در بسیاری از روایات که از طریق شیعه و سنی روایت شده است، امیرالمؤمنین (ع) را «ذوالقرنین امت» خوانده است. این روایات به حد استفاضه میرسد، اگر نگوئیم که به حد تواتر رسیده است. صدوق در «اکمال الدین» با سند متصل خود روایت میکند از ابوبصیر از حضرت امام محمد باقر (ع) که: «حضرت فرمود: ذوالقرنین پیغمبر نبود، لیکن بنده صالح خدا بود؛ خدا را دوست داشت، پس خدا هم او را دوست داشت. برای تقرب به خدا با مردم به پند و نصیحت رفتار میکرد، و خداوند هم او را پاکیزه و خالص گردانید. قوم خود را به تقوای پروردگار امر نمود، قوم بر قرن سرش زدند؛ مدتی از آنها غیبت کرد. و سپس رجوع به آنها نمود و قوم بر طرف دیگر سرش زدند. و در میان شما کسی هست که بر آن سنت و روش باشد.»
و نیز با سند متصل خود از اصبغ بن نباته روایت کرده است که: «در حالیکه أمیرالمؤمنین (ع) بر فراز منبر خطبه میخواندند، ابن کواء برخاست و عرض کرد: «ای أمیرالمؤمنین! مرا از حالات ذوالقرنین خبر بده؛ آیا او پیغمبر بود یا فرشته؟ و نیز از شاخ هایش مرا خبر کن؛ آیا از طلا بود یا از نقره؟» حضرت فرمود: «نه پیغمبر بود و نه فرشته، و نه شاخ هایش از طلا بود و نه از نقره؛ ولیکن بنده دوستدار خدا بود که خدا هم او را دوست میداشت، و خود را برای خدا خالص نموده بود و خدا هم او را پاک و خالص نموده بود. و او را ذوالقرنین گویند به علت آنکه قوم خود را به خدا خواند، قوم او بر قرن او زدند (یعنی بر کنار سر از پهلو) و از آنان غیبت کرد زمانی، و سپس بسوی آنها مراجعت نمود، آنگاه بر قرن دیگرش زدند. و در میان شما مثل او هست.» و مراد نفس شریف اوست که یکبار عمرو بن عبدود بر قرنش شمشیر زد، و برای بار دیگر خبر میدهد که ابن ملجم مرادی بر قرنش شمشیر خواهد زد؛ و این از ملاحم آن حضرت است صلوات الله علیه.
ابوعبید در کتاب «غریب الحدیث» آورده است که رسول خدا (ص) به أمیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «إن لک بیتا فی الجنه؛ و إنک لذو قرنیها"؛ از برای تو خانه ای است در بهشت؛ و بدرستیکه تو ذوالقرنین آن هستی.» بعضی از اهل علم میگویند: اینکه رسول خدا به علی فرموده است که (إنک لذو قرنیها؛ بدرستیکه تو ذوالقرنین آن هستی)، مراد دو جانب بهشت است؛ و این تفسیر به جهت آن آمده است که در اول حدیث، ذکری از جنت شده است و ضمیر ذو قرنیها را به بهشت ارجاع داده اند، ولیکن من چنین نمی پندارم ـ والله أعلم ـ بلکه رسول الله اراده فرموده است إنک ذو قرنی هذه الامه یعنی تو ذوالقرنین این امت هستی. پس امت در نیت گرفته شده و ضمیر به آن ارجاع میگردد، و این نحوه از ارجاع ضمیر در قرآن مجید بسیار است.
و پس از آن که چند مثال از قرآن میزند، میفرماید: من این تفسیر را بر تفسیر اول مقدم داشتم چون حدیثی از علی رسیده است که در نزد من مفسر آن روایت است؛ و آن حدیث این است که چون ذوالقرنین را ذکر کردند، فرمودند: «کسی بود که قوم خود را به عبادت خدا خواند، قومش در دوبار، دو ضربه بر دو قرنش زدند. و فیکم مثله، و در بین شما مثل او وجود دارد.» ما از این حدیث چنین میدانیم که مرادش خود نفس شریفش بوده است؛ یعنی من مردم را به حق میخوانم تا سرحدی که بر سر من دو ضربت وارد میشود و کشته شدن من در آن خواهد بود.
و زمخشری در «فائق» در ماده قرن (ج 2، ص 327) نیز ضمیر را به امت برگردانیده است. و ابن اثیر در «نهایه» در ماده «ق ر ن» از أبوعبید، مطلب سابق را نقل کرده و سپس میگوید: مراد آن حضرت از دو ضربه ای که بر فرقش چون ذوالقرنین وارد میشود یکی ضربه ای است که در روز خندق وارد شد و دیگر ضربه ابن ملجم مرادی است. و ابن منظور در «لسان العرب» در ماده قرن نظیر همین مفاد کلام ابن أثیر را آورده است. و زبیدی در «تاج العروس» بعد از بحث مفصل نیز این حدیث را ذکر کرده و تفسیر أبوعبید را آورده است. و سپس مطلب لطیفی از أبوالکمال السید أحمد عاصم در «اقیانوس بسیط» در ترجمه «قاموس محیط» راجع به قول رسول الله به أمیرالمؤمنین علیهما صلوات الله: إن لک فی الجنه بیتا و إنک لذو قرنیها بیان کرده است. و بنابراین، بر مبنای مفاد این روایات مستفیضه بلکه متواتره که شیعه و سنی روایت کرده اند و در آنها ذوالقرنین را به معنای کسی که به دو قرن او ضربت خورده است تفسیر نموده، و مثالش را در این امت امیرالمؤمنین (ع) معین فرموده است.