سخنان جابربن عبدالله انصاری در دلدادگی به اهل بیت (ع)
فارسی 13490 نمایش | کتاب بشارة المصطفی با سلسله سند متصل خود معنعنا روایت می کند از أعمش از عطیه عوفی کوفی که گفت: با جابربن عبدالله أنصاری برای زیارت قبر امام حسین (ع) به کربلا رهسپار شدیم؛ چون وارد کربلا شدیم، جابر از شاطی الفرات غسل کرد و پس از آن لنگی را به کمر بست و پارچه دیگری را چون ردا بر دوش افکند و کیسه ای را که در آن عطر سعد بود گشود و آن را بر بدن خود پاشید و گامی برنداشت مگر آنکه به ذکر خداوند تعالی ذاکر بود، تا آن وقتی که نزدیک قبر شدیم گفت به من که دست مرا بر قبر بگذار!
عطیه گوید: من دست جابر را بر قبر گذاردم، همین که دستش به قبر رسید ناگهان بیهوش به روی قبر افتاد. من قدری از آب بر صورتش پاشیدم، چون به حال آمد سه مرتبه گفت: یا حسین یا حسین یا حسین و پس از آن گفت: چگونه حبیب جواب حبیب خود را نمی دهد؟! و سپس گفت: آری چگونه جواب بدهی، در حالی که رگهای گردن تو از جای خود در گذشته و بر پشت و شانه تو آویزان شده و بین سرت و بدنت جدائی افتاده است ؟! من شهادت می دهم که تو پسر خاتم النبیین و پسر سید المؤمنین و فرزند هم قسم با تقوی، و سلاله هدی و خامس اصحاب کساء و پسر سید النقباء و پسر فاطمة زهرا سیدة النساء می باشی! و چرا و به چه علت چنین نبوده باشی در صورتی که دست آقای پیامبران تو را غذا و طعام داده است! و در دامان متقیان پرورده شدی! و از پستان ایمان شیر نوشیدی! و در اسلام از شیر باز گرفته شدی! به به چقدر پاکیزه و طیب بود حیات تو! به به چقدر پاکیزه و طیب بود ممات تو! مگر آنکه در فراق تو دلهای مؤمنان ناراحت است؛ با آنکه شک و تردیدی در حسن احوال و پسندیدگی آنچه خدا بر تو پسندیده است ندارند. پس سلام خدا بر تو باد! و رضوان خدا بر تو باد! گواهی می دهم که تو گذشتی بر آنچه برادرت یحیی بن زکریا گذشت. و سپس چشم خود را به اطراف قبر گردش داد و گفت: سلام خدا بر شما باد، بر ارواحی که در آستانه خانه حسین حلول کردید! و بار خود را در این منزل فرود آوردید! شهادت می دهم که شما حقا اقامه نماز کردید، و زکات را دادید، و به پسندیده ها أمر کردید، و از زشتی ها باز داشتید، و با ملحدان و مستکبران جهاد کردید، و خدا را پرستیدید و عبادت نمودید تا یقین به شما رسید! «والذی بعث محمدا بالحق نبیا لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سوگند به آن خدائی که محمد را بحق برگزید، ما با شما در آنچه وارد شده اید و انجام داده اید، شرکت کردیم».
عطیه گوید: من گفتم: ای جابر! چگونه ما با آنها شرکت کردیم در آنچه بر سر آنها آمده است، در حالیکه ما در وادی ای فرود نیامده ایم و از کوهی بالا نرفته ایم و با شمشیر بر کسی نزده ایم و این گروه کسانی هستند که بین سرها و بدنهایشان جدائی افتاده است و اولادشان یتیم گشته و زنانشان بیوه شده اند؟! جابر گفت: ای عطیه! از حبیب خود پیامبر اکرم (ص) شنیدم که می گفت: «من أحب قوما حشر معهم؛ و من أحب عمل قوم أشرک فی عملهم؛ هر کس گروهی را دوست داشته باشد، با آنها محشور می گردد؛ و هر کس عمل قومی را دوست داشته باشد، در عمل آنها شریک می شود». سوگند به آن خدائی که بحق محمد را مبعوث کرد، نیت من و نیت أصحاب من، همان رویه و روشی است که بر حسین (ع) گذشته است و بر أصحاب او وارد شده است. حال دست مرا بگیر و بسوی خانه های کوفه برویم و چون در بین راه می رفتیم گفت: ای عطیه! آیا می خواهی به تو پندی دهم و سفارش و توصیه ای بنمایم و چنین گمان ندارم که بعد از این سفر، من تو را ببینم!
«دوست بدار دوستدار آل محمد را تا وقتیکه آنها را دوست دارد! و دشمن بدار دشمن آل محمد را تا وقتیکه آنها را دشمن دارد و اگر چه آن دشمن پیوسته شبها به نماز بایستد و روزها روزه بدارد و با دوستدار محمد و آل محمد به رفق و عطوفت رفتار کن! چون اگر بواسطه کثرت گناهانش یک قدمش بلغزد، قدم دیگر او در اثر محبت ایشان برقرار و ثابت می ماند. دوستدار آنها به سوی بهشت و دشمن آنها رهسپار دوزخ است». و چقدر عالی و خوب مداح اهل بیت نظام استرآبادی سروده است:
علی امام معلای هاشمی که بود *** سواد منقبتش بر بیاض دیدة حور
ز حب اوست به روز جزا نه از طاعت *** امید مغفرت از حی لایزال غفور
نتیجه ای ندهد بی محبتش در حشر *** مکاشفات جنید و ریاضت منصور
ز دل سواد معاصی برون برد مهرش *** چنانکه ماه برد ظلمت شب دیجور (سفینة البحار، ج1، ص201).
منـابـع
علامه سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 9- صفحه 323-319
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها