهیزکاران مى داند، این تفاوت تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که معجزات و خطابهاى آسمانى، راه را براى همگان روشن مى کند، اما آنها که تصمیم بگیرند و از ضیاء و ذکر استفاده کنند، همگان نیستند، تنها کسانى هستند که احساس مسئولیت مى کنند و بهره اى از تقوا دارند. آیه بعد این پرهیزکاران را چنین معرفى مى کند: آنها کسانى هستند که از پروردگارشان در غیب و نهان مى ترسند «الذین یخشون ربهم بالغیب»، و از روز رستاخیز بیم دارند «و هم من الساعة مشفقون». در واقع پرهیزکاران به روز قیامت بسیار علاقمندند چون کانون پاداش و رحمت الهى است اما با این حال از حساب و کتاب خدا نیز بیمناکند.
خداوند در آیات دیگر از اوصاف و پاداش آنها سخن مى گوید، تا در مقایسه با یکدیگر -آنچنان که روش قرآن است- حقائق روشنتر شود. مى فرماید: «ان المتقین فى جنات و عیون؛ پرهیزگاران در باغهاى بهشت و در میان چشمه ها قرار دارند» (الذاریات/ 15). سپس به نعمتهاى دیگر بهشتى اشاره کرده و به صورت سربسته مى گوید: «آخذین ما آتاهم ربهم؛ آنچه را که پروردگارشان به آنها مرحمت کرده دریافت مى دارند» (الذاریات/ 16). یعنى آنها با نهایت میل و اشتیاق و کمال رضا و رغبت و خشنودى این مواهب الهى را پذیرا مى شوند. و در دنبال آیه مى افزاید این پاداشهاى عظیم بى جهت نیست: «انهم کانوا قبل ذلک محسنین؛ آنها پیش از آن در سراى دنیا از نیکوکاران بودند» (الذاریات/ 16).
سپس در آیات زیر ویژگیهای آنها را اینگونه بازگو می نماید: «و سارعوا إلى مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموت و الأرض أعدت للمتقین* الذین ینفقون فى السراء و الضراء و الکظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین* و الذین إذا فعلوا فحشة أو ظلموا أنفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب إلا الله و لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون* أولئک جزاؤهم مغفرة من ربهم و جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدین فیها و نعم أجر العملین؛ و بشتابید به آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنه آن آسمان ها و زمین است که برای پرهیزکاران آماده شده است. همان ها که در راحت و رنج انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از مردم در می گذرند، و خدا نیکوکاران را دوست دارد. و کسانی که چون کار زشتی کردند یا بر خود ستم نمودند خدا را یاد کنند و برای گناهان خویش آمرزش طلبند، و جز خدا چه کسی است که گناهان را بیامرزد؟ و دانسته بر خلافهایی که کرده اند پافشاری نکنند. پاداش آنان آمرزش پروردگارشان و بوستان هایی است که از پای درختانش نهرها جاری است و جاودانه در آنند، و پاداش اهل عمل چه نیکوست» (آل عمران/ 133-136).
سیماى پرهیزگاران
در این آیات پرهیزگاران را معرفى مى کند و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است:
1- آنها در همه حال انفاق مى کنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى که در پریشانى و محرومیتند: «الذین ینفقون فى السراء و الضراء». آنها با این عمل ثابت مى کنند که روح کمک بدیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و بهمین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به اینکار مى کنند، روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مى کنند نشان میدهند که این صفت در آنها ریشه دار است. جالب توجه اینکه در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزکاران انفاق ذکر شده، زیرا این صفت نقطه مقابل صفات رباخواران و استثمارگران می باشد، به علاوه گذشت از مال و ثروت آنهم در حال خوشى و تنگدستى روشنترین نشانه مقام تقوا است.
2- آنها بر خشم خود مسلطند: «و الکاظمین الغیظ». کظم در لغت به معنى بستن سر مشکى است که از آب پر شده باشد، و بطور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى شوند و از اعمال آن خوددارى مى نمایند بکار میرود. غیظ به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى دهد. حالت خشم و غضب از خطرناکترین حالات است و اگر جلوى آن رها شود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مى کند، و بسیارى از جنایات و تصمیمهاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى شود، و به همین جهت در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است.
پیغمبر اکرم مى فرماید: «من کظم غیظا و هو قادر على انفاذه ملأه الله امنا و ایمانا؛ آن کس که خشم خود را فرو ببرد با اینکه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى کند». این حدیث مى رساند که فرو بردن خشم اثر فوق العاده اى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.
3- آنها از خطاى مردم مى گذرند: «و العافین عن الناس». فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهائى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید کظم غیظ توام با عفو و بخشش گردد، به همین جهت بدنبال صفت عالى خویشتن دارى و فرو بردن خشم، مسئله عفو و گذشت را بیان نموده، البته منظور گذشت و عفو از کسانى است که شایسته آنند نه دشمنان خون آشامى که گذشت و عفو باعث جرأت و جسارت بیشتر آنها مى شود.
4- آنها نیکوکارند: «و الله یحب المحسنین». در اینجا اشاره به مرحله عالیتر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار گرفته اند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه با نیکى کردن در برابر بدى ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند بطوریکه در آینده چنان صحنه اى تکرار نشود. بطور خلاصه نخست دستور به خویشتن دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى دهد. این مرحله عالیتر از مرحله قبل است.
5- آنها اصرار بر گناه نمى کنند: «و الذین اذا فعلوا فاحشة ...». فاحشة از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى تجاوز از حد است که هر گناهى را شامل مى شود. در آیه فوق اشاره به یکى دیگر از صفات پرهیزکاران شده که آنها علاوه بر اوصاف مثبت گذشته اگر مرتکب گناهى شوند بزودى بیاد خدا مى افتند و توبه مى کنند و هیچگاه اصرار بر گناه نمیورزند. از تعبیرى که در این آیه شده چنین استفاده مى شود که انسان تا یاد خدا است مرتکب گناه نمى شود آنگاه مرتکب گناه مى شود که به کلى خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشکارى و غفلت در افراد پرهیزگار دیرى نمى پاید، بزودى بیاد خدا مى افتند و گذشته را جبران مى کنند، آنها احساس مى کنند که هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند: «و من یغفر الذنوب الا الله» کیست جز خدا که گناهان را ببخشد.
در پایان آیه براى تاکید مى گوید: «و لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون؛ آنها هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمى ورزند و تکرار گناه نمى کنند». سپس می فرماید: «اولئک جزاؤهم مغفرة من ربهم و جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها». در این آیه پاداش پرهیزگاران بیان شده است و آن عبارت است از آمرزش پروردگار و بهشتى که نهرها از زیر درختان آن جارى است (و لحظه اى آب از آنها قطع نمى شود) بهشتى که بطور جاودان در آن خواهند بود. در حقیقت در اینجا نخست اشاره به مواهب معنوى و مغفرت و شستشوى دل و جان و تکامل روحانى شده، سپس اشاره به مواهب مادى نموده، و در پایان مى گوید: «و نعم اجر العاملین» این چه پاداش نیکى است براى آنها که اهل عمل هستند و مرد میدان اند نه افراد واداده و تنبل که همیشه از تعهدات و مسئولیتهاى خویش مى گریزند.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 186-185
مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ- صفحه 76-75
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3- صفحه 101-91 و جلد 13- صفحه 425 و جلد 22 صفحه 32
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها