از عوامل ورود به بهشت تقوا
فارسی 3047 نمایش |تقوا وصف پارسایان است و در واقع از ایمان و عمل صالح جدا نیست؛ جز آن که قرآن بر پایه ی برخی از ویژگی ها و پیام هایی که برای اوصاف مخصوص است برای آنها واژه هایی انتخاب و به آنها عنوان جدا بخشیده است. بیشترین کرامت و صفتی که پیام و مژده بهشت را به همراه دارد تقوای الهی است و آیات فراوانی در این باره نازل شده است؛ مانند:
«للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و أزواج مطهرة و رضوان من الله والله بصیر بالعباد؛ برای آنان که تقوا پیشه کنند نزد خدا باغ های بهشتی است که زیر درختان آن نهرها جاری است و در آن جاوید همراه همسران پاکیزه و آراسته خواهند بود و از همه خوش تر خشنودی خداوند است که شامل حال آنان شده است و خداوند به حال بندگان بیناست.» (آل عمران/ 15)
تقوى چیست؟
کلمه تقوى از واژه هاى مخصوص قرآن و آئین ما است و رسول اکرم آن راجع بین عدل و احسان معرفى می کند. بعضى گفته اند شخص با تقوى کسى است که از گناهان پروا داشته باشد و واجبات را انجام دهد برخى دیگر می گویند: چون پرهیزکار با اعمال نیک، خود را از آتش جهنم و عذاب الهى نگاه می دارد به او متقى و خوددار گفته شده است.
ظاهرا در اینجا مراد تقواى از ترک واجبات و فعل محرمات باشد و لام للذین لام اختصاص که آن چیزى که بهتر از دنیا و مافیها باشد اختصاص به اهل تقوى دارد. افراد انسان بر چهار دسته اند دسته اول کسانى که نه ایمان دارند و نه تقوى، قرآن آنان را به ایمان و تقوى راهنمایى می کند و اگر مهتدى شدند جزو متقین می شوند و گرنه حجت بر آنها تمام می گردد.
دسته دوم کسانى که ایمان ندارند ولى در رفتار و کردارشان درست و نسبت به مذهب خود عاملند و اینان به هدایت نزدیکترند و اگر هدایت قرآن را نپذیرفتند با دسته اول در تمامیت حجت یکسانند دسته سوم مؤمن غیر متقى است که قرآن آنان را به تقوى راهنمایى می نماید و اگر پذیرفتند بهره کامل از هدایت قرآن برده اند و اگر با ایمان و آلوده به معاصى از دنیا بروند امید نجاتى براى آنان هست ولى مسلما موجب گرفتارى و عقوبت در دنیا و آخرت آنها می گردد.
دسته چهارم مؤمن متقى که جمیع انحاء سعادت دنیا و آخرت را به دست آورده و بهره کامل از قرآن برده و هدایت کامله مخصوص این دسته است علاوه بر اینکه متقین چون در راه خدا و طریق بندگى حق قدم برمی دارند و دائما از قرآن استفاده می کنند و ازدیاد هدایت می نمایند. چنانچه می فرماید «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد.» (عنکبوت/ 69) و تقوى از وقایت و به معنى حفظ و منع از ضرر است و تقوى در هر کارى مناسب با خود آن است.
مثلا تقواى در تجارت حفظ مال از مصارف بیهوده و معاملات خسران پذیر، و تقواى در زراعت حفظ آن از آفات زراعتى، و تقواى مریض خوددارى نمودن از چیزهایى است که موجب ازدیاد مرض یا طول آن و یا صعوبت علاج و یا مورث هلاکت شود، و هکذا و تقواى در دین، اجتناب از اموریست که موجب زوال دین یا ضعف دین و سبب عقوبت و عذاب دنیا و آخرت انسان و یا محروم شدن از فیوضات و درجات آخرتى گردد و آن داراى درجات و مراتبى است: مرتبه اول اجتناب از عقائد باطله کفر، شرک، عناد، نفاق و انکار ضرورى دین و مذهب است که هر کدام از اینها موجب خلود در آتش و زوال قابلیت از شمول رحمت و مغفرت و شفاعت می گردد و اکثر مردم دنیا از همین مرتبه اول تقوى خالى و عارى هستند. زیرا به نص قرآن غیر دین اسلام دینى مورد قبول خداوند تبارک و تعالى نیست «و من یبتغ غیر الإسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین؛ و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.» (آل عمران/ 85)
به نص خبر متواتر و قطعى که از رسول اکرم (ص) روایت شده فرقه ناجیه از فرق اسلام پیروان اهل بیت عصمت و عترت آن حضرت یعنى شیعه اثنا عشریه می باشند و در میان اینها نیز بعضى عقائد باطله از قبیل شیخى گرى و صوفیگرى و امثال اینها پیدا می شود و آنهایى که از این آلودگیها برکنارند بسا منکر بعضى از ضروریات مانند نماز و روزه و خمس و زکات و حج و حرمت ربا و حرمت برخى از معاملات و نظیر اینها می گردند و بالجمله افراد مؤمن کم پیدا می شوند.
مرتبه دوم: اجتناب از گناه هایى که به نص اخبار، مرتکب آنها بى ایمان از دنیا مى رود مانند ترک نماز و تضییع و استخفاف به آن و ترک زکات و ترک حج و ترک امر به معروف و نهى از منکر و اعراض از علماء و غیر اینها.
مرتبه سوم: اجتناب از مطلق معاصى کبیره و اصرار بر صغیره و منافیات مروت است و این مرتبه محقق عدالت شرعى است و ارتکاب اینها موجب فسق و نقض عدالت و استحقاق عذاب و عقوبت می گردد.
مرتبه چهارم: اجتناب از معاصى صغیره.
مرتبه پنجم: تخلیه نفس از اخلاق و ملکات رذیله.
مرتبه ششم: اجتناب از مشتبهات که مرتبه ورع و پارسایى است.
مرتبه هفتم: احتراز از مکروهات.
مرتبه هشتم: دورى نمودن از مباحاتى که انسان را از عبادت و بندگى به خود مشغول دارد.
مرتبه نهم: اجتناب از ترک اولى.
مرتبه دهم: دورى جستن از توجه به غیر خدا.
هر کدام از این مراتب هم داراى درجات و مراتب غیر محصوره است و بعضى از این مراتب تالى تلو عصمت و بعضى از آنها مخصوص بمعصومین از انبیاء و اوصیاء است و مراتب اعلاى آن از خصائص خاندان نبوت و اهل بیت رسالت است و متقین در آیه شریفه شامل جمیع مراتب تقوى می شود. زیرا بر واجد هر مرتبه صدق متقى می کند و جمع محلى بالف و لام افاده عموم می کند بلکه براى عموم وضع شده، منتهى الامر اینکه هر کدام به قدر استطاعت و قابلیت خود از هدایت قرآن بهره بردارى می کنند. نظیر این مطلب را در آیه شریفه «إنما یتقبل الله من المتقین؛ خدا فقط از تقواپيشگان (قربانی) مىپذيرد.» (مائده/ 27) گفته ایم که تقوى در این آیه نیز جمیع مراتب آن را شامل است و کسى که داراى مرتبه اول از تقوى باشد و عمل عبادى انجام دهد که روى موازین شرعى صحیح باشد درجه از قبول را دارد ولى غیر مؤمن عملش فاسد و عاطل و باطل و مردود است. «و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا؛ و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را [چون] گَردى پراكنده مىسازيم.» (فرقان/ 23) و اینکه در عروة الوثقى اجتناب از کلیه معاصى را از شرایط قبول شمرده مراد بعض مراتب قبول است نه مطلق قبول. زیرا وقتى عمل، صحیح و مطابق دستور واقع شد به همان اندازه مقبول خواهد بود.
به این بیان (داراى مراتب بودن تقوى) جمع بین آیات و اخبارى که در باب تقوى و متقین وارد شده آسان می شود براى اینکه هر کدام از آنها اشاره به بعضى از مراتب تقوى است. چنانچه در بسیارى از اخبار متقین به شیعیان آل محمد (ص) تفسیر شده مثل خبرى که صدوق از حضرت صادق (ع) روایت کرده «انه قال فى الایة بیان لشیعتنا» حضرت صادق (ع) فرمود در آیه شریفه «هدى للمتقین» یعنى قرآن بیان است براى شیعیان ما» و همچنین به سند خود از یحیى بن ابوالقاسم روایت کرده که گفت از حضرت صادق (ع) از قول خداوند «الم الى آخر الایة» سؤال کردم فرمود: «المتقون شیعة على الحدیث؛ پرهیزکاران شیعیان على (ع) اند.» و همچنین از تفسیر عیاشى از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: «المتقون شیعتنا؛ پرهیزکاران شیعیان مایند.» و در مجمع البیان از حضرت رسول روایت کرده که فرمود: «جماع التقوى فى قوله تعالى ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى الایة؛ همه پرهیزکارى و تقوى امورى است که در این آیه خداوند ذکر فرموده به درستى که خداوند امر می کند به عدل و نیکوکارى و دادن حقوق خویشاوندان و نهى می کند از کارهاى ناهنجار و زشت و ستم، پند می دهد شما را شاید متذکر شوید.»
نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: «انما سمى المتقون لترکهم ما لا بأس به حذرا للوقوع فیما به بأس؛ همانا پرهیزکاران را به این نام نامیدند براى اینکه ترک می کنند آنچه را که باکى بر آن نیست، مبادا واقع شوند در امورى که باید از آن باک داشت.» و از حضرت عسکرى (ع) روایت شده که فرمود: «هدى بیان و شفاء للمتقین من شیعة محمد و على (ع) انهم اتقوا انواع الکفر فترکوها و اتقوا الذنوب الموبقات فرفضوها و اتقوا اظهار اسرار رسول الله (ص) و اسرار از کیاء عباده الاوصیاء بعد محمد (ص) فکتموها و اتقوا ستر العلوم عن اهلها المستحقین لها و فیهم نشروها؛ قرآن هدایت و بیان و شفاء است براى پرهیزکاران از شیعیان محمد و على (ع) براى اینکه اینان از انواع کفر اجتناب ورزیده و آنها را ترک نمودند و از گناهان هلاک کننده احتراز کرده و آنها را به جا نیاوردند، و از فاش کردن رازهاى رسول خدا (ص) و پاکان بندگان خدا که اوصیاء بعد از پیغمبرند (ص) خوددارى کرده و آنها را کتمان نمودند، و از پنهان نمودن علوم نسبت به اهل آن علوم و مستحقین آن اجتناب نموده و در میان آنها منتشر ساختند.»
و در مجمع البیان گفته: «قال بعضهم التقوى ان لا یریک الله حیث نهاک و و لا یفقدک حیث امرک؛ تقوى این است که آنجا که خدا تو را نهى کرده نه بیند تو را و آنجا که تو را امر کرده بیابد تو را.» و در سفینه همین مضمون را از حضرت صادق (ع) روایت کرده است.
سؤال: چرا نفرمود للذین آمنوا با اینکه انسب بود در مقابل کفر و ضلالت.
جواب: اولا در آیه عنوان کافر و ضال نبود بلکه عنوان ناس بود و اکثر مؤمنین هم علاقه به دنیا دارند و متاع دنیا در نظر آنها زینت دارد و فقط کسانى که علاقه ندارند و فریفته نمی شوند متقین هستند. بالاخص کسانى که مراتب عالیه تقوى را دارا باشند و ثانیا مؤمن غیر متقى اگر چه بالاخره اهل نجات مى شود و نائل به بهشت می گردد. اگر با ایمان از دنیا برود لکن به واسطه معاصى و ترک واجبات گرفتارى دارد یا در وقت مردن یا در قبر و عالم برزخ یا در قیامت، آن کسانى که در جمیع مراحل راحت و آسوده و متنعم هستند و هیچگونه عذابى ندارند اهل تقوى هستند.
امام صادق (ع) در تفسیر "أزواج مطهرة" می فرماید: هیچ آلودگی به سراغشان نمی آید (لا یحضن... ). در این آیه با اینکه نام بهشت را برد (و بهشت مشتمل بر همه لذائذ هست) و در عین حال نام ازواج مطهره را اختصاص به ذکر داد، براى این که مساله هم خوابى و جماع در نظر انسان لذیذترین لذائذ حسى است. اما لذت هاى متقین تنها محدود به لذایذ مادى نیست، رضایت الهى بالاترین لذت معنوى است.
«رضوان من الله» در آیات قرآن رضاى خدا را با رضاى بنده، مقابل هم قرار داده. رضایت خدا از بنده اش به خاطر اطاعت او است، و رضایت بنده از خدا به خاطر پاداشى است که به او مى دهد، و یا به خاطر حکمى است که به نفع او صادر مى کند.
در واقع قرآن مجید در این آیه، به افراد با ایمان اعلام مى کند که اگر به زندگى حلال دنیا قناعت کنند و از لذات نامشروع و هوسهاى سرکش و ظلم و ستم به دیگران بپرهیزند، خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى که از هر گونه عیب و نقص پاک و پاکیزه است، نصیب آنها خواهد کرد.
گفتنی است، تقوا عبارت است از چیزی که انسان در پرتو آن از خطر گناه حفظ شود؛ مانند: پناهگاه، سپر، دژ و حصار. گویا انسان باتقوا جان خود را از شر گناه و هر چیزی که به دین او زیان بخش باشد در پناه سپر و حصار دین حفظ کرده است. از این رو در مفردات راغب آمده: «التقوی فى تعارف الشرع حفظ النفس عما یؤثم وذلک بترک المحظور، و یتم ذلک بترک بعض المباحات؛ تقوا در سایه ی ترک منهیات و تمام و کمال آن به ترک برخی مباحات فراهم می آید؛ زیرا تقوای کامل باعث اشتغال به واجب و مستحب می شود و فرصتی برای صرف وقت به امور غیر راجح باقی نمی ماند.»
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 3 صفحه 166
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 6 صفحه 51
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 2 صفحه 462
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 11 صفحه 91
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 1 صفحه 128
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 3 صفحه 131
عبدالله جوادی آملی- تفسیرموضوعی- جلد 5 صفحه 250-254
فضل بن حسن طبرسی- ترجمه جوامع الجامع- جلد 3 صفحه 285
فضل بن حسن طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 1 صفحه 60
محسن قرائتی- تفسیر نور- جلد 2 صفحه 29
محسن قرائتی- تفسیر نور- جلد 6 صفحه 242
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 11 صفحه 501
يعقوب جعفرى- کوثر- جلد 5 صفحه 551
سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 5 صفحه 69
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 13 صفحه 51
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها