روایاتی در باب اعراف

روایات وارده در این باب از جهت مفاد و موضوع به چند بخش قسمت می شوند:

اول عرفان و معرفت

روایاتی که دلالت دارند بر اینکه در مادۀ اعراف، عرفان و معرفت به کار رفته است. و شاید ریشۀ این نوع تعبیر، از آیۀ قرآن گرفته شده باشد که : «و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم؛ بر اعراف مردانى هستند كه هر يك [از آن دو دسته] را از سيمايشان مى‏ شناسند.» (اعراف/ 46) چون در این آیه، وقوف بر اعراف را از آن کسانی قرار داده است که معرفت دارند به واسطۀ علامت و نشانه هائی که در سیمای مردم است، اگر ضمیر هم به کلا برگردد؛ و یا به نشانه هائی که در سیمای خودشان است اگر ضمیر هم به رجال برگردد و ممکن است بگوئیم به هر دو یعنی به رجال و کلا برگردد، و از نقطۀ نظر ادبیت اشکالی ندارد.
عنوان ارجاع ضمیر به جامع بین دو چیز مذکور در عبارت، خالی از لطف نیست. در تفسیر مجمع البیان آورده است که: ‎ بکربن عبدالله مزنی به حسن گفت: «به من چنین رسیده است که اهل اعراف، گروهی هستند که نیکی ها و بدی های آنان به قدر هم است، و لذا بین بهشت و دوزخ وقوف دارند.» حسن دست خود را بر ران خود زد و گفت: «اهل اعراف کسانی هستند که خداوند آنان را برای معرفت و شناسائی اهل بهشت و جهنم در آن محل وقوف داده است؛ تا بعضی را از بعضی دیگر تمیز دهند. و سوگند به خدا که چه بگویم؟ شاید بعضی از آنان، با ما در این خانه باشند!»
ثعلبی با اسناد خود در تفسیر از ضحاک، از ابن عباس آورده است که «اعراف مکان بالا و مرتفعی است بر روی صراط، و بر آن حمزه و عباس و علی و جعفر قرار دارند. و آنان محبان خود را به سفیدی چهره، و دشمنان خود را به سیاهی چهره می شناسند.»
و سپس گفته است: «‎قال أبوجعفر الباقر (ع): هم ءال محمد (ع)؛ لا یدخل الجنة إلا من عرفهم و عرفوه، و لا یدخل النار إلا من أنکرهم و أنکروه؛ حضرت باقر (ع) گفتند: اهل اعراف آل محمد (ع) هستند؛ داخل بهشت نمی شود مگر کسی که آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل آتش نمی گردد مگر کسی که آنها را ناشناخته بگیرد و آنان او را ناشناخته بگیرند.»
در «تفسیر عیاشی» از هلقام از حضرت باقر (ع) آورده است که در جواب اینکه پرسیده بود: مراد از و علی الاعراف رجال در آیۀ شریفة: "و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم" چیست؟ فرمودند: «آیا شما در بین خودتان، اهل خبره و شناسائی ندارید؟! آیا بر قبائل خود کسانی را که خوبان را از بدان بشناسند ندارید؟!» هلقام گوید: «عرض کردم: آری.» حضرت فرمود: «ما هستیم آن مردانی که تمام خلائق را از روی سیما و علائم می شناسیم!»

اهل أعراف، عارفان به خلائقند

نیز عیاشی از زاذان، آورده است که سلمان فارسی گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که درباره ی علی (ع) بیش از ده بار فرمود:: «یا علی! إنک و الاوصیآء من بعدک أعراف بین الجنة والنار؛ لا یدخل الجنة إلا من عرفکم و عرفتموه، و لا یدخل النار إلا من أنکرکم و أنکرتموه؛ تو و اوصیای [یازده گانه] بعد از تو اعراف میان بهشت و دوزخید. داخل بهشت نمی گردد مگر کسی که شما را بشناسد و شما او را بشناسید و داخل دوزخ نمی گردد جز آن که حق شما را انکار کند و شما او را (به رسمیت) نشناسید.» و نیز عیاشی از سعد بن طریف از حضرت باقر (ع) در تفسیر این آیه آورده است که فرمودند: «ای سعد! ایشان آل محمد (ع) هستند؛ داخل بهشت نمی شود مگر کسی که آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل جهنم نمی شود مگر کسی که آنان را ناشناخته گیرد و آنان او را ناشناخته گیرند.»
نیز عیاشی از ثمالی از حضرت باقر (ع) آورده است که در پاسخ کسی که از گفتار خداوند تعالی: "و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم" سؤال کرده بود فرموده اند: «نحن الاعراف! الذین لا یعرف الله إلا بسبب معرفتنا. و نحن الاعراف! الذین لا یدخل الجنة إلا من عرفنا وعرفناه، و لایدخل النار إلا من أنکرنا و أنکرناه. و ذلک بأن الله لو شآء أن یعرف الناس نفسه لعرفهم، و لکنه جعلنا سببه و سبیله و بابه الذی یؤتی منه؛ ما هستیم اعراف! آن کسانی که خداوند شناخته نمی شود مگر به وسیلۀ شناخت ما. و ما هستیم اعراف! آن کسانی که داخل بهشت نمی شود مگر آن که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم، و داخل آتش نمی شود مگر آن که ما را انکار کند و ما او را انکار کنیم. و این به جهت آن است که خداوند اگر اراده می فرمود و می خواست خود را بدون واسطه به مردم بشناساند البته می شناسانید، ولیکن او ما را سبب و وسیله و دری قرار داده است که باید از آن داخل شد.»
در «بصائرالدرجات» از محمدبن الحسین از موسی بن سعدان از عبدالله بن قاسم از بعضی اصحابش از سعد إسکاف (پس از سؤال او از حضرت باقر (ع) از تفسیر این آیه، و پس از جواب آن حضرت بر همین نهجی که أخیرا از «تفسیر عیاشی» ذکر شد) آورده است که حضرت به دنبال آن اضافه می کنند که: «فلا سوآء ما اعتصمت به المعتصمة و من ذهب مذهب الناس؛ ذهب الناس إلی عین کدرة یفرغ بعضها فی بعض، و من أتی ءال محمد أتی عینا صافیة تجری بعلم الله لیس لها نفاد و لاانقطاع. ذلک بأن الله لو شآء لاراهم شخصه حتی یأتوه من بابه، لکن جعل الله محمدا و ءال محمد الابواب التی یؤتی منها و ذلک قوله: و لیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی و أتوا البیوت من أبوابها؛ و بنابراین مساوی نیستند آنچه که معتصمین بدان تمسک می جویند با آنچه که مردم به هر سو راهی را انتخاب نموده و می روند؛ مردم پیوسته برای آب خوردن به سوی چشمه های آلوده و کدر می روند که بعضی از آنها در بعضی دیگر ریخته شده و آمیخته می گردد، ولی کسی که به سوی آل محمد بیاید به سوی چشمۀ صاف و پاکی آمده است که به علم خدا جاری است و هیچگاه انقطاع و نابودی ندارد. این حقیقت به جهت آن است که اگر خداوند اراده فرموده بود که خودش را به شخصه به مردم بشناساند تا بدون هیچ واسطه از در خدا وارد شده و او را ببینند، البته چنین کاری را می کرد، ولیکن محمد و آل محمد را درهائی برای شناسائی خود قرار داده است که باید از آن درها وارد شوند؛ و این است معنای گفتار خدا که نیکوئی و خوبی به این نیست که شما در خانه ها از پشت آنها وارد شوید! ولیکن خوبی برای کسی است که تقوی پیشه ساخته است! و شما به خانه ها از درهای آنها وارد شوید!»
باری، و نظیر مفاد این روایت را دربارۀ اهل اعراف، فرات بن ابراهیم در تفسیر خود، از أصبغ بن نباته و از حبة عرنی از امیرالمؤمنین (ع)، و شیخ صدوق در معانی الاخبار از حضرت باقر از حضرت امیرالمؤمنین (ع)، و علی بن ابراهیم در تفسیر خود، و کلینی از حضرت صادق (ع) در گفتگوی ابن کواء با أمیرالمؤمنین (ع) آورده اند.

دوم: إعلان کننده لعنت خدا بر ظالمین، أمیرالمؤمنین است

روایاتی که دلالت دارند بر آنکه اعلان کنندۀ بین بهشتیان و دوزخیان که لعنت خدا بر ظالمان است، أمیرالمؤمنین (ع) هستند.
طبرسی از ابوالقاسم حسکانی با اسناد خود از محمد بن حنفیه از امیرالمؤمنین (ع) آورده است که «إنه قال: أنا ذلک المؤذن!؛ من آن مؤذن هستم!» و نیز حسکانی با اسناد خود از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده است که: «إن لعلی فی کتاب الله أسمآء لا یعرفها الناس؛ قوله: "فأذن مؤذن بینهم" فهو المؤذن بینهم؛ یقول: ألا لعنة الله علی الظالمین، الذین کذبوا بولایتی واستخفوا بحقی؛ از برای علی (ع) در کتاب خدا اسم هائی هست که مردم آنها را نمی دانند؛ مثل گفتار خدا که می فرماید: "مؤذنی بین بهشتیان و جهنمیان اعلان کرد." (اعراف/ 44) که اوست همان مؤذن بین ایشان؛ ندا می دهد: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران است. ستمکاران کسانی هستند که ولایت مرا تکذیب کرده اند و حق مرا سبک شمرده اند.»
عیاشی از محمد بن فضیل از حضرت امام رضا (ع) در گفتار خداوند "فأذن مؤذن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین" روایت کرده است که: «قال المؤذن أمیرالمؤمنین (ع)؛ حضرت فرمودند: مؤذن و اعلام دارنده أمیرالمؤمنین (ع) است.»
و کلینی، از حسین بن محمد از معلی بن محمد از وشاء از احمدبن عمر حلال آورده است که از حضرت ابوالحسن (ع) دربارۀ تفسیر گفتار خدای تعالی: "فأذن مؤذن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین" سؤال شد، حضرت فرمودند: «مؤذن أمیرالمؤمنین (ع) است.»

سوم: اعراف ائمه آل محمد (ص)

روایاتی است که دلالت دارد بر آنکه رجال واقفین بر اعراف، ائمۀ آل محمد هستند. در «بصائر الدرجات» از احمد بن محمد از ابن محبوب از أبوایوب از برید عجلی روایت کرده است که: «سألت أبا جعفر (ع) عن قول الله: و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیما'هم، قال: أنزلت فی هذه الامة، والرجال هم الائمة من ءال محمد. قلت: فما الاعراف؟ قال: صراط بین الجنة والنار؛ فمن شفع له الائمة منا من المؤمنین المذنبین نجا، و من لم یشفعوا له هوی؛ برید گوید: از حضرت باقر (ع) دربارۀ این آیه پرسیدم، فرمود: دربارۀ این امت نازل شده است، و رجال اعراف، امامان از آل محمد هستند. من گفتم: پس خود اعراف چیست ؟! حضرت فرمود: راهی است بین بهشت و جهنم؛ و هر کس را که از مؤمنان گناهکار، امامان ما شفاعت کنند نجات پیدا میکند، و هر کس را که شفاعت نکنند سقوط می کند.»
نیز در «بصائر الدرجات» از بعض اصحاب، از محمدبن حسین از صفوان از ابن مسکان از ابوبصیر، از حضرت امام محمد باقر (ع) در گفتار خدای تعالی: "و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم" آورده است که: «قال: الائمة منا أهل البیت فی باب من یاقوت أحمر علی سور الجنة، یعرف کل إمـام منا ما یلیه. قال رجل: ما معنی ما یلیه؟ قال: من القرن الذی هو فیه إلی القرن الذی کان؛ بر دیوار بهشت وقوف دارند، و هر یک از امامان ما می شناسد آنچه را که نزدیک به اوست. مردی گفت: مقصود از آنچه نزدیک به اوست چیست؟ حضرت فرمودند: از آن زمانی که او در آن زیست میکند تا زمانی که بوده است.»
عیاشی در تفسیر آورده است از مسعدة بن صدقة از جعفر بن محمد از پدرش از جدش از امیرالمؤمنین (ع) که: «قال: أنا یعسوب المؤمنین، و أنا أول السابقین، و خلیفة رسول رب العالمین، و أنا قسیم الجنة و النار، و أنا صاحب الاعراف؛ فرمود: من پیشوا و رئیس و زعیم مؤمنین هستم، و من اول سبقت گیرنده در اسلام هستم، و من خلیفۀ رسول پروردگار جهانیان هستم، و من قسمت کنندۀ بهشت و آتش هستم، و من صاحب اعراف هستم.» این سه دسته از روایات متفقا دلالت دارند بر آنکه رجال و اهل اعراف فقط ائمه و پیشوایان اهل بیت و آل محمد (ع) هستند.

چهارم: وقوف ائمه (ع) و شیعیان گنهکار، بر أعراف

روایاتی است که دلالت دارند بر آنکه بر اعراف، امامان و پیشوایان آل محمد با تابعین خود از گناهکارانی که امید عفو و شفاعت و انتظار رحمت دربارۀ آنان است، وقوف دارند. مانند روایت واردۀ در «تفسیر علی بن إبراهیم» از پدرش از ابن محبوب از ابو ایوب از برید، از أبی عبدالله (ع) که: «اعراف تل هائی است بین بهشت و آتش. و رجال اعراف، أئمه صلوات الله علیهم أجمعین هستند که با شیعیان خود بر اعراف وقوف دارند. و این در حالی است که مؤمنین بدون حساب همگی روانۀ بهشت شده اند. أئمه (ع) به شیعیان خود که گناهکارند و بر اعراف وقوف دارند می گویند: ببینید برادرانتان را که بدون حساب روانۀ بهشت گردیده اند! و این است گفتار خداوند تبارک و تعالی: "سلام علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون؛ سلام خداوند بر شما باد! در حالی که هنوز آنها داخل در بهشت نشده اند، ولی امید دخول در آن را دارند." (اعراف/ 46
سپس به آنان گفته می شود: حالا نظری بیندازید به سوی دشمنانتان که در آتشند! و این است معنای گفتار خداوند تعالی: «و إذا صرفت أبصارهم تلقآء أصحاب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمین* و نادی أصحاب الاعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم (فی النار) قالوا مآ أغنی عنکم جمعکم (فی الدنیا) و ما کنتم تستکبرون؛ و چون نگاه آنان را به طرف دوزخیان برگردانند گویند: بارپروردگارا! ما را با قوم ستمگر یکجا قرار مده! و صاحبان و ملازمان اعراف مردانی را که (در آتشند و) از سیما و علائمشان می شناسند، ندا می دهند که: آنچه را شما (در دنیا) اندوختید و جمع کردید، و آنچه را به مباهات و سرافرازی و بلندپروازی و استکبار بدان اتکاء داشتید، به هیچ وجه دستی از شما نگرفت و سودی نبخشید و شما را در امروز بی نیاز ننمود.» (اعراف/ 47- 48)
سپس ائمه (ع) به دشمنان خود که در آتش هستند می گویند: «اینان شیعیان ما و برادران ما هستند که شما در دنیا سوگند می خوردید که خداوند آنها را مشمول رحمت خود نمی کند.» و در این حال ائمه به شیعیان می گویند: «ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لآ أنتم تحزنون؛ همگی داخل بهشت گردید! بدون آنکه هیچ ترسی و یا آنکه هیچ غصه ای برای شما بوده باشد.» (اعراف/ 49)
در این حال دوزخیان به بهشتیان می گویند: قدری از آب و یا از طعامی که خدا به شما روزی کرده است به ما بدهید!

کلام مرحوم صدوق و شیخ مفید درباره أعراف
مرحوم صدوق در کتاب «عقائد» فرموده است: «اعتقاد ما در اعراف آن است که آن، سور و دیواری است بین بهشت و آتش، و بر آن مردانی هستند که تمام افراد را (چه از بهشتیان و چه از دوزخیان) از سیما و آثار و علائمشان می شناسند. و آنان پیامبر و اوصیاء او (ع) می باشند.» شیخ مفید در شرح این کلام فرموده است: «گفته شده است که اعراف کوهی است بین بهشت و آتش. و نیز گفته شده است که آن، سور و دیواری است بین بهشت و آتش. و محصل کلام آنکه مکانی است که نه از بهشت است و نه از آتش. و بر طبق آنچه گفتیم روایت وارد شده است؛ و بر اینکه چون روز قیامت شود، بر آن سور رسول خدا و امیرالمؤمنین و ائمۀ طاهرین از ذریۀ امیرالمؤمنین (ع) قرار دارند. و مراد از رجال در آیۀ اعراف آنانند.» داخل در بهشت نمی گردد مگر کسی که آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل در آتش نمی گردد مگر کسی که آنها را انکار کند و آنها او را انکار کنند. و در کنار اعراف کسانی هستند که حکم آنها تأخیر افتاده است تا امر خدا صادر شود؛ یا آنان را عذاب کند و یا از گناه آنان درگذرد.

پنجم: گناهکاران

روایاتی هستند که دلالت دارند بر آنکه بر اعراف، گناهکاران و خطاپیشگانی وقوف دارند که حسنات و سیئات آنان مساوی است، و هنوز حکم آنان قطعی نشده است. عیاشی از طیار از حضرت صادق (ع) آورده است که «قال: قلت له: أی شیء أصحاب الاعراف؟ قال: استوت الحسنات والسیئات؛ فإن أدخلهم الله الجنة فبرحمته، و إن عذبهم لم یظلمهم؛ به آن حضرت گفتم: اصحاب اعراف کیانند؟ فرمود: آنانکه حسنات و سیئات آنها برابر است؛ حال اگر خداوند آنان را به بهشت برد از روی رحمت اوست، و اگر عذابشان کند به آنها ستم نکرده است.» و علی ابن إبراهیم آورده است که: «سئل العالم (ع) عن مومنی الجن أیدخلون الجنة؟ فقال: لا، ولکن لله حظآئر بین الجنة والنار یکون فیها مؤمنوالجن و فساق الشیعة؛ از عالم آل محمد (ع) پرسیدند که: آیا مؤمنان از طائفۀ جن در بهشت می روند؟ فرمود: نه، ولیکن خداوند حظیره هائی در بین بهشت و آتش دارد که در آن مکانهای معین شده مؤمنان از جن و فاسقان از شیعه سکونت دارند.»
دربارۀ این گروه سعدی شیرازی گفته است:
ای سیر ترا نان جوین خوش ننماید *** معشوق منست آنکه به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف *** از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است


Sources :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معاد شناسی- جلد 10 صفحه 50

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/115611