جاودانه های دوزخ (مرتدان)
فارسی 3102 نمایش |آن کس که از نادانى به رسالت کافر مى شود، سپس بر خود و دیگران ستم روا نمى دارد، عاقبت او به خیر پایان مى پذیرد، ولى آن کس که پس از ایمان قلبى به کفر باز مى گردد، و سپس با شهادت علنى ایمان خود را شکار مى سازد، و به این همه عقلا متقاعد مى شود، و سپس به خاطر مصلحت شخصى به کفر باز مى گردد، به خیر دست نمى یابد و خدا او را هدایت نمى کند، چرا؟ به آن دلیل که ظالم است و چگونه؟ کسى که پس از ایمان آوردن کافر مى شود، کفر او از یک ارزش شخصى یا نژادى یا شبیه به اینها سرچشمه گرفته، و همه این کسان بنابر طبیعت مردمان ستم وارد مى کنند، به همان گونه که بر خود ستم کرده اند آیا مى شود که پرستنده شهوات یا نژاد به دیگران ستم نکنند؟ ستمگرى با هدایت متناقض است، چرا که ظلم حجاب عقل است و ضمیر را تباه و اراده را در جان آدمى سست مى کند: «کیف یهدی الله قوما کفروا بعد إیمانهم؛ چگونه خدا قومى را هدایت کند که پس از ایمان آوردنشان کافر شده اند؟» (آل عمران/ 86) ایمانى برخاسته از قلب یا ظاهرى، «و شهدوا أن الرسول حق؛ و گواهى دادند که رسول حق است.» گواهى ظاهرى، «و جاءهم البینات؛ و آیات آشکار به ایشان رسید.» که از لحاظ عقلى قانع شدند و بنابراین پس از تکمیل عناصر ایمان کافر شدند. «و الله لا یهدی القوم الظالمین؛ و خدا گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد.» (آل عمران/ 86) چرا که اینان، به سبب تقدیس ارزشهایى جز ارزش توحید، و از آن به راه کفر به خدا روانه شدن، ستمگر شده اند.
جزاى ارتداد
نخستین و دردناکترین کیفرى که علماى بد مى بینند، این است که خدا عقل را از ایشان مى گیرد، و میان ایشان و حقیقت حجابى از شهوات ایشان مى کشد، و در واقع گواهیهاى حق را نمى بینند. و دومین جزا این است که از سرزمینهاى گسترده خدا دور مى شوند، از آن روى که خدا نعمت ایمان را از ایشان سلب مى کند، و از شیرینى مناجات و سخن گفتن با خدا و ارتباط روحى با او محروم مى شوند، و در نتیجه از همه ارزشهاى عالى، همچون ارزش حق و ارزش آزادى و کرامت و عدالت و مساوات دور مى مانند، و دلهاشان حالت سنگ پیدا مى کند و هرگز به ذکر خدا خاشع نمى شود.
و جزاى سوم این است که از نیروهاى کار کننده در جهان (که فرشتگان بر آنها گماشته اند)، همچون نتیجه اى طبیعى از گمراهى ایشان از حقایق و ارزشهاى والا دور مى مانند. از سنتهاى خدا در زندگى آدمى آن گاه مى تواند بهره بردارى کند که آنها را خوب بشناسد، و هدفهایى عالى داشته باشد که بخواهد به آنها از راه این سنتها تحقق بخشد، در صورتى که اینان سنتها را نمى شناسند و هدفهاى عالى که از ارزشها ساخته شده باشد در اختیار ندارند، و به عبارت دیگر رسالتى در زندگى ندارند، و زندگى در برابر کسى که در آن رسالتى ندارد از خضوع خوددارى مى کند. اما جزاى چهارم که نتیجه اى است از آنچه پیشتر گفته شد، چنین است دور شدن از مردم، بدان سبب که آنان از پیرامون کسى که هدایت و روحانیت و قدرت بهره بردارى از زندگى ندارد، پراکنده مى شوند، و دلیلى براى روى کردن به او نمى بینند.
باید ژرفاى آن نومیدى را که نصیب این خیانتکاران مى شود، پیش خود تصور کنیم آنان به رسالت خدا براى آن خیانت کردند که خرسندى مردم را جلب کنند، و در نتیجه هر دو را از دست دادند، و زیان آشکار و بزرگ (الخسران المبین) همین است. و قرآن دورى را به لفظ (لعنة) بیان کرده است که به معنى طرد و دور رانده شدن به خوارى و کوچکى است که با حالت کیفر دیدن تناسب دارد: «أولئک جزاؤهم أن علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین؛ کیفر اینان آن است که لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر ایشان باشد.» (آل عمران/ 87)
این لعنت در دنیا آغاز مى شود ولى تا آخرت استمرار پیدا مى کند، و در آنجا به صورت عذابى دردناک در مى آید که هرگز سبک نمى شود: «خالدین فیها لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون؛ جاودانه در آن مى مانند و عذابشان سبک نمى شود و مهلتى به آنان نخواهند داد.» (آل عمران/ 88) یعنى مهلتى براى تجدید نظر در واقعیت ایشان داده نمى شود، و این سبب ارتداد ایشان از رسالت پس از علم پیدا کردن به آن است. فعل مجهول، تعمیم ناظر را مى رساند. و مى شود که این فعل از انظار به معناى امهال باشد: نه در عذابشان تخفیف و نه مهلت و ناظریست. و یا مهلت داده نمى شوند تا بیندیشند و به خود آیند. در حدیث است که اگر دوزخى بتواند خدا را به یاد آرد از عذاب برهد و یا عذابش تخفیف مى یابد. در واقع اگر این لعن و طرد جاودانى نبود و یا جاودانى بود و تدریجا تخفیف مى یافت و یا حد اقل مهلتى به آنها داده مى شد تحملش آسانتر بود ولى هیچ یک از اینها درباره آنها نیست عذابشان دردناک و جاودانى و غیر قابل تخفیف و بدون هیچگونه مهلت است در واقع نه از آغاز بریده مى شود، نه از پایان و نه از شدت آن کاهش مى یابد. چنان که فرمود: «و لو ردوا لعادوا؛ اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمى گردند.» (انعام/ 28)
حضرت امیرالمؤمنین (ع) در وصف عذاب جهنم فرماید: «نار قعرها بعید و حرها شدید و شرابها صدید و عذابها جدید و مقامعها حدید لا یفتر عذابها و لا یموت ساکنها؛ آتشى که قعر آن دور، و حرارت آن سخت، و آب آن صدید، و عذاب آن تازه، و گرزهاى آن آهن، سست نشود عذاب آن و نمیرد ساکن آن.»
میان بخشندگى و توبه
این واقعیت تلخى که پایان کار خائنان به رسالت به آن مى انجامد، بدان معنى نیست که درهاى رحمت خدا بر روى ایشان بسته شده است هرگز! رحمت خدا گسترده است، ولى بر ایشان واجب است که توبه کنند و به اصلاح آنچه با اعمال سابق خود تباه کرده اند بپردازند، مثلا در آن بکوشند که کسانى را که به تأثیر ایشان گمراه شده اند به راه راست باز آرند: «إلا الذین تابوا من بعد ذلک و أصلحوا فإن الله غفور رحیم؛ مگر کسانى که پس از آن توبه کردند و نیک شدند و به اصلاح تباهیها پرداختند (که درباره آنان) خدا آمرزنده و مهربان است.» (آل عمران/ 89)
اگر خیانتکاران نسبت به دین در مراحل نخستین زندگى خود توبه کنند که توبه در اصلاح مردم تأثیر دارد، و رسالت هنوز تازه است، و این توبه خالص براى خدا و دلیلى بر دگرگون شدن ایستار ایشان باشد، چنین توبه اى پذیرفته خواهد شد. ولى اگر بر گمراهى باقى ماندند، و به همه تباهیهاى ممکن علیه رسالت پرداختند، و چون رسالت منتشر شد و همه جایگاههاى خود را از دست دادند در صدد توبه بر آمدند تا مهر و محبت رسالت تازه را به خود جلب کنند، توبه این گونه کسان پذیرفته نخواهد شد، چرا که توبه ایشان براى خدا نیست بلکه براى پوشاندن شکستهاى ایشان است: «إن الذین کفروا بعد إیمانهم ثم ازدادوا کفرا لن تقبل توبتهم و أولئک هم الضالون؛ کسانى که پس از ایمان آوردن کافر شدند، و بر کفر خود افزوده اند، هرگز توبه شان پذیرفته نخواهد شد، و چنین کسان گمراهانند.» (آل عمران/ 90) یعنى هرگز به هدایت دست نخواهند یافت و توبه آنان حقیقى نیست و نتیجه اى از آزمندى به دنیا است.
چنان مى نماید که این کسان که پیوسته بر گمراهى دوام مى کنند تا آن گاه که مرگ ایشان فرا رسد، از اهل آتشند، ولى آرزو مى کنند که کاش تمام ثروت دنیا را داشتند و آن را مى دادند تا از آتش دوزخ رهایى یابند، ولى هیهات. اینان فرصتهاى نیکو را در دنیا از دست دادند و اکنون پشیمانى سودى بر ایشان ندارد: «إن الذین کفروا و ماتوا و هم کفار فلن یقبل من أحدهم مل ء الأرض ذهبا و لو افتدى به أولئک لهم عذاب ألیم و ما لهم من ناصرین؛ کسانى که کافر شدند، و با کفر مردند، از آنان به اندازه کره زمین زر پذیرفته نخواهد شد، هر چند همه آن را بى عوض بدهند. براى این مردم عذابى دردناک است و یار و یاورى ندارند.» (آل عمران/ 91) آنان در دنیا به رسالت خدا خیانت کردند تا از این راه ثروتى و یارانى به چنگ آرند، و در آخرت ثروت و یاران براى ایشان هیچ سودى نخواهد داشت.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 468
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 1 صفحه 567
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 2 صفحه 650
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 2 صفحه 171
سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 5 صفحه 225
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها