واژه آتش در اوستا به صورت اتر، و در زبان پهلوی به صورت آتور و آتر و آتش، و در زبان پارسی به صورت آذر و آدر، و در گویش های گوناگون آن به صورت های آتیش، آدیش، تش و شکل های کم و بیش نزدیک به این صورت ها آمده و ثبت و ضبط شده است. ریشه این کلمه در زبان سانسکریت آدری بوده است و مفهوم آن زبانه و شعله آتش است و به عنوان صفت ایزد آتش که آگنی نامیده می شده، نیز به کار می رفته است. آتش، (یا آذر) در ایران پیش از اسلام عنصری مقدس بوده و در عقاید زردشتیان مظهر فروغ ایزدی و پسر اهورامزدا به شمار می آمده و جنبه، الوهیت داشته است (یسنا/ 25: 7) همانند دیگر ایزدان زردشتی، آتش نیز دعایی ویژه دارد که «آتش نیایش» خوانده می شود.
در منابع متأخرتر دوره ساسانی، آتش هفتمین مخلوق از «مخلوقات هفتگانه گیتی» (مخلوق این جهانی) به شمار آمده است. (بندهشن/ 3: 7؛ زادسپرم، 1: 25) احتمال دارد که منظور از خورشید و روشنان در آغاز فروردین یشت، که از 6 مخلوق سخن رفته، آتش باشد. اورمزد همه آفریدگان «مینو» (آفریدگان در حالت غیر محسوس و روحانی) را پیش از درآمدن به صورت «گیتی» (به صورت محسوس و جسمانی)، نخست به شکل «اخگر آتشی» آفرید که این صورت خود برخاسته از روشنی بی آغاز (نور ازلی) اورمزد است. (بندهشن/ 1 الف: 4، 44، 50؛ روایات پهلوی، 128)
همچنین آمده است که اورمزد آت را از دل خویش آفرید و نور آن را از نور ازلی خلق کرد (روایات پهلوی/ 44: 28) جنس آتش همچون آسمان و فلز و باد، نر به شمار آمده است (بندهشن/ 15 الف: 1). گفته شده که آتش در همه آفریدگان وجود دارد: در آسمان به صورت نور خورشید و روشنان دیگر و نیز به صورت برق؛ در زمین نیز گرمی آتش است که ریشه های درختان و چشمه های آبها را زنده نگاه می دارد. بدن کیومرث (نمونه نخستین و مثالی بشر که اولین زوج بشر از او پدید آمده است) و گاو ایوداد (نمونه نخستین چارپایان) از زمین، ولی نطفه آنان از آتش بود. (بندهشن/ 1 الف: 3)
اوستا پنج گونه آتش را نام برده است و بر هر یک درود مخصوص فرستاده است.
نخستین آتش، آتش بزرگ است که به آتش بهرام مشهور بوده است و در آتشکده ها نگاهداری می شده است. دومین آتش در بدن جانوران و کالبد آدمی پنهان است و آتش درون نامیده شده است. سومین آتش در روییدنی ها و بدنه چوبین گیاهان و درختان جاری است و مولد جیات نباتات و جانداران است. چهارمین آتش در ابرها نهفته است و به صورت برقش یا آذرخش از دل ابرها بیرون می جهد و این همان آتش جهنده ای است که از گرز تشتر زبانه می کشد و شراره می گیرد. پنجمین آتش، آتش ایزدی است که در عرش جاودان و در برابر اهورامزدا قرار دارد.
آتش مقدس زندگی در نهاد تمام فرزندان طبیعت، به امانت گذاشته شده است و به همه موجودات جهان ارمغان داده شده است. گوهر زندگی انسان و سایر موجودات زنده و جاندار همین آتش جاودانه درون است، آتشی که هرگز نمی میرد و مظهر دوام و بقای جان است. این همان آتش درون است که از آن تعبیر به آتش نامیرای عشق و آتش جاودان جان شده است و گوهر هستی موجودات زنده، به ویژه آدمیزاده است. ادبیات اساطیری و عرفانی ما سرشار است از روشنی و شعله این آتش نامیرا. آتش مینوی نگاهبان و نگه دارنده زدگی جانوران است، و آتش زمینی پاک سازنده و سوزنده پلیدی و پلشتی و گناه است.
رسم برافروختن آتش در اغلب جشن های آیینی ایران باستان وجود داشته است. از جشن سده که جشن رسمی ستایش و گرامی داشت آتش بوده است تا جشن چهارشنبه سوری، از جشن شب یلدا تا جشن مهرگان و جشن آذرگان، و از همه مهمتر جشن نوروز. در خانه های ایرانیان باستان، در روز نخست فروردین، پس از آراستن اتاق برگزاری مراسم نوروز، روی میز مراسم، کوزه ای آب و صراحی شراب و گلدانی گل و بشقابی شیرینی و کاسه ای نقل و آتشدانی پر از آتش می گذاشتند و آتش را با چوب صندل و عود و سایر چوب های خوشبو نیرو می دادند و هر کس موظف بود که با دست خود چوب بر آتش بگذارد و نام درگذشتگان خود را بر شمارد، زیرا بر این باور بودند که روح آنها که در گذشته اند در صورت یاد کردن از ایشان به خانه و کاشانه زمینی خود بر می گردد و از روشنایی آتش شاد دلگرم و روشن روان می شود و تطهیر می گردد. آتش نوروزی در تمام مدت جشن های نوروزی روشن نگاه داشته می شد و به طور مداوم با چوب های معطر عود و صندل جان تازه و فروغ نو می گرفت و زبانه می کشید. این آتش پاک کننده بدی ها و گناهان بود و برکت بخشنده و میمنت بار، و ارمغان آور بهروزی و تندرستی و شادکامی، در تمام طول سال آینده برای اهل خانه و خویشان آنها بود و هر چه مشتعل تر می شد خیر و برکت و میمنت آن افزون تر و بخشندگی آن کریمانه تر می شد و سرچشمه خجستگی و بهروزی افزون تر می گشت.
نگهبانی و پاسداری آتش در ایران باستان بر عهده اردیبهشت بوده است. اردیبهشت که از امشاسپندان بوده است در عالم روحانی نماینده راستی و پاکی و تقدس اهورامزدا است و در عالم مادی، نگهبان همه آتش های روی زمین. واژه آذر در زبان فارسی شکل دیگری از آتش و یکی از قدیمی ترین نام های آن در زبان های آریایی است. یسنای 62 در ستایش آذر می باشد و آتش نیایش که نماز ویژه آتش است، از این یسنا گرفته شده است. مطابق متن یشت ها، آذر ایزد نگهبان خاص آتش بوده است و از میان گیاهان آذرگون یا آذریون به ایزد آذر اختصاص داشته است. نهمین ماه سال و نهمین روز هر ماه به نام این ایزد و آذر روز از آذر ماه جشن آذرگان بوده است، که در این روز مردم در آتشکده ها، آتش نیایش می خوانده اند.
گاتها اصیل ترین پاره اوستاى موجودند؛ سروده هایى که به باور عموم پژوهندگان از خود زرتشت به جا مانده است. نیایش با آتش و احترام به آن در میان ایرانیان سابقه اى دیرینه و کهن تر از آیین زرتشت دارد. استاد زرین کوب این رسم و باور را بازمانده و یادگارى عصر پیش از جدایى اقوام هند و ایرانى مى داند و درباره خویشکارى آتش مى نویسد: «نقش آتش در داورى بین پاک و ناپاک و درست و نادرست به ادوار قبل از جدایى اقوام هند و آریایى مى رسد.»
علاوه بر این با توجه به اساطیر ایران باستان مشاهده مى کنیم که باور به ایزد آذر بر تعالیم زرتشت مقدم است. پس مى توان به صراحت این ایده را مطرح کرد که آتش پرستارى و نیایش با آن جزیى از بدنه اصلى آیین زرتشت نیست. به هر حال آتش در سروده هاى گاهانى تقدس و نقش خود را حفظ کرده است و مظهر عدالت و داد خداوندى است. مزدا پرستان در نزد آن نماز به پا مى دارند و سوپرستى است. زردشت ادعا مى کند که در پرتو گرماى آذر، نیروى «منش نیک» به او روى آورد. در پرتو گرماى آذر تو (که نیرومندى اش از اشه است) نیروى «منش نیک» به من روى خواهد نمود. آذر در جهان پسین نشان دهنده و مشخص کننده جایگاه نیکوکاران و بدکاران است.
«اى مزدا اهوره! با آذر فروزان خویش، واپسین جایگاه هر دو گروه پیروان راستین و پیروان درون را آشکار کن.» علاوه بر این خویشکارى آتش در آن سرا براى نیکان موجب خیر و خوشى و شادکامى است و براى بدکاران وسیله عذاب و کیفر است: «اى مزدا! تو با آذر فروزان و آهن گدازان هر دو گروه را خواهى آزمود پاداش و پادافره خواهى داد.» هر یک از آفریدگان جهان در حمایت یکی از ایزدان است و نگاهبان آتش، اردیبهشت امشاسپند است. (بندهشن/ 3: 15، 26: 41 به بعد)
این پیوستگی آتش و اشه (اردیبهشت) را در کهن ترین بخش اوستا یعنی گاهان نیز می بینیم. (یسنای 43، بند 4 و غیره) اهریمن همان گونه که در آغاز خلقت بر همه آفریدگان تاخت و آنها را آلوده ساخت، بر آتش نیز حمله برد. دودی که همراه آتش است، اثری از آلودگی اهریمن است. (بندهشن/ 4: 27) از این رو ریختن چیزهای ناپاک یا هیزم تر بر آتش که سبب دود کردن آن می گردد، منع شده است و بر عکس، ریختن هیزم خشک و بویهای خوش بر آتش سبب خشنودی آن می شود. (دینکرد/ 2/794ـ 795)
یکى از ویژگیهاى اختصاصى مزدا پرستان، احترام و نیایش آتش تا سر حد پرستش است. به طورى که موبدان آتش نیایش را در پنج وعده عبادت، در آتشکده مى خوانند. روز نهم هر ماه آذر (آتش) نام دارد و در آن جشن هاى ویژه آتش بر گزار مى کنند. در آتش نیایش، آذر، بزرگترین بخشوده اهورامزدا، جلوه گاه او، بزرگترین سزاوار ستایش و نزدیک ترین ایزد به اهورامزدا (پسر اهورامزدا) است.
در بندهاى نهایى آتش نیایش آمده است: «درود و ستایش به تو، اى آتش اهورامزدا، مى ستایم این روشنایى پاک و درخشان را، اینک که به ما آشکارى، توان و نیرویمان بخشاى تا بهترین اندیشه و گفتار و کردار را داشته باشیم. یاریمان ده که با بدى و زشتى و دروغ پیکار کنیم روان ما را پالوده گردان از بدى و راه بى فرجامى، تا شایسته پرستش اهوراى بزرگ باشیم.» آتش نیایش به آتش بهرام نیایش نیز مشهور است؛ زیرا بر پایه گزارش اوستا پنج نوع آتش وجود دارد که برترین آنها برزى سونگهه (در پهلوى آتش بهرام) است.
بزرگداشت آتش نزد پیروان آیین زرتشت از چنان اهمیتى برخوردار است که هرگاه فردى از آنان بمیرد، در فصل زمستان نه شب و در فصل تابستان مى بایست به مدت یک ماه، آتش از خانه او دور شود، به گونه اى که اگر کسى از این فرمان سرپیچى کند، سزاوار دویست تازیانه با اسپهه (اشترا، و دویست تازیانه با سروشو) چرن است. امروزه نیز زرتشیان آتش را گرامى مى دارند و در بخشى از اعتقادنامه سال 1370 که از سوى انجمن موبدان تهران منتشر شده درباره پرستش نورها و فروغها آمده است. در دین زرتشتى اعتقاد بر این است که تمام نورها و فروغها از اهورامزدا نشأت مى گیرد و روشنایى در هر جلوه اى مانند خورشید، آتش، ماه، ستاره و هر چیز نورانى که باشد آن را نمادى از اهورامزدا دانسته و پرستش سوى خود قرار مى دهند.
کشف آتش یکی از مهم ترین و حیاتی ترین اکتشافات تاریخ زندگی بشر بوده است و به دلیل اهمیت حیاتی این اکتشاف، و نقش بسیار مهم و زندگانی بخشی که آتش در حیات بشر باستانی ایفا می کرده، ستایش و تقدیس آتش از همان دوران باستان رواج و تداول داشته و آتش در اغلب فرهنگ های اساطیری، موجودی مقدس و متعالی یه شمار می رفته و ستایش می شده است. در اساطیر ایران باستان، پیدایش آتش را به هوشنگ نسبت می دادند.
به روایت شاهنامه فردوسی، در یکی از روزهایی که هوشنگ به شکار رفته بود، ماری بر سر راه دید و چون مار قصد حمله و آسیب رساندن به او را داشت، هوشنگ به قصد کشتن مار سنگی به جانبش پرتاب کرد. سنگ به مار برخورد نکرد، بلکه به سنگ دیگری برخورد و از این برخورد، شراره آتش جهید و آتشی پدید آمد که تا آن روزگار ناشناخته بود. هوشنگ به شکرانه و میمنت پیدایش این فروغ ایزدی، آن روز را جشن گرفت و به شادمانی و تکریم ایزدان آسمانی پرداخت و این همان جشن سده است که در آن ایرانیان باستان به تقدیس و ستایش آتش می پرداختند.
در برخی دیگر از روایت های ایرانی، آفرینش آتش وابسته به پیدایش گیاهان و روییدنی ها است. شاید اعتقاد به سرچشمه گیاهی و نباتی آتش در اقوام کهن ایرانی از اینجا ریشه گرفته باشد که چون این اقوام آتش را از سایش دو تکه چوب به یکدیگر ایجاد می کردند و شعله اش را از این مالش و سایش بر می افروختند، این باور در آنان ریشه دوانید که سرچشمه آتش، چوب درختان است، پس آتش منشاء نباتی دارد و روح درخت و گیاه است.
این باور کم کم پرورش یافت و نضج گرفت و به این صورت تکامل یافت که آتش روح طبیعت و هر آن چیزی است که در طبیعت شکوفا می شود و می بالد، تعمیم این باور چنان گسترش یافت که آتش روح و روان زندگی و حیات شناخته شد و در طی گذشت سده ها و هزاره ها، این استنتاج فلسفی و هستی شناسانه به وجود آمد که آتش روح هستی و آفرینش است. و بر مبنای همین باور، آتش حرمتی مقدس و آسمانی یافت و پرستش شد، و چنین بود که با گذشت زمان، آتش بنیانی ایزدی و سرشتی مینوی یافت.
در اوستا، آتش پسر اهورامزدا و سپندارمذ، و زمین دختر ایشان معرفی شده است. این عنصر آسمانی و مقدس، نزدیک ترین دوست و خویشاوند، و طبیعی ترین همراه و یاور بشر تلقی شده، هم چنین به عنوان پیکی میان انسان و ایزدان مورد احترام بسیار بوده است. از این رو در ایران باستان آن را مظهر ربانیت، و شعله اش را یادآور فروغی ایزدی می پنداشتند و برای شعله مقدسی که با چوب عود و اتر در آتشکده ها، همیشه فروزان نگاه می داشتند احترام و ارزش خاص و مقدسی قائل بودند. این آتشدان فروزان، در پرستش گاه ها و نیایش گاه ها، به منزله محراب پیروان آیین مزدایسنا بوده است.
کرتیر هیربد و موبد بزرگ که سى سال رهبرى روحانى را در سلطنت شاپور اول هرمز اول و بهرام دوم بر عهده داشت، مى گوید: «آئین مزدائى با دست من تحکیم یافت و مردان فروزانه به دست من تنبیه شدند و یا با اعتراف به خطاى خویش، گناهانشان بخشوده شد. آتشکده ها به دست من ایجاد شد و مغان بر آنها گماشته شدند. به فرمان آفریدگار، منصب پادشاهان را تأئید نمودم؛ و در سراسر ایران آتشکده هاى متعددى ساخته شد. و ازدواج با اقارب دوباره ممنوع گردید. به هر جا که ارتش شاهنشاهى قدم گذاشت، آتشکده هائى در آن برپا شد، در انطاکیه و... آتشکده ها بنا گردید.»
در اساطیر مذهبى ادیان از جمله اسلام، آمده است که بشر از دیرباز آتش را گرامى مى داشته است. برخى اساطیر مدعى اند که انسان اولیه به تقدیس آتش پرداخت و بر این کار اصرار کرد که آتش قربانى او را قبول کند و بسوزاند. برخى گفته اند آتش پرستى پس از داستان حضرت ابراهیم آغاز شده است. برخى معتقدند که قبل از پیدایش نفت و مواد سوختنى، آتش در نزد اقوام مختلف، اعتبارى تام و ارزشى فراوان داشته است. مؤلف فرهنگ قرآن مى گوید: «اگرچه بعد از این، عقیده آتش پرستى در بسیارى از نقاط زمین رونق گرفت، ولى در نقاط نفت خیز رواج بیشترى داشت. مى توان گفت که کیش آتش پرستى با مواد نفتى و سوختى رابطه نزدیکى داشته است.»
در غرب باکو منطقه اى نفت خیز وجود دارد که در آن آتشکده بزرگى داشته اند. آئین زرتشت که ترکیبى از آئین زروانى یعنى عناصرپرستى و ستاره پرستى بود، از باکو به اطراف و اکناف ایران و هند و قسمتى از عربستان انتشار یافت. آئین زروانى قبل از زرتشت نیز در ماوراء النهر و غرب هند و افغانستان رایج بوده است. کلمه زروانى مشتق از کلمه زوکه معنى عناصر چهارگانه: آب، خاک، آتش و باد است، همین را مى رساند. چون آتش از میان این عناصر الطاف و حالت فعال ترى دارد، مردم آن نواحى آن را به عنوان خداى بزرگ مى پرستنده اند و آن سه عنصر دیگر را خدایان کوچک مى دانسته اند.
زرتشت میان این دو آئین را (زروانى و ستاره پرستى) تلفیق کرد و آئین خود را پدید آورد. تقدیس آتش از ایران به یونان راه یافت و پیروانى پیدا کرد. آتش المپیاد یادگارى است از آن دوران که جزء تشریفات اولیه مراسم جهانى ورزش معاصر است. فلاسفه اسلامى بر این باورند که تقدیس آتش نتیجه اعتقاد به خیر و شر، پاک و پلید نور و تاریکى است. و این جزء ضدین است یا عنصر غالب دو ضد، و عنصر برتر آن، پس شایسته تقدیس بوده است. محققان جدید بر این عقیده اند که سابقه آتش پرستى به دوران طبیعت پرستى مى رسد. به گفته یک مورخ ایرانى، در عهد اردشیر آتشکده هاى خاموش دوباره مشتعل شد و این زمان رسمیت یافتن آئین زرتشت به عنوان دین رسمى و سراسرى کشور ایران بوده است.
دیدگاه کریستن سن در مورد تقدیس آتش در میان ایرانیان
کریستن سن مى گوید نصوص متعدده اوستا ثابت مى کند که پرستش عناصر طبیعى از اصول دیانت زرتشتى بوده است. منظور از عناصر طبیعى: آب، خاک، و آتش است. آتش در این مذهب از سایر عناصر مهم تر بوده است. اوستا آتش را پنج نوع مى شمارد و نام آنها را در یسناى 11 و17 آورده است. در کتاب بندهشن اسامى این آتشها با مختصر اشتباهى نقل شده است:
1- آتش معابد که آتش وهرام نامیده مى شد.
2- آتش در جسم و جان آدمیان و جانوران.
3- آتش نهفته در نباتات.
4- آتش نهفته در ابر (صاعقه)
5- آتش موجود در بهشت در حضور اهورا مزدا. و ظاهرا این آتش مربوط به جاه و جلال و جبروت پادشاهان است که پیوسته همراه آنان بوده و به نام خورنه (و در زبان پهلوى خور) و در فارسى فرشیده مشهور است.
آتش در اوستا آتر نامیده شده که در فارسى دوره هاى میانه آذر مى باشد و آن را پسر اهورا مزدا خوانده اند. عیسویان گاهى آتش مقدس زرتشتیان را دختر اهورامزدا نامیده اند، چنانکه هئونام کشیش عیسوى که از روى خشم آتش یکى از آتشکده ها را خاموش کرد، گفته است: «نه آن خانه، خانه خداست و نه آن آتش دختر خدا بود، بلکه دخترى بود دستخوش هوس شاهان و گدایان.» احتمالا این از جمله تغییراتى باشد که در نزد ارمنیان قبلا زرتشتى صورت گرفته است، زیرا در آثار عامیانه ارمنه هنوز هم آتش را موجودى مونث مى شمارند. گفته مى شود در اوستاى دوره ساسانى که فعلا مفقود است، مطالب فراوانى در رابطه با تقدیس آتش و فوائد روحانى حاصله از آن و وظایف انسان در قبال آتش موجود بوده است. وى (کریستن سن) مى گوید یکى از ماههاى زرتشتیان آذر نام داشته است. ماههاى زرتشتى 30 روزه بوده اند و هر روز اختصاص به خدائى خاص داشته است. جد اردشیر اول ریاست معبد آناهیتا در استخر فارس را بر عهده داشته است.