حوزه فلسفی خراسان

حاج ملا هادی سبزواری و مکتب سبزوار

درباره چهره درخشان حکیم سبزوار گفته اند که افلاطون زمان خود بود و نیز برای رعایت عدالت گفته اند که او ارسطوی زمان خود بود. به هر حال، او در زمان ناصرالدین شاه قاجار (1265 ق/ 1848م - 1848م- 1314ق/ 1896م) همان مقامی را داشت که ملاصدرای شیرازی در زمان سلطنت شاه عباس کبیر، همین طور، او شارح وفادار ملاصدرا نیز بود و کوشید تا او را به نظریه پرداز فیلسوفان ایرانی تبدیل کند. وضعیت زمانه، بیشتر از ملاصدرا به او اجازه داد تا از نبوغ خود به عنوان حکیم بهره برداری کند، زیرا آزادی بیان از دوره صفویان بیشتر بود.
حاج ملاهادی سبزواری به سال 1212 ق/ 1797 م در سبزوار، شهر کوچکی در خراسان میان شاهرود و نیشابور در شمال شرقی ایران متولد شد. پدر او یکی از بزرگان سبزوار بود و ملاهادی در همین شهر آموزشهای ابتدایی را دریافت کرده و تا سن بیست سالگی در مشهد به تحصیل ادامه داد. او در سال 1232 ق/ 1816 م به قصد ادامه مطالعات فلسفی به اصفهان رفت و این شهر، اگر چه اهمیت خود را از دست می داد، اما هنوز مرکزی بود که استادان بزرگ در علوم فلسفی و الهیات به آن روی می آوردند. استادان او، ملااسماعیل اصفهانی و ملاعلی بن جمشید نوری بودند. ملاهادی پس از ده سال به خراسان بازگشت و مدت پنج سال به تدریس پرداخت و آنگاه به قصد حج به مکه رفت. او پس از سه سال غیبت به ایران بازگشت و مدتی در کرمان اقامت گزیده و در همان شهر تدریس و ازدواج کرد. سرانجام، حاج ملاهادی برای همیشه در سبزوار اقامت گزید و این شهر از همان زمان به مرکز تعلیمات فلسفی و حیات معنوی تبدیل شد و شاگردان از اقصی نقاط، کشورهای عربی، قفقاز، آذربایجان و هند، به آنجا روی آوردند. حاج ملاهادی سبزواری، پس از یک زندگی سرشار از تعلیمات فلسفی و تحریر آثاری مهم، به سال 1295 ق/ 1878 م (و به گفته برخی منابع به سال 1289 یا 1290/ ق) از دنیا رفت.

اصالت اندیشه ملاهادی سبزواری

اصالت این اندیشمند، بیش از هر چیز در طنین شخصی آثار و سبک سامان دادن تفکرات فلسفی است که از آثار ملاصدرا، حکمت اشراق سهروردی، نوشته های ابن عربی و احادیث امامان شیعی وام گرفته شده اند. هادی سبزواری نمونه اعلای حکیمی است که سهروردی در آغاز کتاب حکمت الاشراق از آن سخن گفته است: «کسانی که هم در حکمت نظری استادند و هم در تجربه معنوی، هم آگاه به دانش ظاهرند و هم آگاه به علوم باطن. ملاهادی حکیم اشراقی کامل بود و از همین امر می توان دریافت که تعلیمات او از همان آغاز، احساسی در برخی از شاگردان برمی انگیخت. حاج ملاهادی سبزواری در طرح مسائل پیچیده فلسفه وجود ملاصدرا و شرح مثنوی مولوی به یکسان چیره دست است و مکتب سبزوار تعلیمات ملاصدرا را در این جهت ادامه داده است. ملاهادی اصالت وجود و وحدت ذومراتب آن را قبول دارد، مراتبی از غنا و فقر که ماهیات را متعین می کند: در عالم عقول مجرد، عالم مثال و جهان محسوس.»
آثار استاد سبزوار بسیار است و سی عنوان را شامل می شود. کتابی که بیشترین خواننده را دارد، منظومه اوست به صورت شعر و نظم در منطق و فلسفه بود و خود مؤلف شرحی بر آن نوشته و ملاحظات و توضیحات مفصلی را بر آن افزوده است. کتاب از هفت بخش فراهم آمده: الهیات به معنی الاعم، مبحث جوهر وعرض، الهیات به معنی الاخص، طبیعیات، نبوات، معاد و اخلاق. شاگردان و شاگردان آنها بر این شرح خود مولف تعلیقه هایی نوشته اند: آخوند هیدجی، شیخ محمد تقی آملی و میرزامهدی آشتیانی (در گذشته به سال 1372 ق/ 1952 م) تعلیقه هایی بر آن نوشته اند، و این مجموعه امروزه، به درسنامه ای برای دانشجویان فلسفه سنتی تبدیل شده است.
می توان آثار سبزواری را به چهار گروه تقسیم کرد که شرحهایی بر آثار ملاصدرا است، اما در واقع، نظرات و تعلیمات خود او در آنها آمده است. شرح بر اسفار اربعه که به تنهایی اثری کامل است و نیز شرح بر شواهدالربوبیة، مبدا و معاد و مفاتیح الغیب. این چهار شرح در حکم مجموعه ای است که می توان بسط اندیشه ملاصدرا و مشکلات آن را در آنها مورد مطالعه قرار داد. ملاهادی سبزواری شرحی نیز بر ادبیات مشکل شش دفتر مثنوی جلال الدین رومی نوشته است. (مجموعه ای در پانصد صفحه به قطع رحلی در چاپ سنگی تهران به سال 1285 ق/ 1868 م)
کاملا اشتباه خواهد بود اگر آن را اثری فلسفی بدانیم که سعی می کند به تمثیلات عرفانی صبغه ای عقلانی بدهد. اینجا نیز برای اینکه جلوی هرگونه ابهام واژه «فلسفه» گرفته شود، می گوییم که این اثر، نوشته حکیم اشراقی است و در برابر فیلسوفان خردگرای در همان وضعیتی قرار دارد که الهیات صوفیانه در برابر کلام.

توجه به وجود باطنی تعالیم دین

نوشته مفصل دیگری با عنوان اسرارالحکم از مجموعه مباحث مبدا و معاد بحث کرده و معنای باطنی عبادات را توضیح می دهد. خود مولف به درخواست ناصرالدین شاه که در سبزوار به دیدار او آمده بود، خلاصه ای از اسرارالحکم را با عنوان هدایة الطالبین فراهم آورده است. استاد سبزوار، مانند ملاصدرا، محسن فیض کاشانی و قاضی سعید قمی در درک معانی حکمی احادیث امامان ید طولانی دارد. نوشته ای درباره شرح اسماء در واقع، شرحی بر یک دعای شیعی است. اسماء الهی جنبه ای تکوینی و عبادی دارند و با توجه به این جنبه عبادی، اسماء الهی، اعضای مراجعت وجود به ملکوت و اصل اند. سرانجام باید از مجموعه شانزده رساله فارسی و عربی نام برد که به مناسبتهای مختلف و در جواب سؤالهای شاگردان و مخاطبان نوشته شده است. ضمن تاکید بر اجمال جوابهای دقیق، باید اهمیت فوق العاده این سوالها را از نظر دور نداشت، زیرا تنوع آنها آگاهی از دلمشغولیهای معاصران حاج ملاهادی سبزواری را ممکن می سازد.

شاگردان و پیروان برجسته ملاهادی

برای اینکه بتوانیم تصوری از اقبال به کانون فلسفی سبزوار در آن زمان داشته باشیم، باید به اسامی برخی از شاگردان اشاره کنیم که چنانکه گفته شد، از همه نواحی ایران و دیگر کشورها آمده بودند. بالاتر، از آن میان سه تن را نام بردیم. آنان را در دیگر مراکز آموزش فلسفه سنتی در ایران، یعنی در تهران، تبریز، قم، اصفهان، شیراز و مشهد باز خواهیم یافت. با کمال تاسف، در وضع کنونی تحقیقات تنها می توانیم به اسامی شناخته شده ترین آنها اشاره کنیم، گردآوری آثار (آنان) هنوز به خوبی انجام نشده است. اینجا از ملاعبدالکریم قوچانی نام می بریم که در مشهد به تدریس مشغول بود و حاشیه ای بر شرح منظومه نوشت.
شیخ علی فاضل تبتی، که چنانکه از نامش برمی آید، تبتی تبار و مورد احترام بسیار حاج ملاهادی سبزواری بود. یکی از رساله های مجموعه شانزده رساله که ذکر آن گذشت، پاسخی به سؤالی از اوست. این رساله دفاعی ظریف و جالب توجه از تفکر فلسفی در برابر تردیدها و ایرادهای اهل ظاهر است. میرزا عباس حکیم دارابی شیرازی (در گذشته 1300ق/ 1882م) در سبزوار به تدریس فلسفه مشغول بود و شاگردان بسیار داشت. ملاکاظم خراسانی (در گذشته 1329 ق/ 1911 م)، حکیم کامل شیعی، بر این نظر بود که هر کس آگاهی کافی از فسلفه و الهیات نداشته باشد، نمی تواند احادیث امامان معصوم را دریابد.
آقا میرزا محمد یزدی (فاضل یزدی) با تحریر جوانی به انتقادهای شیخ احمد احسائی از محسن فیض کاشانی درباره رساله معرفت او از استاد خود خواست تا در این باره، موضع خود را اعلام نماید. جواب سبزواری بر او نیز در مجموعه شانزده رساله امده است. از میرزا سید ابوطالب زنجانی رساله ای درباره مجتهدان با عنوان اجتهاد و تقلید باقی مانده است، مسئله ای که مایه انشعاب اصولیها و اخباریها شد. ملااسماعیل عارف بجنوردی زمانی که ملاهادی سبزواری در مشهد به تدریس مشغول بود، در درس او شرکت کرد. میرزا حسین سبزواری در تهران به تدریس مشغول بود و همانجا در زمره استادان مکتب تهران در آمد. شاگردان او عبارت بودند از میرزا ابراهیم زنجانی، آخوند جامی و میرزا علی یزدی که در حوزه علمیه قم به تدریس پرداخت.

مکتب مشهد

مشهد، شهر مقدس خراسان، مدفن امام هشتم، امام علی بن موسی الرضا (203ق/818م) و زیارتگاه شیعیان در طول سده ها دارای مدارسی بود که حکمت الهی در آنها تدریس می شد. با وجود این، مشهد را اینجا تنها از دیدگاه تجدید حیاتی مورد بررسی قرار می دهیم که حاجی ملاهادی سبزواری و مکتب او در زندگی معنوی و فکری خراسان به وجود آورد. از دو شخصیت ویژه نام می بریم: آقا میرزا محمد صدوقی که در سبزوار به تحصیل فلسفه پرداخت و ملا غلامحسین (در گذشته 1318 ق/ 1900م) که مدت شش سال در سبزوار شاگرد حاج ملاهادی سبزواری بود و سپس شیخ الاسلام مشهد شد. این دو استاد، شاگردانی پرورش دادند که چهره ویژه ای به آن واقعیتی دادند که ما مکتب مشهد می نامیم.
از سویی، حاجی فاضل خراسانی (در گذشته 1342ق/ 1923م) که سالهای طولانی در مشهد تدریس کرد و در فلسفه و علوم دینی شهره بود (او مجتهد زمان خود نیز بود). از سوی دیگر، آقا بزرگ حکیم (در گذشته 1355ق/1936م) که او نیز در مشهد به تدریس فلسفه مشغول بود و کاملا از مکتب صدرالدین شیرازی تبعیت می کرد. با کمال تاسف، انتقادهای اهل ظاهر که همان تکرار دایمی وضعیت دردناک تشیع است، او را به ترک تدریس فلسفه مجبور کرد. با مرگ او خلایی عظیم در آموزش فلسفه در خراسان به وجود آمد. این دو استاد عالیقدر شاگردانی تربیت کردند که از آن میان آقا میرزا حسن بجنوردی با توجه به توانایی خود در تدریس علوم نقلی و عقلی ممتاز شد.
در این زمان تحولی بزرگ در زندگی فکری ایران به وقوع پیوست که ایجاد دانشگاههای جدید ایرانی تحت توجهات محمدرضا شاه پهلوی بود. در دو دانشگاه دولتی تهران و مشهد دانشکده های الهیات وجود دارد که نقش آنها به هیچ وجه تربیت واعظ نیست، بلکه انتشار وسیع علوم اسلامی و همین طور فلسفه سنتی است. ما این اشاره اجمالی به مکتب مشهد را با بیان آثار یکی از استادان جوان فلسفه در دانشکده الهیات دانشگاه مشهد به پایان می بریم. زمانی می توانیم خط مشی، فعالیت و خلاقیت سید جلال الدین آشتیانی را توصیف نماییم که بگوییم او ملاصدرای دیگری است. هم اکنون، آثار او (که حاصل تعلیمات سنتی استادانی است که بالاتر به آنان اشاره شد) دارای اهمیت است: رساله درباره وجود از دیدگاه عرفان و فلسفه، شرحی بر مقدمه شرح داوود قیصری بر فصوص الحکم ابن عربی که مجلد اول آن (هفت صد صفحه) مسائل اساسی عرفانی را تجدید و مورد بررسی قرار می دهد، تصحیح چندین متن با حواشی و تعلیقات بسیار ژرف، مانند شرح لنگرودی بر کتاب المشاعر ملاصدرا، متن شواهد الربوبیة ملاصدرا با شرح سبزواری، تصحیح شانزده رساله یاد شده در بالا و... بالاخره، اقدامی کم سابقه در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران از میرداماد و میرفندرسکی تا زمان حاضر است که جلد اول آن منتشر شده است. این اثر شامل پنج مجلد خواهد بود و باید به آثار حدود چهل تن از اندیشمندان ایرانی زندگی دوباره ای بدهد. این منتخبات نه یک ترازنامه، بلکه نقطه آغاز خواهد بود.


منابع :

  1. هانری کرین- تاریخ فلسفه اسلامی- مترجم جواد طباطبائی- کویر- 1385

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/19230