پیدایش هر آئین جدید الهی با سنت شکنیهائی همراه است، مخصوصا آئینی همچون اسلام که در محیط بسیار خرافی و آلوده به انواع مفاسد، و مملو از ارزشهای کاذب و غلط ظاهر گشت. بدیهی است پیشگام شدن در ایمان به چنین پیامبری کاری بسیار مشکل است و نیاز به شهامت فراوان دارد. زیرا همیشه پیشگامان در ایمان مورد هجوم جاهلان و متعصبان قرار دارند و جون در اقلیتند جان و مال و حیثیتشان همواره در خطر است. به علاوه آنها «اسوه ای» برای دیگران محسوب می شوند و سببی برای پیشرفت آئین حق در دنیا روی این جهات چهارگانه پیشگامان امتیاز بزرگی دارند و اینجاست که قرآن مجید وعده قطعی بهشت را به آنها داده و در سوره ی واقعه می فرماید: «و السابقون السابقون* أولئک المقربون* فى جنات النعیم؛ و پیشگامان که پیشگامند. آنها مقربانند. در باغ هاى پرنعمت [بهشت جاى دارند].» (واقعه/ 10- 12)
یعنى کسانى که به انجام دادن کارهاى نیکو و خیرات شتاب مى کنند، و هر جا که به حق دعوت شوند آن را اجابت مى کنند، و از گردنه توافق اجتماعى با نیروى اراده و بینش ایمان مى گذارند.
حبیب نجار از سابقان و پیشاهنگان بود، به همان گونه که حزقیل نیز چنین بود، اما سرور و خواجه سابقین امام على (ع) است که در میان مردان از همه براى ایمان آوردن به اسلام سابقه بیشتر داشت. بر ما است که پیش خود نشانه هاى شخصیت این سبقت گیرندگان را تصور کنیم، و چالشى را که در برابر آن قرار گرفته بودند و دردها و فشارهاى هولناکى را که با بردبارى تحمل مى کردند در نظر آوریم، که این همه از نگریستن به سیره این سه پیشوا معلوم مى شود که نخست از گردنه صعب العبور تردید و شک را به نیروى عقل و به کار انداختن اندیشه پشت سر گذاشتند، و به مجرد غافل ماندن مردم از حقیقت درباره آن گرفتار هیچ شکى نشدند، و براى اعتقاد عمومى مردم که مخالف با حق بود و از توجه کردن به آن ابا داشت به اهمیتى قائل نبودند، و به سبب تبلیغات گمراه کننده تردیدى در راستگویى شخص دعوت کننده به حق بر ایشان حاصل نشد. و همچون کوهى بلند در برابر چالش بادهاى پر شتاب تهمتها و افتراها از خود ایستادگى نشان دادند.
اعتماد انسان به عقل و اطمینان او به شخصیت درونى خویش، و همچنین یقین وى به حق و عزم جزم او براى وابستگى به آن و دفاع کردن از آن، و ایمان داشتن وى به این که پیروزى نهایى با حق است، این همه از سازندگان شخصیت کسانى محسوب مى شود که از سابقین به شمار مى روند و جنبه پیشتازى دارند. پس از گذشتن از مرحله شکهاى نفس و وسوسه هاى شیطان، شخص سابق و پیشتاز مواجه با عناد و سرسختى جامعه و پافشارى آن بر باطل مى شود، و به همین سبب با فشارهایى هولناک مواجهه پیدا مى کند که از افترا و تهمت و استهزا آغاز مى شود و به گرسنه ماندن و عذاب چشیدن و تبعید و کشته شدن مى انجامد، و چون به چالش بپردازد و رسالت پیروز شود، دشواریهایى تازه پدید مى آید از آن روى که دنیا با همه فریبندگیهایى که از زن و زیور و مال و فرزند و شهوات ریاست دارد با او روبرو مى شود، و چون بر اینها پیروز شود، مواجه با جریان اجتماعى تازه اى مى شود که از کسانى تشکیل شده که پس از پیروزى به طمع دنیا به گروه فاتح شده پیوسته اند و در صدد آنند که دین را از محتویات آن نهى کنند و کلمات را از محلهاى خود جابجا کنند.
خلاصه آن که زندگى سابقین سلسله اى از مبارزه هاى پایان ناپذیر است... و بنابراین نیازى به جهاد پیوسته دارند، و نیز به نوپردازیهاى دایمى و وضع مقررات قاطع و تاریخى که نباید از آنها منفک شوند تا آن گاه که به یقین برسند، و این یقین آن گاه حاصل مى شود که شخص پروردگار را با رضایت ملاقات کند و بداند که او نیز از وى راضى است. سابقان آن کسانند که نخستین گام را به طرف خیر برداشته اند، و با بصیرت و فهم خود ایمان آوردند، و در عمل به خدا توکل داشتند، و معتمد به خود بودند، و با شجاعت خویش گردنبند عادت را گسیختند و از جاذبه محیط بیرون آمدند و از سقفهاى ساختگى با جستجو و ابتکار و ابداع تجاوز کردند «و لا یخافون لومة لائم؛ و از سرزنش هیچ سرزنش کننده نترسیدند.» (مائده/ 54) آنان از لحاظ کمیت و نوع خیر سابقه دارترند (اسبق)، و نوع تنها از دیدگاه تقوا و اخلاص نیست، بلکه از دیدگاه اتقان هم هست بنابراین گفته خداى تعالى «الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیکم أحسن عملا؛ آن که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک در عمل نیکوترید.» (ملک/ 2) اما کارگر بودن سبق و پیشى در نزد این گروه متمرکز در امور ذیل است:
1- چشم داشت رسیدن به پیشوایى و رهبرى. و آن در اسلام چشم داشتى مشروع است، چنان که خداوند تعالى در حکایت از صفات عبادت مقربان گفته است: «و الذین یقولون ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قرة أعین و اجعلنا للمتقین إماما؛ و کسانى که مى گویند پروردگارا! به ما از همسران ما و فرزندان ما نور چشمانى به ما ببخش و ما را امام و پیشوا قرار ده.» (فرقان/ 74) ولى از طریق حسب و نسب به جستجوى این توقع خود نمى پردازند، یا از راه ملاکها و مقیاسهاى دیگر مادى، بلکه عملا به کوشش برمى خیزند و خواستار نتیجه از راه کفایت و کاردانى خویشند، و سبق از مهمترین شرطهاى آن است، چنان که پروردگار ما سبحانه و تعالى گفته است: «و قل رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا؛ پروردگارا! مرا داخل کن با داخل کردنى راستین، و بیرون آر با بیرون آوردنى راستین، و به من از جانب خود فرمانروایى یارى شده قرار ده.» (إسراء/ 80)
2- رقابت و مسابقه در خیر که بر ایشان واجب مى سازد تا به همه اسباب پیش افتادن متوسل شوند، ولى باید دور از حالات مبارزه نفسى و عملى بوده باشد. «ستبقوا الخیرات؛ پس براى رسیدن به کارهاى خیر به مسابقه بپردازید.» (مائده/ 48)
3- تمایل داشتن به پاداش سابقان، و ترس از کوتاهى کردن، و خداى تعالى گفت: «و الذین یؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلة أنهم إلى ربهم راجعون أولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون؛ و کسانى که مى دهند آنچه را که داده شده اند، و دلهاشان ترسان است از این که به سوى پروردگار خویش بازمى گردند آنان به انجام دادن خیرات شتاب مى کنند و در آن پیشى مى گیرند.» (مؤمنون/ 60- 61)
به نظر مى رسد که سابقان در هر امت طلیعه این امت و گواهان آنند، و ایشان در حکم حواریان در پیرامون رهبرى راه یافته الاهیند، و در حدیث از امام امیرالمؤمنین (ع) چنین آمده است: «سبقت مخصوص پنج کس است: من سابق عربم و سلمان سابق ایرانیان و صهیب سابق روم و بلال سابق حبشیان و خباب سابق نبطیان.» در حدیثى به جا مانده از رسول الله (ص) آمده است که گفت: «آیا مى دانید که چه کسان در رسیدن به سایه خدا در روز قیامت از سابقونند؟ گفتند: نمى دانیم و خدا و رسول او داناترند، پس گفت: آن کسانند که چون حق را به ایشان بدهند مى پذیرند، و چون آن را از ایشان بخواهند مى بخشند، و در حق مردم چنان مى کنند که در حق خود.» با آن که تطبیق حدیث بر این آیه غیر آشکار است، ما را به امتیازات سابقون به صورت کلى هدایت مى کند.
«و السابقون السابقون» در قرآن کریم آیه اى که صلاحیت تفسیر سابقون اول را داشته باشد آیه شریفه ی «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات بإذن الله؛ پس بعضى از آنان ستم کننده به نفس خود هستند و بعضى از آنان میانه رو مى باشند و بعضى از آنان به اذن خداوند پیشى گیرنده به خیرات و خوبى ها هستند.» (فاطر/ 32) و آیه شریفه «لکل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات؛ و براى هر یک جانبى است که به سوى آن رو آورنده هستند، پس سبقت بگیرید در خوبى ها.» (بقره/ 148) و آیه شریفه «أولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون؛ آنها مى شتابند در خوبى ها و ایشان براى آن سبقت گیرنده هستند.» (مؤمنون/ 61) است. که از این آیات به دست مى آید مراد از سابقون، کسانى هستند که در خیرات سبقت مى گیرند، و قهرا وقتى به اعمال خیر سبقت مى گیرند، به مغفرت و رحمتى هم که در ازاى آن اعمال هست سبقت گرفته اند. و لذا در آیه «سابقوا إلى مغفرة من ربکم و جنة؛ به سوى مغفرت و جنتى از پروردگارتان سبقت گیرید.» (حدید/ 21) به جاى امر به سبقت در اعمال خیر، دستور فرموده: به مغفرت و جنت سبقت گیرند، پس سابقون به خیرات، سابقون به رحمت و مغفرتند، در آیه مورد بحث هم که مى فرماید: "السابقون السابقون" مراد از سابقون اول، سابقین به خیرات، و مراد از سابقون دوم سابقین به اثر خیرات یعنى مغفرت و رحمت است، این نظریه ما بود.
ولى بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از سابقون دوم هم همان سابقون اول است و این تعبیر نظیر تعبیر شاعر است که مى گوید: «أنا ابوالنجم و شعرى شعرى؛ من ابوالنجم هستم که شعر من شعر من است.» و جمله" السابقون السابقون" بنا به گفته ما که هر یک سبقت در چیزى دیگر است، مبتدا و خبرند، اولى مبتدا و دومى خبر است، و معنایش این است که: سبقت گیرندگان به اعمال خیر سبقت گیرندگان به مغفرتند، و بنا به گفته مفسرینى که هر دو را یکى دانسته اند، دومى تاکید اولى مى شود، و جمله ی "أولئک المقربون" خبر مبتدا واقع مى شود. و مفسرین در تفسیر سابقین اقوال دیگرى دارند: بعضى گفته اند: منظور سبقت گیرندگان به هر عمل و اعتقادى است که خدا بدان دعوت کرده. بعضى دیگر گفته اند: منظور کسانى هستند که به ایمان و اطاعت سبقتى خستگى ناپذیر دارند، و در آن کاهلى ندارند.
بعضى دیگر گفته اند: منظور انبیاء (ع) هستند که پیشگامان اهل هر دین هستند. بعضى دیگر گفته اند: مراد مؤمن آل فرعون و حبیب نجار است که داستانش در سوره یس آمده، و نیز على (ع) است که در ایمان به رسول خدا از دیگران سبقت داشت، و از آنان افضل بود. بعضى دیگر گفته اند: منظور از سابقین کسانى هستند که در مکه مسلمان شدند، و بعد از هجرت رسول خدا (ص) هجرت کردند. بعضى دیگر گفته اند: منظور سبقت گیرندگان در نمازهاى پنجگانه اند. و بعضى گفته اند: کسانى که به دو قبله نماز گزاردند (یعنى قبل از سال اول هجرت به اسلام در آمدند). بعضى دیگر گفته اند سبقت گیرندگان به جهادند. و بعضى دیگر حرفهایى دیگر دارند.
دو قول اول (که یکى مى گفت: سبقت گیرندگان به هر عمل و اعتقادى است که خدا بدان دعوت کرده، و دیگرى مى گفت کسانى هستند که به ایمان و اطاعت سبقتى خستگى ناپذیر دارند) به همان معنایى که ما گفتیم بر مى گردد، و سوم و چهارم را باید به تمثیل حمل کرد (و گفت: نمى خواسته اند بگویند: سابقون اولون فقط افرادى مانند انبیاء و مؤمن آل فرعون و حبیب نجار و على بن ابى طالب (ع) هستند) و بقیه وجوه اصلا ربطى به آیه ندارد، مگر اینکه آنها را هم به نحوى حمل بر تمثیل کنیم. و شیخ طوسى در امالى خود به سندى که از ابن عباس دارد از او روایت کرده که گفت: از رسول خدا (ص) معناى آیه شریفه "و السابقون السابقون أولئک المقربون فی جنات النعیم" را پرسیدم، فرمود: جبرئیل به من گفت: اینان عبارتند از على، و شیعیان او، آرى على و شیعیانش جلوتر از هر کس دیگر به بهشت در مى آیند و به کرامت و احترامى که نزد خدا دارند مقرب درگاه خدایند.
در کمال الدین به سند خود از خیثمه جعفى از امام ابى جعفر (ع) روایت کرده که در ضمن حدیثى فرمود: "السابقون السابقون" ماییم، و آخرون هم که درباره اش فرموده: "و قلیل من الآخرین" ما هستیم. و در عیون در باب "ما جاء عن الرضا (ع) من الاخبار المجموعة" به سند خود از على (ع) روایت آورده که فرمود: آیه شریفه ی "و السابقون السابقون أولئک المقربون" درباره من نازل شده است. و در مجمع البیان در ذیل همین آیه از على (ع) نقل کرده که فرمود: منظور سبقت گرفتن به انجام نمازهاى پنجگانه است.
علامه طباطبائی: باید این احادیث را حمل بر تمثیل کرد. که بنى آدم چون بالقوه جامع جمیع نمونه هاى موجودات است، و همین معناى علم آدم الأسماء کلها مى باشد لذا هر وقت در چیزى فعلیت پیدا کند بر حسب باطن از جنس همان چیز مى شود. و روى همین اصل است که گفته شده: انسان بر حسب صورت یک نوع است و بر حسب باطن انواع مختلف است.
و عوالم بر حسب امهات و اصول سه عالمند:
1- عالم ارواح خبیث.
2- عالم ارواح پاک و طیب.
3- عالمى که بین دو عالم واقع است و آن عالم طبیعت است و این عالم ها به منزله ى شخص انسانى است که در طرف راست او عالم ارواح پاک و طیب و در شمال او عالم ارواح خبیث قرار دارند، و انسان که در بین دو عالم واقع است در هیچ یک از دو عالم متمکن نیست، بلکه بر حالت برزخ بین دو عالم باقى است، هیچ حکمى از احکام دو عالم بر او باز نمى شود.
آنگاه که از برزخ بین دو عالم خارج گردد اگر متمکن در عالم ارواح ناپاک و خبیث شد بر او حکم مى شود که از آنان است و از اصحاب شمال و اصحاب مشئمه مى باشد، و اگر در ارواح متمکن گشت حکم مى شود که از آنان است و او از اصحاب یمین و اصحاب میمنه است. و آن کس که در عالم برزخ و وسط باقى است به چیزى بر آنها حکم نمى شود، بلکه او از کسانى است که امید امر خدا را دارد و این حالت اغلب مردم است. و کسى که حائز کمالات انسان و بر اصحاب یمین سبقت گرفته که اینان انبیا و اولیا (ع) هستند او سابق و سبقت گیرنده است.
به عبارت دیگر انسان یا قابل ولایت است یا اعراض از ولایت مى کند، یا نه ولایت قبول مى کند و نه از آن اعراض مى کند. و اعراض کننده ى از ولایت اگر بر اعراض خویش باقى باشد بر حسب اعراضش بر او حکم مى شود که او از اصحاب شمال است، و حکم قبول کننده ى ولایت این است که او از اصحاب یمین است، و غیر این دو گروه امید امر خدا را دارند. و قبول کننده ى ولایت یا در بعضى کمالات فعلیت پیدا کرده که او سابق و سبقت گیرنده است. یا چنین فعلیتى پیدا نکرده که او از اصحاب یمین است.
این تقسیم که گفته شد بر حسب زندگى دنیا و نظرهاى قاصر است وگرنه یمین، یا از اصحاب شمال، و در دنیا نیز حال آنان در نظرهاى بالغ و رسا این چنین است، زیرا کسانى که عواقب و سرانجام ها را مى بینند بر انسان چنین حکم مى کنند که او یا از اصحاب شمال یا از اصحاب یمین، یا از سابقین است. پس در نظر کوتاه بینان و قاصرین در دنیا انسان چهار قسم است، ولى در نظر کاملین در دنیا و آخرت انسان سه قسم است در سوره ى مائده در تفسیر قول خداى تعالى: «بل یداه مبسوطتان بیان شمال و یمین» گفتیم که دو دست نسبت به خودشان و نسبت به عالم یمین و شمال نامیده مى شوند. و اما نسبت به خداى تعالى پس هر دو دست او یمین است. و از نبى (ص) هنگامى که از این آیه سؤال شد آمده است که فرمود: جبرئیل به من گفت: اینان على (ع) و شیعیانش مى باشند که آنها به بهشت سبقت گیرنده هستند به سوى بهشت، و به خدا نزدیک هستند به سبب کرامت او.