اوصاف زنان بهشتی از نظر آیات و روایات
فارسی 16067 نمایش | در «جامع الاخبار» از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) گفته اند در بهشت بازاری است که در آنجا هیچ خرید و فروشی نیست مگر صورتهائی از مردان و زنان. هر کس میل و اشتهای صورتی را داشته باشد، در آن بازار داخل می شود و در آنجا مجتمع حورالعین است که به صوتی خوش و دلکش چنان می خوانند که خلائق چنان صدائی را نشنیده اند: «نحن الناعمات فلا نبأس أبدا. و نحن الطاعمات فلا نجوع أبدا. و نحن الکاسیات فلا نعری أبدا. و نحن الخالدات فلانموت أبدا. و نحن الراضیات فلا نسخط أبدا. و نحن المقیمات فلا نظعن أبدا. فطوبی لمن کنا له و کان لنا. نحن خیرات حسان؛ أزواجنا أقوام کرام؛ ما همیشه خوش و خرم هستیم و هیچ وقت غصه دار و اندوهگین نمی شویم. و ما پیوسته سیر و شاداب هستیم و هیچ وقت گرسنه نمی گردیم. و ما همیشه با لباس هستیم و هیچگاه عریان نمی شویم. و ما پیوسته و جاودان زنده هستیم و هیچ وقت نمی میریم. و ما همیشه خرسند هستیم و هیچ وقت خشمگین نمی شویم. و ما پیوسته اقامت داریم و هیچ وقت کوچ نمی کنیم. پس خوشا به حال کسی که ما برای او هستیم و او برای ماست. ما زنان نیکو سیرت و نیکو صورت هستیم؛ شوهرهای ما مردمی بزرگوار و کریم می باشند» («جامع الاخبار» فصل 137، ص 202 از طبع سنگی).
خداوند درباره زنان بهشتی می فرماید: «وعندهم قـاصرات الطرف عین * کأنهن بیض مکنون؛ و در نزد بندگان مخلصین خدا زنهائی هستند که چشمان خود را فقط بدانها می اندازند و به دیگری نظر ندارند، و آنان سیاه چشم هستند. و به اندازه ای پیکرشان سفید است که گوئی مانند سپیدی تخم مرغهائی است که پوستش کنده نشده و محفوظ مانده است» (الصآفات/48و49). و در سوره نبأ داریم که: «و کواعب أترابا» (نبأ/33). کواعب جمع کاعبه است، و کاعبه دختر نورس را گویند که هنوز پستانهایش بزرگ نشده و کاملا نروئیده است بلکه فقط ته گرفته و شروع به رشد کردن نموده است. و اتراب جمع ترب به معنای مثل و قرین و شبیه است. یعنی حوریه های بهشتی همه یک سن و سال و همه با هم شبیه و نظیر، دختران نورس می باشند. و یا آنکه زنهای مؤمن دنیا که از دنیا میروند همه در بهشت جوان و زیبا و هم سن و نیکو روی و نیکو خوی برای شوهران خود هستند.
در «مجمع البیان» در ذیل آیه «فیهن خیرات حسان»؛ از رسول الله در شب معراج نقل کرده است که حوریه ها از خدا اذن گرفته و به پیامبر سلام کردند و می گفتند: نحن الخالدات فلا نموت، و نحن الناعمات فلا یبأس؛ أزواج رجال کرام؛ ما جاودانه ها ایم که نمی میریم، اندام های ما نرم است و هیچ گاه طراوت و نشاطمان را از دست نمی دهیم، ما همسران مردانی بزرگوار هستیم» («مجمع البیان» مجلد 5، ص 211). و نیز در تفسیر این آیه گفته است که گفته شده است: این زنان همین زنان دنیوی هستند که بر شوهران در بهشت وارد می شوند و از حورالعین جلیل تر و بهتر می باشند. و گفته شده است که: «لسن بذربات، و لا زفرات، و لا نخرات، و لا متطلعات، و لا متسوفات، و لا متسلطات، و لا طماحات، و لا طوافات فی الطرق، و لا یغرن، و لا یؤذین. و قال عقبه بن عبد الغفار: نسآء أهل الجنه یأخذ بعضهن بأیدی بعض و یتغنین بأصوات لم یسمع الخلا´ئق مثلها: نحن الراضیات فلا نسخط، و نحن المقیمات فلا نظعن، و نحن خیرات حسان، حبیبات لازواج کرام» («مجمع البیان» مجلد 5، ص 211).
ترجمه: «آن زنان یا حوریان، تند گفتار و حاد اللسان نیستند، و نفس کشیدن آنها با صدا نیست، و صدا در بینی نمی اندازند و خرخر نمی کنند، و اهل تفحص و پی جوئی و سردرآوردن از اسرار مردم نیستند، و تقاضای شوهران را پیوسته به تأخیر نمی اندازند، و بر شوهران خود تسلط ندارند، و بسوی برتران از خود -و یا بسوی منازل مردم- نظر نمی اندازند، و در راهها و کوچه ها رفت و آمد ندارند، و بر شوهران در مورد زنهای دیگرشان حمیت و غیرتی اعمال نمی کنند، و آزار و اذیت نمیرسانند. و عقبه بن عبدالغفار گفته است: زنان اهل بهشت دست در دست یکدگر می اندازند و با صوت خوشی که خلائق همانند آن را نشنیده اند تغنی می کنند که: ما پیوسته خوش و خرم هستیم و هیچ وقت خشمناک نمی گردیم، و ما پیوسته مقیم هستیم و کوچ نمی کنیم، و ما در سیرت و اخلاق نیکو و در شکل و شمائل زیبا هستیم، و ما محبان و حبیبان شوهران بزرگ و بزرگوار خود هستیم.»
خداوند در قرآن می فرماید: «فیهن خیرات حسان * فبأی آلاء ربکما تکذبان * لم یطمثهن إنس قبلهم و لا جان * فبأی آلاء ربکما تکذبان* متکئین على رفرف خضر و عبقری حسان* فبأی آلاء ربکما تکذبان* تبارک اسم ربک ذی الجلال و الإکرام؛ و در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند نیکو خلق و زیبا. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟ زنانى که هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته (و دوشیزه اند). پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟ این در حالى است که این بهشتیان بر تختهایى تکیه زده اند که با بهترین و زیباترین پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟ پر برکت و زوال ناپذیر است نام پروردگار صاحب جلال و جمال تو. (الرحمن/70تا71و74تا78)
نخست مى فرماید: "در این دو بهشت نیز زنانى هستند نیکو خلق و زیبا" زنانى که جمع میان "حسن سیرت" و "حسن صورت" کرده اند، چرا که "خیر" غالبا در مورد صفات نیک و جمال معنوى به کار مى رود و "حسن" غالبا در زیبایى و جمال ظاهر. در روایاتى که در تفسیر این آیه وارد شده صفات نیک بسیارى براى همسران بهشتى شمرده شده که مى تواند اشاره اى به صفات عالى زنان دنیا نیز باشد، و الگویى براى همه زنان محسوب شود، از جمله خوش زبان بودن، نظافت و پاکى، آزار نرسانیدن، نظرى به بیگانگان نداشتن و مانند آن. خلاصه اینکه تمام صفات کمال و جمالى که در یک همسر مطلوب است در آنها جمع است، و آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند، و به همین دلیل قرآن در یک تعبیر کوتاه و پر معنى از آنها به عنوان "خیرات حسان" تعبیر کرده است.
آیه بعد مى فرماید: هرگز پیش از این جن و انس دیگرى با آنها تماس نگرفته، و دوشیزه اند. البته چنان که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود زنان و مردانى که در این دنیا همسر یکدیگرند هر گاه هر دو با ایمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى شوند، و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگى مى کنند (رعد/23 و مؤمن/8). و حتى از روایات استفاده مى شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى که در این جهان انجام داده اند. در آخرین توصیفى که در این آیات از نعمتهاى بهشتى کرده، مى گوید: "ساکنان این دو بهشت در حالى هستند که تکیه بر تختهایى زده اند که با بهترین و زیباترین پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده است."
قرآن می خواهد بگوید که در عالم آخرت (در) آنچه که مردان از زنان اخروی بهره می برند -اعم از آنکه آن زنان اخروی خیرات حسان دنیا باشند یعنی زنان دنیاشان باشند یا حورالعین ها باشند- تنها مسأله جنسی مطرح نیست، مسأله روحی هم مطرح است، یعنی چه؟ یعنی زنانی هستند عاشق این مردها، دل در گرو این مردها دارند، یعنی یک حالت یگانگی دارند، از غیر اینها چشم بسته اند، «قاصرات الطرف» یعنی چشمشان فقط و فقط به اینها اکتفا کرده است. در چند سوره به این موضوع اشاره شده یکی همین سوره الرحمن: «فیهن قاصرات الطرف لم یطمثهن إنس قبلهم و لا جان؛ در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند که جز به همسران خود عشق نمى ورزند و هیچ انس و جن پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است». (الرحمن/56) و دیگر سوره صافات: «و عندهم قاصرات الطرف عین؛ و نزد آنها همسرانى زیبا چشم است که جز به شوهران خود عشق نمى ورزند». (صافات/48) و دیگر سوره ص: «و عندهم قاصرات الطرف أتراب؛ و نزد آنان همسرانى است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند، و همسن و سالند!» (ص/52).
مسأله این نیست که بگوییم قانون عفاف در این دنیاست، آنجا که عفاف نیست، چه مانعی دارد که یک حوریه مال صد نفر باشد؟ قرآن می گوید این حرفها مطرح نیست چون مسأله فقط مسأله ارضاء جنسی نیست، یک امر روحی هم هست و بشر با این نیاز می رود، حال افرادی بالاتر از این مقامها هستند، آنها سر جای خودشان ولی اکثریت مردم این جزء نیازهایشان است.
«لم یطمثهن انس قبلهم و لا جان» نه یک زن هر جایی که گاهی پیش این، گاهی پیش آن، هیچ انسی و جنی با او تماس پیدا نکرده است. «کانهن الیاقوت و المرجان» (الرحمن/58) گویی در صفا یاقوت یا مروارید هستند یعنی بدنهای اینها این طور با صفاست. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (الرحمن/60) آیا جزای نیکی جز نیکی خواهد بود؟ یعنی هر کس که در دنیا نیکی کند نیکی می بیند. در ذیل همین (آیه است) که وارد شده است که آیا جزای توحید و «لا اله الا الله» جز بهشت چیز دیگری می تواند باشد؟ «فیهن خیرات حسان» و در آن بهشتها هم زنانی که خیر و نیکو هستند (وجود دارند)، زنان نیکو خصال و نیکو صورت، یعنی نیکو سیرت و نیکو صورت. خیر، حسن معنوی را می گویند و حسن، حسن صوری را. «خیرات حسان» یعنی زنانی که هم از نظر روحی و معنوی خیرند و هم از نظر زیبایی، پس میشود نیکو سیرت و نیکو صورت، هر دو وجود دارد. بعضی مفسرین گفته اند که اینجا اشاره به زنان دنیاست نه حورالعین ها، زنانی از نوع انسان که اهل بهشت و اهل سعادت هستند.
در قرآن کریم آمده است: «و فرش مرفوعه؛ بساطها و فراشهایی در آنجا وجود دارد عالی، بلند درجه، بلند مرتبه». (واقعه/34) ظاهر "فراش" این است که مقصود همین بساطها و فرشها باشد؛ ولی (در این صورت) همین قدر می گفتند و کلمه عالی و بلند را ذکر نمی کردند. اما این که "عالی" را ذکر کرده است بعضی گفته اند این کنایه است؛ چون "فراش" در زبان عربی به دو معنا گفته می شود: یک معنایش همسر است یعنی زن برای مرد. آنوقت عالی ای که در اینجا آمده، در تفاسیر آمده است یعنی عالی هستند از نظر قدر، اخلاق و فکر، یعنی بعضی انحطاطهای فکری و روحی (خلقی) که در برخی از زنهای دنیا دیده می شود آنجا دیگر وجود ندارد. دیگر زن آنجا آن نقص و عیبی که در زنهای دنیا هست در او نیست، و اینها همان زنهای دنیا هستند که اهل بهشت می شوند ولی منهای نقصهایی که احیانا در زنهای دنیا وجود دارد.
«انا انشأناهن انشاء؛ همانا آن زنان را به آفرینشی نو آفریدیم». (واقعه/35) کأنه ما آنها را انشاء کرده ایم انشاء کردنی. مثل اینکه از نو ساخته می شوند. «فجعلناهن ابکارا؛ و آن ها را دوشیزه قرار دادیم». (واقعه/36) در آنجا بیوه گی وجود ندارد. «عربا اترابا؛ عشق ورزان (به همسر) و هم سن و سالند». (واقعه/37) عرب جمع "عروب" است. عروب، نصاب هم می گوید (یعنی) شوهر دوست، زنی که به شوهر خود عشق بورزد، چون از جمله لذاتی که یک انسان می برد آن صفا و صمیمت و مهر و مودتی است که در ناحیه همسر خودش ببیند (محبوبیت). "اترابا" همه ترب هستند یعنی هم سن و سال و جوان اند، یعنی صحبت از عجوز و پیر در آنجا نیست.
پیرزنی آمد خدمت پیامبر اکرم (ص) عرض کرد یا رسول الله! دعا کن خدا مرا به بهشت ببرد. پیامبر فرمود: پیرزن که به بهشت نمی رود، در بهشت پیرزنی وجود ندارد. این پیرزن گریه کنان برگشت. عباس عموی پیغمبر او را دید. بعد به حضرت گفت: یا رسول الله! شما به این پیر زن چه فرموده اید؟ فرموده اید پیرزن به بهشت نمی رود؟ فرمود پیرمرد هم نمی رود. او هم دادش بلند شد. بعد پیغمبر اکرم فرمود آنجا که پیری وجود ندارد، همه جوانند. بعد فرمود پیر زن را صدا کنید بیاید. به او بگویید آنجا تو دیگر عجوز نیستی، جوان هستی.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- ص 79-77، ص 118-117
آیت الله مکارم شیرازی- تفسیر نمونه ج23- ص: 185-182
سید محمد حسینی تهرانی- معاد شناسی ج 10- قسمت دهم
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها