منظور از وجود صراط مستقیم برای انسان ها

فارسی 2629 نمایش |

برای اینکه صراط المستقیم کاملا روشن گردد بایستی چند مطلب را بیان کنیم:
1- همه موجودات در یک سیر تکوینی و غیر اختیاری که لازمه ناموس هستی است، به سوی خدا در حرکت و صیرورتند «الا الی الله یصیر الامور. ان الی ربک المنتهی» انسان به عنوان یکی از موجودات و مخلوقات محکوم به این حکم است.
«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» (انشقاق/ 6)
2- در میان راه ها یک راه است که راه مستقیم و شاهراه است و راه سعادت و راه اختیاری یعنی راهی است که انسان باید آن را برگزیند.
3- به دلیل اینکه انسان هر چه را که بر می گزیند از نوع راه است؛ پس انسان نوعی حرکت و طی طریق به سوی مقصدی را بر می گزیند و به عبارت دیگر به سوی کمال خود می خواهد حرکت کند؛ پس انسان یک موجود تکامل یابنده است و معنی «اهدناالصراط المستقیم» این است که خدایا ما را به راه راست تکامل هدایت فرما.
4- راه تکامل؛ کشف کردنی است نه اختراع کردنی؛ بر خلاف نظریه اگزیستانسیالیسم که مدعی است هیچ راهی و هیچ مقصدی وجود ندارد؛ و انسان خود برای خود مقصد و ارزش می آفریند؛ و راه می آفریند و انسان آفریننده مقصد و آفریننده راه و آفریننده کمال یعنی آفریننده کمال بودن کمال و ارزش بودن ارزش های خود است.
از نظر قرآن مقصد و راه و کمال بودن مقصد و ارزش بودن ارزش ها در متن خلقت و آفرینش هستی تعیین پیدا کرد و انسان باید آنها را کشف کند و مقصد را بجوید و راه را بپیماید.
راه مستقیم راهی است که از اول جهت مشخص دارد؛ بر خلاف راه های غیر مستقیم از قبیل راه منحنی یا راه پیچ در پیچ و روی خطوط منکسر که فرضا در نهایت امر انسان را به مقصد برساند؛ با تغییر جهت های متعدد یا مداوم است؛ پس راه انسان به سوی کمال از نوع عبور از میان اضداد و نوسان از ضدی بر ضد دیگر نیست آنچنان که معمولا دیالکتیسین ها می گویند.
5- این که راه تکامل کشف شدنی است نه خلق کردنی و ابداع کردنی؛ به معنی این نیست که مانند راه های مکانی قبلا در خارج از وجود راه رونده جاده ای کشیده شده است و او باید در آن جاده قدم بگذارد؛ بلکه به معنی این است که در متن وجود راه رونده راهی به سوی کمال حقیقی او که رسیدن به بارگاه قرب حق است وجود دارد، یعنی در متن وجود انسان استعداد فطری برای رسیدن به کمال حقیقی وجود دارد آنچنان که مثلا در هسته خرما استعداد درخت شدن وجود دارد.
6- انسان در عین اینکه مجهز به استعداد فطری است؛ نیازمند به راهنما و هادی است؛ زیرا انسان با همه موجودات دیگر که استعدادی طبیعی برای کمالات خود دارند یک تفاوت اساسی دارد و آن این است که موجودات دیگر همه راهشان در طبقه مشخص شده و هر کدام بیش از یک راه نمی تواند داشته باشند ولی انسان اینطور نیست و به اصطلاح فلسفی امروزی می گویند:
هر موجودی واجد طبیعت است، مگر انسان که فاقد طبیعت است.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 1و2- صفحه 115-116

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها