خروج دابة الارض

نشانه های قیامت

از نشانه هایی که برای نزدیکی قیامت برشمرده اند خروج دابة الارض است. دابة در لغت عرب به هر جنبنده ای که راه برود اطلاق می شود و در قرآن طبق آیه شریفه 82 سوره نمل، این جنبنده از زمین خارج می شود. آیه مذکور می فرماید: «واذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بـایـتنا لا یوقنون؛ و چون فرمان و سخن الهی درباره کفار محقق و جاری شود جانورى را از زمین براى آنها بیرون آریم تا با آنها سخن بگوید، چرا که این مردم آیه هاى ما را باور نمى کرده اند.» (نمل/ 82)
صاحب کتاب المیزان با توجه به آیات قبل، این آیه را بیانگر برخی حوادث پایان جهان و نزدیکی قیامت می دانند؛ ایشان در مورد اینکه این موجود چرا و در چه زمانی از زمین خارج می شود می فرماید: «از سیاق آیات قبل و بعد و با توجه به آیات دیگر بر می آید که در زمانی که مردم از نشانه های آسمانی، زمینی و انفسی رویگردان شده و به آن ها بی توجهی کنند خداوند نشانه ای خارق العاده و عحیب برای آن ها می فرستد تا دیگر راهی برای انکار نداشته باشند.» و جمله پایانی آیه را نیز تعلیل برای این امر می دانند یعنی علت این که خداوند چنین نشانه ای را برای مردم می آورد همین ایمان نیاوردن و بی توجهی آن ها به آیات و نشانه های موجود است. بنابراین دابة الارض، موجود شگفتى است که در آستانه قیامت از زمین خروج مى کند و با مردم سخن می گوید.
در رابطه با حقیقت این موجود و این که پس از خروج چه می کند بین مفسرین اختلاف است و در این زمینه روایات بسیاری وارد شده و شاید یکی از عوامل تعدد اقوال در این زمینه همین اختلاف روایات باشد.

سیمای دابة الارض در قرآن

همان گونه که گفته شد بیشتر توضیحاتی که درباره دابة الارض در اختیار ماست از طریق روایات به ما رسیده و حاصل مجموع آن ها را شاید بتوان در این خلاصه کرد که منظور از آن وجود امیرالمؤمنین (ع) است که طی واقعه رجعت که از معتقدات شیعه است به دنیا باز می گردند اما طی سطور آینده در پی به دست آورن سیمای کلی و خصوصیات آن موجود از قرآن هستیم:
1- بشر در تردید و نپذیرفتن آیات الهی تا آن جا پیش می رود که خدا نشانه ای انکار ناپذیر و عجیب برای ایشان ظاهر می کند
2- یکی از خصوصیات آن موجود سخن گو بودن و پیام آور بودن اوست همچنان که در آیه شریفه به این مطلب اشاره شده است.
3- قرآن از این موجود به دابة من الارض تعبیر می کند و این نحوه تعبیر در زبان عرب برای بیان عظمت و شگفتی به کار می رود پس یکی از خصوصیات این موجود عظمت و شگفت انگیز بودن آن است.
4- این واقعه که به عنوان نشانه قیامت شمرده شده به خواست و اراده الهی بوده و به شکلی خارق العاده آن موجود از زمین خارج می شود.
5- با خروج دابة الارض مهلت کفار تمام شده و زمان عذاب الهی فرا رسیده است و کفار با عدم پذیرش این آخرین و روشن ترین دلیل و نشانه الهی مستحق عقاب و عذاب الهی می شوند
6- خروج دابة الارض به اراده الهى، به علت قطع امید از ایمان آوردن مردم به آیات الهى است به گونه ای که برای اتمام حجت نشانه ای که قابل انکار نباشد و بهانه ای در آن راه نداشته باشد بر کفار عرضه می شود.
از آیه مذکور استفاده های دیگری نیز می توان کرد که به جهت رعایت اختصار متعرض آن ها نشدیم به علاوه آنکه بسیاری از نکات و لطایف قرآن بر همگان آشکار نمی گردد.

خروج دابة الارض از علائم قیامت

سؤالی که در این جا ذهن انسان را به خود مشغول می کند این است که در این آیه مراد از دابة الارض که یکی از علائم قیامت است و اخبار بسیار در این باره وارد شده است چیست؟ جنبنده ای که از زمین برمی خیزد، و با مردم صحبت می کند، و مردم معاند و معارض و کافران را نشان می دهد، و مردم مؤمن و متعهد را نشان می دهد، و آنها را از هم جدا می کند و در دو صف متمایز قرار می دهد کدام است؟
در اینکه قرآن کریم اسم او را نبرده نکته ای است، مانند اینکه در تمام قرآن مجید اسم علی (ع) برده نشده است؛ و این نکته ای دارد. با آنکه در تمام قرآن از اول تا به آخر راجع به مقامات امیرالمؤمنین و صفات و اخلاق او که همان مقام ولایت است گفتگو شده است، ولی ولایت در باطن نبوت است، و نبوت ظاهر ولایت است، و قرآن مجید کتاب نبوت یعنی ظاهر ولایت است.
ولایت، تفسیر و تأویل قرآن است، و تفسیر و تأویل در باطن است، چون بنا به فرض تفسیر و تأویل است. بنابراین اسم علی (ع) اصولا در قرآن نمی تواند بوده باشد، و لذا در اخبار و آثار بسیار وارد شده است که تفسیر و تأویل آیات قرآن راجع به امیرالمؤمنین (ع) است. و لذا اگر دیدیم در بعضی از تفاسیر از ائمه (ع) آیه ای را به گونه ای تفسیر می کنند که مفاد و معنایش خود آنها و یا راجع به دشمنان آنها می باشد، این راجع به تأویل قرآن است نه بیان ظاهر، و هیچ تنافی بین این دو مقام و مرحله نیست. از جمله این آیه ی شریفه است که در اخبار بسیاری، که اغلب آنها در «تفسیر برهان» در ذیل این آیه آورده است، ذکر شده است.
در «مجمع البیان» از محمد بن علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش از پدرش از ابن ابی عمیر از ابوبصیر از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که: «رسول خدا (ص) مسیری را می رفتند تا اینکه به امیرالمؤمنین (ع) رسیدند و دیدند که ریگ ها و شن ها را در مسجد زیر سر خود جمع نموده و سر بر آن گذارده و خوابیده است. رسول خدا با پای خود او را حرکت دادند و فرمودند: "قم یا دآبة الله؛ ای جنبندة خدا برخیز." یکی از صحابه حضرت که حضور داشت عرض کرد: "یا رسول الله! آیا ما اجازه داریم که بعضی از ما دیگری را بدین نام که شما علی را صدا زدید نام بنهد؟" رسول خدا فرمود: "لا والله؛ نه سوگند به خدا! این لقب اختصاص به او دارد، و او دابه ای است که خداوند در کتاب خود ذکر آن را نموده است. و إذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دآبة من الا رض تکلمهم أن الناس کانوا بـایـ'تنا لا یوقنون." (نمل/ 82) سپس فرمود: یا علی! در آخرالزمان خداوند تو را به بهترین صورتی خارج می کند و با تو وسیله ای است که با آن دشمنان خود را نشان می گذاری و داغ می کنی."»
سخن امام صادق (ع) که بدین جا رسید مردی به حضرت عرض کرد: «إن العآمة یقولون هذه الدآبة إنما تکلمهم. فقال أبو عبدالله (ع): کلمهم الله فی نار جهنم؛ إنما هو یکلمهم من الکلام؛ عامه می گویند: معنای این آیه این است که آن دابة الارض مردم را زخم می زند و جریحه دار می کند. حضرت فرمودند: خداوند ایشان را در جهنم جریحه دار کند؛ آن دابه با مردم سخن می گوید و کلمة یکلمهم از ماده کلام است. و این آیه درباره رجعت است. دلیل آن این است که به دنبال این آیه می فرماید: "و یوم نحشر من کل أمة فوجا ممن یکذب بـایاتنا فهم یوزعون* حتی إذا جآءو قال أکذبتم بـایاتی و لم تحیطوا بها علما أما ذا کنتم تعملون؛ و روزی می رسد که ما از هر امتی یک گروه و دسته ای را برمی انگیزانیم از آنهائی که آیات ما را تکذیب می کنند، و آن ها نگاهداشته می شوند. تا زمانی که می آیند خداوند به آنها می فرماید: آیا شما آیات مرا تکذیب نمودید در حالیکه علم و دانش شما به آن آیات نرسیده و احاطه ی علمی به آنها نداشتید؛ شما با اینها چکار می کردید؟"»»
سپس حضرت فرمودند: «مراد از آیات الهیه که تکذیبشان می کنند أمیرالمؤمنین و ائمه (ع) هستند.» آن مرد به حضرت صادق (ع) عرض کرد: «عامه چنین می پندارند که این راجع به قیامت است و نه رجعت.»
حضرت فرمودند: «مفاد این آیه این است که خداوند از هر امتی، دسته ای را بر می انگیزاند و بقیه را رها می کند، و البته این در رجعت است؛ و اما درباره ی قیامت، این آیه وارد است: "و حشرناهم فلم نغادر منهم أحدا؛ ما تمام افراد مردم را محشور می نمائیم و از آوردن و برانگیختن یک تن از آنها خودداری نمی کنیم." (کهف/ 47
علی بن ابراهیم می گوید: «پدرم برای من حدیثی گفت از ابن أبی عمیر از مفضل از حضرت صادق (ع) که در تفسیر قول خداوند متعال: "و یوم نحشر من کل أمة فوجا" فرمود: "هیچ فرد از افراد مؤمنین نیستند که کشته شده باشند مگر اینکه رجعت می کنند و پس از زندگی مجدد دوباره می میرند. و رجعت نمی کنند مگر دو دسته: اول آنهائی که به ایمان خالص رسیده باشند، دوم آنان که در کفر ممحض شده باشند که آنها نیز رجعت می کنند."»
نیز با سند متصل خود از رسول الله (ص) روایت کرده است که فرمود: «تخرج دآبة الا رض و معها عصا موسی و خاتم سلیمان بن داود؛ تجلو وجه المؤمن بعصا موسی، و تسم وجه الکافر بخاتم سلیمان (ع)؛ دابة الارض خروج می کند و با اوست عصای موسی و انگشتری سلیمان بن داود؛ با عصای موسی چهره مؤمن را جلا می دهد و روشن می کند، و با انگشتر سلیمان چهره کافر را نشانه می زند و داغ می نهد.»
این مقام ظهور ولایت است چون ولایت مطلقه أمیرالمؤمنین (ع) ملک و ملکوت را گرفته است ولی وقتی که مقدمات قیامت برپا می شود، آن ولایت ظهور می کند و بروز می نماید، و از خفاء و پنهان به عالم شهادت تجلی می کند. الان هم آن ولایت هست ولی برای عامه مردم ظهور ندارد، مختفی است و مردم او را حس نمی کنند و ادراک نمی نمایند؛ بلی برای خواص از مردم که به جهاد اکبر رفته اند و منازل اخلاص را طی نموده و از بندگان مقرب و مخلص پروردگار شده اند ظهور دارد، آنان تمام حرکات و سکنات در عوالم را تحت سیطره و هیمنه ولایت می بینند؛ اما در رجعت، ظهور ولایت برای عموم مردم است.

مفاد و معنای «دابة الارض» در روایات

در اینجا به برخی از روایاتی که پیرامون دابة الارض وارد شده اشاره می کنیم.
حذیفه از پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمود: «دابة الأرض طولها ستون ذراعا لا یدرکها طالب و لا یفوتها هارب فتسم المؤمن بین عینیه و تسم الکافر بین عینیه و معها عصا موسى و خاتم سلیمان فتجلوا وجه المؤمن بالعصا و تختم أنف الکافر بالخاتم حتى یقال یا مؤمن یا کافر؛ طول دابة الأرض شصت ذرع است هیچ فردى نمى تواند او را بگیرد و هیچ فردى نمى تواند از دست او فرار کند، میان دو چشم مؤمن و میان دو چشم کافر را علامتى مى گذارد و عصاى موسى و انگشتر سلیمان با اوست، صورت مؤمن را با عصا روشنى مى دهد و بینى کافر را با انگشتر مهر مى زند تا به مؤمن گفته شود: اى مؤمن و به کافر گفته شود: اى کافر.»
و روایت دیگرى است که مى گوید: «فتضرب المؤمن فیما بین عینیه بعصا موسى فتنکت نکتة بیضاء فتفشوا تلک النکتة فى وجهه حتى یبیض لها وجهه و یکتب بین عینیه مؤمن و تنکت الکافر بالخاتم فتفشوا تلک النکتة حتى یسود لها وجهه و یکتب بین عینیه کافر؛ با عصاى موسى میان دو چشم مؤمن مى زند و نقطه روشنى پدیدار و در تمام صورت پخش مى شود و تمام صورت روشن مى شود و میان دو چشم مؤمن مى نویسد که مؤمن است، و با انگشتر میان دو چشم کافر نقطه اى مى گذارد که تمام صورت را فرا مى گیرد و تمام صورت سیاه مى شود و میان دو چشم کافر مى نویسد که کافر است.»
در روایتی از حضرت صادق (ع) آمده است که فرمودند: «مردی از عمار یاسر درباره ی این آیه و اوصاف آن جنبنده سؤال کرد. عمار گفت: "سوگند به خدا نمی نشینم و نمی خورم و نمی آشامم مگر آنکه آن دابة الارض را به تو نشان دهم." عمار با آن مرد به نزد امیرالمؤمنین (ع) آمدند، و حضرت مشغول خوردن خرما با کره بود. فرمود: "ای أبایقظان! بفرما بنشین و بخور!" عمار نشست و با آن حضرت شروع به خوردن کرد؛ آن مرد تعجب نمود و از عمل عمار در حیرت آمد. چون عمار برخاست، گفت: "سبحان الله! مگر تو سوگند یاد نکردی که نخوری و نیاشامی مگر آنکه دابة الارض را به من نشان دهی؟" عمار گفت: "من او را به تو نشان دادم، اگر فهم نموده و تعقل می کردی!"»
و در «تفسیر برهان» با سند متصل از اصبغ بن نباته آورده است که او می گوید: «روزی بر امیرالمؤمنین (ع) وارد شدم و آن حضرت مشغول خوردن نان با سرکه و روغن زیتون بود، و این آیه را بر آن حضرت قرائت کردم و سؤال کردم: این دابه کدام است؟ حضرت فرمود: دابه ایست که نان و سرکه و روغن زیتون می خورد.»


Sources :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معاد شناسی- جلد 4 صفحه 113- 116 و 108- 112

  2. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- جوامع الجامع- جلد 4 صفحه 493

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏15 صفحه 566

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/112705