تفاوت صفح و عفو
فارسی 4852 نمایش |انسان سه گونه دشمن میتواند داشته باشد: دسته اول دشمنانی هستند که با قصد دشمنی و با چهره دشمنی با انسان روبرو میشوند که دشمنهای آشکار و علنی هستند. دسته دوم دشمنانی هستند که با قصد دشمنی و با چهره دوستی با انسان روبرو میشوند. مسلما خطر دوستان منافق برای انسان از خطر دشمنان صریح بیشتر است. دسته سوم کسانی هستند که با چهره دوستی می آیند و با قصد دوستی هم می آیند ولی رفتارشان و تقاضاهایشان به گونه ای است که از تیرباران کردن یک دشمن، بیشتر و بالاتر است. گاهی مادر انسان ضررش برای انسان از هر دشمنی بیشتر و بالاتر است. مادر با چهره دوستی و با قصد دوستی، با فرزندش رفتاری میکند که دشمن آنگونه رفتار نمیکند. خطر دشمنی که با چهره دوستی و با قصد دوستی می آید و آنچه بر ضرر انسان است میخواهد، از خطر کافر و حتی منافق بیشتر است. به همین جهت قرآن در آیه 14 سوره تغابن خطر اینجور دشمنها را به انسان گوشزد میکند، دشمنی که با چهره دوستی و با قصد دوستی با انسان مواجه میشود و می فرماید: «یأ ایها الذین ءامنوا إن من أزوجکم و أولدکم عدوا لکم فاحذروهم و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإن الله غفور رحیم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشید و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید، خدا شما را می بخشد چرا که خداوند بخشنده و مهربان است». تفاوت دشمنی نوع سوم با دشمنی نوع دوم و نوع اول در این است که دشمنی نوع سوم از آندو خطرناکتر است ولی این تفاوت هست که در اینجا سوء نیت در کار نیست، با حسن نیت دشمنی صورت میگیرد یعنی دشمنی از روی جهالت است.
در صدر اسلام مسلمینی بودند که در مواردی که همسران و فرزندان مانع میشدند هیچ به حرف آنها گوش نمیکردند. بعدها که اوضاع به نفع مسلمین گردش کرد و خود آنها هم مجبور شدند مهاجرت کنند، بعضی از مسلمین میخواستند به انتقام آن روزهایی که آنها مانع بودند دیگر با آنها هیچ معاشرتی نکنند و آنها را از خودشان طرد کنند. قرآن میفرماید: «شما به حرف آنها گوش نکنید ولی کینه آنها را هم در دل خود نگه ندارید، عفو کنید و صفح کنید». صفح با عفو تفاوت دارد. وقتی کسی کار خطایی می کند هم استحقاق معاقبه و مجازات دارد و هم استحقاق ملامت. عفو، گذشت از مجازات است ولی صفح یک درجه بالاتر است. صفح این است که انسان نه تنها آن مجازات معمول را انجام نمی دهد بلکه اصلا نامش را هم نمی برد، به روی طرف هم نمی آورد، اسمش را هم نمی برد و به همین جهت اولیاء الله همیشه مقامی بالاتر از عفو دارند یعنی عفو آنها به صورت صفح است.
انس بن مالک در خانه رسول خدا (ص) خدمت میکرد. میگوید رسول اکرم (ص) در بسیاری از اوقات روزه میگرفتند و بعد هم غذای بسیار ساده ای، چه هنگام سحر و چه افطار میخوردند و معمولا افطاری ایشان یک مقدار شیر بود که من تهیه میکردم. یک شب که ایشان با عده ای از صحابه بودند خیلی دیر به منزل آمدند، آنقدر دیر که من خیال کردم ایشان در منزل یکی از اصحاب افطار کرده اند. من هم شیر را خودم خوردم و بعد هم رفتم و خوابیدم. وقتی که آمدند حس کردم که ایشان هنوز افطار نکرده اند. (ظاهرا انس بن مالک از کسی پرسید که آیا رسول اکرم (ص) امشب جایی مهمان بودند و او گفت نه.) هیچ چیز دیگری هم در دسترس نبود. رفتم و خودم را مخفی کردم. ایشان وقتی دیدند چیزی موجود نیست رفتند و خوابیدند. انس که خود قصه را بازگو کرده است و نه رسول اکرم، میگوید رسول اکرم تا زنده بودند چیزی در این مورد به روی من نیاوردند. این را میگویند صفح. قرآن میفرماید عفو کنید و صفح کنید. «و تغفروا». غفران از غفر به معنای پوشاندن است. باز پوشاندن درجه بالاتری است، یعنی روی گناه را با رحمت پوشاندن.
چرا میگوییم «مغفرت الهی»؟ به این جهت که انسان گناهی به درگاه الهی مرتکب میشود که استحقاق مجازات دارد. خداوند متعال او را مجازات نمیکند و از او صفح میکند و به روی بنده اش هم نمی آورد و بالاتر اینکه روی آن را هم می پوشاند، روپوشی میکند. این روپوشی یکی از این جهت است که نمی گذارد دیگران از آن اطلاع پیدا کنند و دیگر اینکه از رحمت و فضل خودش هم چیزی اضافه به او میدهد و به همین دلیل قرآن میفرماید: «وان تعفوا وتصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم». اگر در مورد همسران و فرزندان خطاکار عفو کنید و صفح کنید و غافر باشید بدانید که خداوند هم غفور و رحیم است. یعنی اگر چنین کنید همان کاری را کرده اید که خدا در مقابل بندگان گناهکار خود میکند، مظهر اسم «یا غفور» باشید، مظهر اسم «یا رحیم» باشید. اینجا از آن مواردی است که در جمله شرطیه چیزی که به منزله علت است جانشین «جزا» شده است.
در قرآن کریم این امر نظایر زیادی دارد و یکی از فنون بلاغت است. در سوره لقمان آیه 12 می خوانیم: «و من یشکر فانما یشکر لنفسه؛ هر بنده ای که شاکر باشد بداند که این شکر به سود خودش است». خداوند نیازی به شکر بندگان ندارد و اثر شکر بندگان باز به خود بندگان برمیگردد. عبودیت، موجب تکامل بشر است. این جمله به صورت شرط و جزا بیان شده است. در ادامه آیه میفرماید: «و من کفر فان الله غنی حمید؛ و کسی که کفر بورزد ضررش به خودش برمیگردد». ولی «ضررش به خودش برمیگردد» به عنوان جزا نیامده است بلکه به جای آن فرموده است: خداوند از همه جهانیان بی نیاز است. در آیه مورد بحث هم نمی فرماید اگر عفو کنید، صفح کنید و بیامرزید برای شما خیلی بهتر است، بلکه میفرماید: پس به درستی که خداوند غفور و رحیم است، که از آن میتوان فهمید که چقدر این عفو و صفح و غفران خوب است.
خداوند در آیه 22 سوره نور نیز می فرماید: «و لیعفوا و لیصفحوا؛ عفو کنند، گذشت داشته باشند»، «الا تحبون ان یغفر الله لکم؛ آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟» (چه تعبیر عجیبی است!) ای بشرها، از گناه یکدیگر بگذرید، زیرا خودتان گنهکارید و امید دارید خدا از گناهان شما بگذرد، آنچه را که انتظار دارید خدا درباره شما رفتار کند درباره بندگان خدا رفتار کنید، سختگیر نباشید، تا ممکن است گنهکاران را از راه خوبی (کردن) معالجه کنید، آنجا که ممکن نشد، از راه مجازات و سختگیری (وارد شوید)، خداوند آمرزنده و مهربان است، شما هم مهربان و با گذشت باشید.
امیرالمؤمنین نیز در نامه 53 نهج البلاغه فرمان خویش به مالک اشتر آنگاه که او را به زمامداری مصر منصوب میکند درباره رفتار با مردم چنین توصیه میکند: «و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم، و اللطف بهم... فاعطهم من عفوک و صفحک مثل الذی تحب ان یعطیک الله من عفوه و صفحه؛ احساس مهر و محبت به مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن... از عفو و گذشت به آنان بهرهای بده هم چنان که دوست داری خداوند از عفو و گذشتش تو را بهره مند گرداند». قلب زمامدار، بایستی کانون مهر و محبت نسبت به ملت باشد. قدرت و زور کافی نیست. با قدرت و زور میتوان مردم را گوسفندوار راند ولی نمیتوان نیروهای نهفته آنها را بیدار کرد و به کار انداخت. نه تنها قدرت و زور کافی نیست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود کافی نیست، بلکه زمامدار همچون پدری مهربان باید قلبا مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده آنان و همت آنان و نیروهای عظیم انسانی آنان را در پیشبرد هدف مقدس خود به خدمت بگیرد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 179-178 و 182-180
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 4- صفحه 60 و 61
مرتضی مطهری- جاذبه و دافعه- صفحه 64-66
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها