راههای کسب دانش
فارسی 3590 نمایش |اکنون ببینیم آیا راه کسب دانش منحصر به این است که انسان کلید دانش دیگران را در دست داشته باشد و از دانش آنها استفاده کند؟ آیا پیغمبر باید از دانش افراد بشر استفاده کند؟ اگر اینچنین است پس نبوغ و ابتکار کجا رفت؟ اشراق و الهام کجا رفت؟ دانش مستقیم از طبیعت کجا رفت؟ از قضا پست ترین انواع دانش آموزی همان است که از نوشته ها و گفته های دیگران به دست آید، چه، گذشته از آنکه شخصیت خود دانش آموز در آن دخالت ندارد، در نوشته های بشری اوهام و حقایق به هم آمیخته است. دکارت حکیم معروف فرانسوی پس از آنکه یک سلسله مقالات منتشر کرد، صیت شهرتش همه جا پیچید و سخنان تازه اش مورد تحسین و اعجاب همگان قرار گرفت. یکی از کسانی که مقالات وی را خوانده بود و بدانها اعجاب داشت و مانند دکتر سید عبداللطیف فکر می کرد، خیال کرد که دکارت بر گنجینه ای از نسخه ها و کتابها دست یافته و معلومات خویش را از آنجا به دست آورده است. به ملاقات وی رفت و از وی تقاضا کرد کتابخانه اش را به او ارائه دهد. دکارت او را به محوطه ای که در آنجا جسد گوساله ای را تشریح کرده بود راهنمایی کرد و آن گوساله را به او نشان داد و گفت این است کتابخانه من! من معلومات خود را از این کتابها به دست می آورم.
مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی می گفته است: "عجب است که بعضی افراد عمری را پای چراغ به خواندن کتابها و نوشته های انسانهایی مانند خود صرف می کنند، اما یک شب خود همان چراغ را مطالعه نمی کنند. اگر یک شب کتاب را ببندند و چراغ را مطالعه کنند، معلومات بیشتر و وسیع تری پیدا می کنند." هیچ کس عالم به دنیا نمی آید. همه مردم اول جاهل و بعد کم و بیش عالم می گردند. و به تعبیر صحیح تر، هر کسی جز خدا در ذات خود جاهل است و به موجب نیروها و علل و اسباب دیگری عالم می شود. پس هر کسی نیازمند به معلم، یعنی نیازمند یک قوه و نیرویی است که الهام بخش او باشد.
خداوند درباره رسول اکرم می فرماید: «الم یجدک یتیما فاوی* و وجدک ضالا فهدی* و وجدک عائلا فاغنی؛ آیا تو یتیمی نبودی که خدا به تو پناه داد؟ گمراه و بی خبر نبودی که خدا تو را راهنمایی کرد و با خبرت ساخت؟ تهیدست نبودی که خداوند تو را بی نیاز ساخت؟» (ضحی/ 6- 8) اما سخن در معلم است که لزوما چی و کی باید باشد؟ آیا انسان حتما باید از بشر دیگر علم بیاموزد، پس حتما لازم است کلید دانش بشرهای دیگر را که نامش "سواد داشتن" است در اختیار داشته باشد؟ آیا انسان را آن پایه نیست که مبتکر باشد؟ آیا انسان نمی تواند بی نیاز از انسانهای دیگر، کتاب طبیعت و خلقت را مطالعه کند؟ آیا انسان را آن مقام و درجه نیست که با غیب و ملکوت اتصال پیدا کند و خداوند مستقیما معلم و هادی او باشد؟ قرآن کریم درباره پیغمبر می فرماید: «و ما ینطق عن الهوی* ان هو الا وحی یوحی* علمه شدید القوی؛ او از هوای نفس سخن نمی گوید، آنچه می گوید جز وحی که به او می رسد نیست. آن که دارای نیروهای زیادی است او را تعلیم داده است.» (نجم/ 3- 5) امام علی (ع) درباره رسول اکرم می فرماید: «و لقد قرن الله به منذ کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن أخلاق العالم؛ از آن زمان که کودک بود و تازه از شیر گرفته شده بود، خداوند بزرگترین فرشته خویش را مأمور و مراقب او قرار داده، آن فرشته او را در راه های مکرمت می برد و به نیکوترین اخلاق جهان سوق می داد.» (خطبه 192 نهج البلاغه)
آن طرف که عشق می افزود درد *** بوحنیفه و شافعی درسی نکرد
عاشقان را شد مدرس حسن دوست *** دفتر و درس و سبقشان روی اوست
خامش اند و نعره تکرارشان *** می رود تا عرش و تخت یارشان
درسشان آشوب و چرخ و لوله نی *** زیادات است و باب و سلسله
سلسله این قوم جعد مشکبار *** مسأله دور است اما دور یار
هر که در خلوت به بینش یافت راه *** او ز دانشها نجوید دستگاه
عارف از پرتو می راز معانی دانست *** گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس *** که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی *** ترسم این نکته به تحقیق نتانی دانست
منـابـع
مرتضی مطهری- پیامبر امی- صفحه 124-121
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها