بحثی عقلانی درباره انگیزه خداوند از آفرینش

فارسی 2958 نمایش |

آرمان و هدف جهانی
جهان پهناور آفرینش از کوچکترین ذره بی مقدارش گرفته، تا بزرگ ترین مجموعه از اجرام ثابت و سیار و کهکشان های شگفت انگیر وی بواسطه ارتباط حقیقی که همه با هم دارند، واحد بزرگی را تشکیل می دهد که با همه هویت و واقعیت و شئون خود نه تنها از جهت نسبیت مکانی در تغییر و تحول بوده و یک حرکت کلی و عمومی را به وجود می آورد طبق نظریه های علمی و فلسفی متوجه غرض و آرمانی بوده و رهسپار به سوی مقصدی است که طبق نظریه قطعی نامبرده بالا با رسیدن به مرز مشترک وی هدف و غرض نامبرده جایگزین این حرکت شده و این جهان گذران پرغوغا تبدیل به جهانی ثابت و آرام خواهد گردید. جهان آینده ما که جهانی است فردایی در دنبال جهان امروزی، بی تردید در برابر روز گذشته خود حالت ثبات و آرامش خواهد داشت و نواقص و کم و کاست این جهان را رفع و تکمیل نموده و هر قوه را به فعلیت خواهد رسانید. ولی آیا این ثبات و کمال وی نسبی بوده و تنها با مقایسه به حال امروزی جهان دارای این صفت خواهد بود، یا ثبات و آرامش نفسی پیدا نموده و هیچ گونه تحول و تغییری راه به وی نخواهد داشت؟
و با تعبیر دیگر آیا حرکت کلی جهان که با رسیدن به مقصد و غرض تبدیل به همان هدف و غرض شده و آرامش پیدا می کند، مانند هدف و غرض حرکت های جزیی امروزی پابرجایی و آرامش نسبی خواهد داشت؟ اگرچه از جهات دیگر در حرکت بوده و سرگرم تکاپو و افت و خیز است. یا اینکه جهان آینده ثبات و کمال نفسی و حقیقی داشته و حساب تغییر و تحول که در این جهان نقش حقیقی پیدایش هر پدیده ای را می بازد به کلی لاک و مهر شده و پرگار روزگار با رسیدن به نقطه نخستین، گردش خود را خاتمه داده و دایره ثابت و کاملی به جای خود خواهد گذاشت و با تغییر امروزی ادراک، چهار بعدی شده و پدیده های آن روزگار دیگر در گرد دیروز و فردا نخواهند بود؟ آنچه بیان اجمالی گذشته روشن می کند: نتیجه ای است سربسته و مطلبی است کاملا پیچیده و فشرده، جهانی است ثابت و کامل در دنبال این جهان سیار و ناقص و سرمنزلی است آرام که کاروان هستی با نهایت تلاش و کوشش به سوی آن در حرکت بوده و روزی همه و همه این رهروان، نتیجه کوشش و تلاش خود را به صورت فعلیت در آن جا دریافت خواهند داشت.

پیچیده و فلسفی بودن مسائل هستی
البته انسان در راه هضم همین نتیجه، به سوال نامبرده و ده ها و صدها سوالات دیگر برخورد می کند که سیاهی یک سلسله مجهولاتی را از دور جلوه می دهند و در حقیقت یک رشته بحث هایی را تشکیل می دهند که آنها را پیچیده ترین و عمیق ترین بحث های کلی فلسفی می توان شمرد. زیرا نظریه های کلی که کمک حسی ندارند، برای فهم ما هضمش مشکل می باشند. تا ما چشم گشوده و به تماشای مناظر این جهان مادی پرداخته ایم، آنچه از هر گوشه و کنار به چشم ما خورده است و رهسپار این راهیم و هرکدام از ماها نیز که چشم از این جهان بربست، دیگر خبری از وی نداریم (آن را که خبر شد خبری باز نیامد). و در عین حال بحث های دقیق فلسفی با اتکا به براهین یقینی که از مقدمات منطقی و غیرقابل تردید تالیف شده اند، به قسمت عمده این سوالات پاسخ می دهند و این نظریه که جهان سیار و گذران غرض ثابت و پابرجایی دارد منطبق است به موضوع معاد که اولیای دین از راه وحی به دست آورده و خبر داده اند.

انگیزه خدا در آفرینش جهان
بنابراین موضوع غرض و هدف رابطه ای با فعل دارد که حرکت فعلی را تبدیل به سکون و آرامش می کند و رابطه ای با فاعل دارد که نقص وجودی وی را تبدیل به کمال می نماید، و طبق بحث های برهانی که از صفات آفریدگار جهان شده، ذات پاک وی جز کمال محض چیزی نبوده و هیچ گونه نقص و حاجتی را در وی نمی شود سراغ کرد. با عطف دو نظریه فوق، نسبت به فعل خدای جهان، می توان فرض غرض و اثبات آن نمود. ولی نسبت به ذات پاک، پاسخ منفی باید داد و به عبارت دیگر اینکه گفته می شود: مقصود و غرض از اصل خلقت چیست؟ و چرا خداوند غیر از خود موجودی را آفرید؟ اگر مقصود این است که هدف فعل خداوند چیست و متوجه چه غایت و نتیجه ای است؟ غرض فعل جوابش این است که هدف این جهان ناقص، جهان کامل و کامل تری است و اگر مراد این است که خداوند بواسطه آفرینش چه نقصی را از خود رفع می کند و چه کمال یا نفعی را به خود جلب می کند؟ سوالی است خطا و جوابش منفی است. و پاسخی که نسبت به مسئله غرض خلقت با زبان دینی گفته می شود: غرض خدای متعال از آفرینش جهان، رسانیدن نفعی است به دیگران نه به خود. منظور از همان معنی است که گفته شد.

کمال آفریده ها، غرض آفرینش آنهاست
در خاتمه باید تذکر داد: به طوری که در تجزیه و تحلیل معنی غرض گفته شد، نتیجه چنین می شود: غرض در جایی تحقق می پذیرد که فعل و فاعل یا تنها فعل نقصی داشته باشد که با غرض رفع شود. بنابراین اگر فعلی یعنی آفریده ای فرض شود که هیچ گونه نقیصه قابل رفع نداشته باشد مانند مجرد عقلی به اصلاح فلسفه البته فرضی به این معنی که گفته شد نخواهد داشت. بلی فلاسفه بواسطه تجزیه و تحلیل دقیق تری به دست آورده اند که غرض فعل در حقیقت کمال فعل و غرض فاعل کمال فاعل است. نهایت اینکه فعل گاهی تدریجی است و کمال آن در آخر، به آن ملحق می شود و گاهی دفعی و مجرد از ماده و حرکت است و در این صورت وجود فعل هم خود فعل است و هم کمال و غرض فعل.
و همچنین فاعل گاهی ناقص است و پس از فعل کمال خود را می یابد و گاهی تام و کامل است، در این صورت هم فاعل است و هم غایت و غرض. و از این رو خدای از آفرینش جهان ذات خودش می باشد و بس و غرض فعلش که این جهان ناقص باشد، جهان کامل تری است  و غرض از جهان کامل تر، خود جهان کامل تر خواهد بود و همچنین هر آفریده کاملی که فرض شود، غرض از خلقت وی خود وی خواهد بود.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبائی- معنویت تشیع- صفحه 93-96

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد