نانک بنیانگذار دین سیک (سرگذشت و شرح حال)
فارسی 7054 نمایش |مرگ شگفت انگیز نانک
گورو، که می دانست پایان کارش نزدیک است، آنگاد را به جانشینی خود منصوب کرد. پسران گورو از پدرشان اطاعت نکرده بودند. افکار آنها غیر صمیمانه بود و علیه پدر طغیان کرده، وی را ترک کرده بودند. سپس بر اطرافیان او روشن شد که نانک آموزگار در آستانه مرگ قرار دارد. گورو نانک رفت و زیر یک درخت اقاقیای خشک شده نشست، که ناگهان سبز شد و برگ و شکوفه داد، مسلمانان که نام خدا را از گورو شنیده بودند، گفتند که وی را پس از مرگ دفن خواهند کرد. پیروان هندوی او، برعکس، می گفتند وی را خواهند سوزاند. وقتی از گورو خواستند در این مورد نظر بدهد وی گفت: هندوها در طرف راست و مسلمانان در طرف چپ من گل قرار بدهند. هرکدام از دو گروه که فردا صبح گلهای خود را تازه یافتند. بدن من را در اختیار بگیرند. نانک آموزگار سپس از مریدان خود خواست که سرود بخوانند. «ای دوستان من، برای من دعا کنید که شاید خدای خود را ملاقات کنم. پس از آن یک ملافه به روی خود کشید وبا علامت سر، خدا را تعظیم کرد و نور خود را با گورو آگناد، جانشین اش، مخلوط کرد. فردا صبح وقتی ملافه را از روی جسد وی برداشتند چیزی زیر آن یافت نشد. گلهای طرف راست و چپ بدن نیز در نهایت شادابی بود. تمام سیکها به حالت احترام نقطه ای را که او در آنجا دراز کشیده بود سلام دادند. در کارته پور در ایالت پنجاب و در کنار رودخانه راوی، مسلمانان یک مقبره و سیکها یک معبد به افتخار او بنا کردند، که هر دو آنها را آب رودخانه مزبور شسته و از بین برده است».
پیشه مذهبى عقیدتى نانگ
نانگ از مریدان کبیر بود که در سال 1538 میلادى بانى مذهب سیک بود. کبیر در صدد بر آمد که میان پیروان مذاهب هندو و فرقه هاى اسلامى تفاهم و توافق به وجود آورد. بنابراین خیلى از مسلمانهاى هندى الاصل مقیم کشمیر هند، اصالت مذهبى سیک داشته اند و بعد از اینکه اسلام آوردند، به عتبات عالیان اسلام شیعه مهاجرت کرده و در کشورهاى همسایه هند ساکن شده اند. گورونانگ تحت تاءثیر تصوف اسلامى و آئین بودا قرار گرفت. هر چند جانشینان نانگ عقاید او را تحریف کرده اند. جواهر لعل نهرو مى گوید: پس از آنکه اسلام وارد هند شد و جائى یافت، اصلاح طلبان جدیدى در میان هندوان و مسلمانان پدید آمدند که مى خواستند اسلام و هندوئیزم را به هم نزدیک تر سازند. براى رسیدن به این هدف کوشیدند که هر چه در این دو مذهب مشترک است، بر آن تکیه کنند و از موارد افتراق و اختلاف آن دو مذهب (در مراسم و عبادات) دورى نمایند و حتى کوشیدند یک دین التقاطى از اسلام و هندوئیزم به وجود آورند. این کار بسیار دشوار بود و قرنها بر سر آن کوشش شد. برخى از پادشاهان هند مخصوصا اکبر شاه هندى در این راه سخت کوشید. رامانند که در قرن 14 میلادى در جنوب هند مى زیست، نخستین مصلحى بود که درباره این ترکیب به موعظه پرداخت. در میان پیروان رامانند، فردى به نام کبیر بود که بعدها شهرت و محبوبیتى بسیار به دست آورد و از استاد خود پیشى جست. وى که فردى ریسنده و مسلمان بود، در تقویت وحدت هندوئیزم اسلام کوشید ترانه هاى عارفانه و عاشقانه او امروز در دورترین دهکده هاى شمال هند معروف است. او نه هندو بود و نه مسبلمان و در عین حال هر دوى آنها!! افرادى از طبقات مختلف هند پیرو او شدند. لازم است بدانیم که در اشعار برخى عرفاى مسلمان قرون اخیر آثار سبک هندى شعر و محتواى هندوئى مشهود است. و این، به همان پیشینه مذهبى آنان بر مى گردد که ابتدا سیک بوده اند یا هندو و بعد مسلمان شده اند. و این واقعیت بیشتر در مسلمانان هندى اهل کشمیر هند مشهود است.
وقتى کبیر مرد، جسد او را با پارجه اى پوشاندند، پیروان هندوى او مى خواستند جسدش را بسوزانند و مریدان مسلمان او مى خواستند جسدش را دفن کنند. مدتى مشاجره کردند. وقتى پارچه را برداشند، دیدند چند شاخه گل بیشتر وجود ندارد. هر چند این داستان مى تواند خیالى و عارى از حقیقت باشد، اما بسیار لطیف و دلکش است. کمى پس از فوت کبیر بزرگ، مصلح دیگرى در شمال هند پیدا شد. این شخص همان گورونانگ مؤسس فرقه سیک بود. پس از گورو نانک 9 گوروى دیگر یکى پس از دیگرى برخاستند.
تعظیم و تکریم گورو نانک آموزگار
کلمات گورو نانک در کتب شرعی دین سیک ثبت شده است. وی در آنجا به گناهان خود اعتراف و از خدای خویش طلب رحمت و مغفرت می کند. «ای حقیقت، ای ناشناختنی، ای وجود بی نهایت که بر همه چیز قادری. من یک انسان گناهکار هستم؛ و تو نیز بخشنده ای». «تو در همه جا حضور مطلق داری، در حالی که من تو را دور می پنداشتم. تو همه کارهای مرا مشاهده می کنی و با این وجود من آنها را انکار می کنم. من کاری را که تو خواسته ای انجام نداده و ذکر تو را بر زبان نیاورده ام، عیوب من قابل شمارش نیستند! و گناهان من فراوان اند، به فراوانی آب دریاها و اقیانوس ها! رحمت خود را به من ارزانی دار! ذره ای از فیض و بخشش خود را نصیبم گردان. مرا نجات ده، که چون پاره سنگی در حال غرق شدن هستم! من شب و روز بدنامی می آفرینم. من پست و بی ارزش هستم. من به خانه همسایه خود طمع دارم. شهوت و غضب، که نشانه پستی هستند، در قلب من جای دارند.»، «ای خالق! من در هیئت یک شکارچی هستم. در لباس مقدس روحانیت به فکر در دام انداختن دیگرانم. من در کشور فریبکاران، یک فریبکارم. من از روی ناسپاسی، قدر آنچه را که تو در حق من انجام داده ای ندانستم. چگونه می توانم، در عین شرارت و نادرستی، روی خود را نشان دهم!» نانک متواضع بدین گونه افکار خود را بیان می داشت. «من نه آدم عفیف و نه صادق و نه عالم هستم. از لحظه تولد جاهل بوده ام. حتی در اواخر عمر، هنگامی که برای وضعیت رقت بار دین در سرزمین مادریش ابراز تاسف می کرد، برای تحیر و تاریکی خود در تلاش واقعی ای که برای جستجوی نجات و رهایی کرده بود نیز متاسف بود.
«من در جستجوی خود متحیر مانده ام. در تاریکی هیچ راهی نمی یابم. سرگشته غرور، با تاسف می گریم. این بود سخن نانک. چگونه می توان به رستگاری رسید؟»
کوتاهی های نانک در شرح حالهای موجود در متون غیرتشریعی
طبق مندرجات متونی که در شرح حال او نگاشته شده، نانک در سی و شش سال اول زندگی خود فردی غیر مفید، بیمارگونه، غمگین و در تلاش به دنبا کسب حقیقت دینی معرفی شده است. «من قل از هر چیز درد جدایی از خدا را احساس می کنم و سپس درد سخت اشتیاق تفکر درباره او را. من همچنین را دردی که مامور مرگ من است بر من وارد کند می ترسم. من از اینکه بدنم با مریضی هلاک شود ناراحت هستم. من خدا را فراموش کرده خود را وقف خوشیها و لذات کردم. پس این ناراحتی جسمانی به من روی آورد. قلب شرور من تنبیه شده است». «من به چهار کتاب ودا مراجعه کرده ام، اما این نوشته ها حدود و ثغور خدا را نشان نمی دهند. چهار کتاب مسلمانان را هم دیده ام، اما ارزش خداوند در آنها نیز شرح داده نشده است. من به نه منطقه زمین سفر کرده ام و سپس سوار قایق شده و در دریاها نیز به جستجو پرداخته ام. من در رودخانه ها و نهرها ساکن بوده و در شصت و هشت مکان مقدس در آبهای مخصوص زائرین شست و شو کرده ام».
معجزات وی در متون غیرتشریعی دین سیک
گفته شده که وی یک درخت انجیر خشک شده و نیز یک درخت اقاقیای خشک شده است. وی همچنین فیل مرده ای را زنده کرد و انسان مرده ای را نیز زنده کرد، او یک جذامی را شفا داده و به دین خود درآورد، او از زمین خشک آب درآورد. وی کارهای عجیب و غریب زیادی می کرد که بدین وسیله افراد زیادی را به دین سیک علاقه مند می کرد.
تکریم فوری نانک حتی به عنوان یک ناجی الهی
لقبی که بیش از همه در مورد نانک به کار می رود «گورو» به معنی «آموزگار دینی» است. به او همچنین القاب افتخاری دیگری نظیر «رئیس» و یا «پادشاه» و یا «نانک شاه» داده اند و یا القاب عزیز شمرنده ای مثل «پدر» و یا «بابانانک». وی در اواخر عمر مانند یک فرد مقدس و بلکه به عنوان یک ناجی الهی مورد تعظیم و تکریم بود. «مردم کم کم به او به چشم یک اله نگاه کرده و او را نیایش می کردند تا آنها را مورد بخشش قرار داده و به نجات برساند».
تکریم حرمت بعدی نانک در عالی ترین سطح
«در کشوهای مشرق زمین ارتقا و بالا بردن یک نفر از احترامی که به یک آموزگار مذهبی می گذارند تا به مقام خدایی رساندن وی، کار اغواکننده و در عین حال سهلی است. در فاصله کوتاه شصت ساله بین مرگ نانک و پایان «جنگهای» گورو، پیروان شیفته نانک نه تنها وی را صاحب معجزات و خوارق شگفت انگیز ساختند، بلکه او را خود خداوند متعال پنداشتند: «گورو نانک خداست، برهمای متعالی است» تمام این گواهی ها شکی در اذهان اکثریت معتقدین به این دین باقی نمی گذارد که گوروی مقدس و صاحب الهام آنها دارای مقام الوهیت است. پیروان تحصیل کرده و امروزی دین سیک، ضمن اسناد عالیترین تمجید و تکریمها نسبت به بنیانگذار دین خود از، استناد مطالب حیرت انگیز الهی نسبت به وی خودداری می کنند و حتی گاهی در کنار آن برای عیسی مسیح (ع) نیز احترام و تکریم قائل می شوند. یکی از پیروان او می نویسد: «در شخصیت وی هیچ گونه پیشرفت و تکاملی نمی بینیم، زیرا از همان بچگی کامل بود. وی هیچ گونه افراط و گزافه ای نداشت که آنها را از خود بزداید و یا کارهای عجیب و غریبی که از آنها دست بردارد. گرو نانک شخصیتی همواره کامل و دقیق و استوار بود که در تاریخ جهان نظیر نداشت. در آن زمان هنوز مسیحیت به هندوستان وارد نشده بود و لذا نمی بینیم که در جایی به آن اشاره کرده باشد. اما با توجه به فحوای کلی مرام او می توان با اطمینان خاطر گفت که درست است که وی خود یک فرد مسیحی نبود، لیکن از همه مسیحیان عالم اصیل تر بود. کار بزرگ او این بود که محبوبیت خویش را در نزد شاگردن و حواریون خود تا حد پرستش بالا برده بود. مرام وی نیز آن چنان غیرجزمی بود که هرگز تور نوشتن آنها را نمی کرد، یا لااقل به صورتی نبود که دیگران آن را بنویسند. در خلال چهارصد سال گذشته و امروزه نیز، پیروان دین سیک بر این عقیده اند که کلام او مبتنی بر الهامی الهی بود. این موجود فوق العاده را می توان وجودی ربانی دانست. در وجود نانک آموزگار، که می توان به خوبی وی را فردی از افراد بشر و یا خدایی در میان خدایان توصیف کرد، همه آنچه در فطرت آدمی خوب و بلندمنشانه است، متمرکز بود. وی معصوم نبود، اما بر تمام امیال و شهوات نفسانی که همه ما با آنها می جنگیم پیروز شده بود. این مطلب را با قلمی سخت روی یک ورقه از برنج حک کنید! این خدا خود آشکار خواهد شد، در آن هنگام که حکمت و خوبی خداوند نمایش داده شوند، زیرا صفات خداوند این چنین است».
منـابـع
رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ یازدهم 1382- صفحه 159-147
عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش سکیسم
حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته- آیین سیک- صفحه 50
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها