مفهوم فطرت ادراکی با توجه به احادیث

فارسی 3846 نمایش |

حدیثی است در تفسیر صافی از امام عسکری (ع)، حدیث بسیار مفصلی است، گرچه سند آن چندان معتبر نیست ولی مضامین حدیث مضامینی است که شیخ انصاری می گوید از مضامین این حدیث علائم صحت نمودار است، خیلی جالب هم هست.
در ذیل آیه «و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی؛ و گروهی از آنان افراد عامی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت اوهام و آزوها چیزی نمی دانند» (بقره/ 78) است. قرآن توده بی سواد یهودی را انتقاد می کند، یعنی علاوه بر انتقاد از احبار و علمایشان، می فرماید: «و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی» گروهی از اینها هم یک مردم امی بی سوادی هستند که از توراتشان جز یک سلسله آرزوها و خیالات خبری ندارند مثل توده مسلمان امروز همینقدر می داند که یک توراتی هست اما اگر بگویید محتوای تورات چیست، هیچ چیز نمی داند، شاید یک چیزهایی را خیال بکند در تورات است که در تورات نیست، و چیزهایی را که در تورات هست او خبر ندارد که وجود دارد. اینقدر بی اطلاع است.
حدیث چنین است: شخصی از امام صادق (ع) سؤال کرد که توده عوام چه تقصیری دارند؟ خود قرآن کریم قبول می کند که اینها مردم جاهل و بی معرفتی بوده اند، هر چه بر سر اینها آوردند علما آوردند، پس همه نکوهشها باید متوجه علما باشد، مردم عوام که عذری ندارند، اینها باید معذور عندالله باشند، چرا قرآن از اینها انتقاد می کند؟
امام در آنجا یک بحث بسیار عالی را طرح می کند، علما را تقسیم می کند که چگونه هستند و چگونه نیستند و علمای سوء چنین اند و علمای غیرسوء چنین، علمایی که بد از کار در می آیند ضررشان بر اسلام از لشکر یزید بن معاویه بر حسین بن علی (ع) بیشتر است و ... غرض اینکه می رسد به اینجا: و اما توده عوام. امام می فرماید: نه، چنین نیست. یک مسائلی هست که اینها درس خواندن نمی خواهد که بگوییم چون درسش را نخوانده اند پس معذورند.
در برخی مسائل، عوام معذورند، مسائلی است که باید درسش را بخوانند، درسش را نخوانده اند، دیگران مانع شده اند درس بخوانند، اینها قهرا معذورند، ولی یک مسائلی هست که درس خواندن نمی خواهد، انسان اضطرارا به حکم معارف فطری، قلب خودش آن را می فهمد. بعد مثال ذکر می کند، چه مثال عالی ای! می فرماید عوام یهود علمای خود را می دیدند که به اینها دستور تقوا و پاکی می دهند، دستور ربا نخوردن و سحت نخوردن می دهند، ولی خودشان عمل نمی کنند، ضدش را عمل می کنند. به چشم خودشان می دیدند.
بعد امام می فرماید: (و قد اضطروا بمعارف قلوبهم) انسان اضطرارا و جبرا به حکم معارف سرشتی قلبی خودش این را می فهمد که اگر کسی دستوری داد و خودش بر ضدش عمل کرد به حرف او نباید اعتماد کرد و باید او را طرد کرد. این دیگر درس خواندن نمی خواهد که در کدام دانشگاه این را به مردم آموخته اند که اگر دیدید عالمی به شما دستور تقوا می دهد ولی خودش تقوا ندارد از او پیروی نکنید.
این دیگر دانشگاه دیدن و مدرسه دیدن نمی خواهد. فطرت هر کسی این مقدار را می فهمد. اینها را ما می گوییم ادراکهای اولیه فطری، که اگر هیچ کسی هم به انسان یاد ندهد، انسان بالفطره این مقدار را می فهمد.

منـابـع

مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 260-258

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد