نقش ولایت در هدایت انسان از دیدگاه قرآن کریم و روایات

ولایت، باطن نبوت است و نبوت از دو زوایه دیده می شود؛ یک روی آن با خالق و روی دیگر با مخلوق است. روی اول مقام تقرب و عبودیت پیامبر است و روی دوم هدایت انسان ها، و امامت، نمایانگر ولایت و باطن نبوت می باشد و با انقضای عصر نبوت، دوران امامت فرا می رسد و امام به وظیفه تفسیر و تبیین وحی و توضیح و تفهیم معانی آیات کریمه و بیان مصداق های آنها قیام می کند و به تعبیر هانری کُربن، خاورشناس فرانسوی، «امام عهده دار تأویل قرآن» است.

از دیدگاه قرآنی امام بایست حقیقت علیای شریعت باشد و استعداد مَلَکی (فرشته ای) انسان در سایه تربیت معنوی ائمه از مرحله قوه به مرحله فعل در آید. با رحلت رسول اکرم، محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله وسلم، درهای نبوت برای ابد بسته شد و مرحله ولایت، یعنی تفسیر وحی و تطبیق آن بر حقایق و حوادث جهان و تحولات زمان، آغاز گردید و آفریدگان خدا در سایه امام و امامت به پیروی از تعالیم نبوت و وحی و تطبیق آنها بر زندگی فردی و اجتماعی خود برخاستند و بدین ترتیب ولایت  امامت در طول قرون و اعصار به شناساندن راه معرفت خدا و یکتاپرستی و عینیت بخشیدن به فلسفه خلقت پرداختند که خداوند فرموده : "وَ ما خَلَقت الجنَّ والإنس الالیعبدُونِ"(سوره ذاریات/ آیه 56).

این حقیقت نه تنها پذیرفته علمای بزرگ اسلام، از محدثان و حکیمان و عارفان است، بلکه دانشمندان مغرب زمین نیز بدان اعتراف کرده اند؛ همچنان که حکما و متکلمان مسیحی  نیز ولی و ولایت را به عنوان اصلی استوار براساس منطق فکری خود می نگرند. صدرالمتألهین شیرازی- که در مواضع بسیاری از آثار خود به تحقیق در صُنع متقن و نظام احسن الهی پرداخته و وحی و نبوت را از ارکان و پایه های این نظام شمرده- پس از تبیین این مسئله به بحث امامت روی آورده و وجود امام را از درخشان ترین صفحات کتاب خلقت و تکوین شمرده است. همانا ولی خدا میان عالم غیب و شهود یا ملک و ملکوت جای دارد و نور هدایت را از عالم غیب و ملکوت فرار می گیرد و در اختیار و دسترس عالم مُلک و جهان بشریت می گذارد و آنان را، به اذن خدای متعال، به غایت مطلوب می رساند و چنین است که در قرآن کریم آمده : "وَ جَعَلنا مِنهُم أئمه یهدُونَ بِأمرِنا" (سوره سجده /آیه 24).

نقش ولایت در هدایت انسان از دیدگاه قرآن کریم و روایات
قرآن کریم نبوت و ولایت را کلید گشایش راز خلقت شمرده : "ثمَّ أرسلنا رُسلَنا تَتری کلَّ ما جاءَ اُمَّه رَسولُها کَذّبُوهُ فَأتبعنا بَُعضهُم بَعضاً وَ جَعَلنا أحادیِث فَبعداً لَّقَومِ لایُومِنُونَ" (سوره مومنون/آیه44).

خداوند متعال پیامبران را، یکی پس از دیگری، نزد مردمان فرستاد تا مکتب و مدرسه معرفت- که برآورنده نیاز اساسی آدمیان است- در طول تاریخ پایدار و برقرار بماند و در فواصل زمانی میان بعثت یک پیامبر دیگر، ادامه وظایف آنان را بر عهده  اوصیای آنان نهاد وسرانجام پس از رحلت آخرین پیامبر و خاتم الانبیا، محمد مطصفی صلی الله علیه وآله وسلم- که قطب نبوت و انبیاء بود- پیگیری وظایف او برعهده عترت پاک وی قرار گرفت تا همراه قرآن کریم شعله هدایت را همچنان فروزان و پرتوافشان نگاه دارند و بشریت را از سقوط در ظلمت جهالت و بیراهه رفتن حفظ کنند. این معنی به روشنی در آیه هفتم سوره رعد خطاب به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نمایان است که «......إنما أنت مُندِرُ وَ لِکلّ قَومِ هادِ"( سوره رعد/ آیه 7).

مفسر شهیر ابوسحاق ثعلبی در تفسیر این آیه حدیثی از ابن عباس نقل می کند که می گوید: چون این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دست خویش را بر سینه نهاد و فرمود: "أنا المنُذر" (هشدار دهنده منم)؛ سپس بر شانه علی علیه السلام نهاد و فرمود: "فَأنتَ الهادی یاعلیُّ، بک یَهتَدی  المومنونَ مِن بَعدی" (و تو، ای علی، راهبر و راه نمایی و پس از من مومنان به وسیله تو هدایت یابند).

فخررازی نیز در تفسیر همین آیه می نویسد: « .. و بدان که اهل ظاهر از مفسران در تفسیر این آیه اقوالی آورده اند: نخست آن که مُنذر و هادی هر دو صفت برای یک شخص است و مفهوم آیه این است که: همانا تو هشدار دهنده ای هستی، هر قومی را هشدار دهنده ای جداگانه است و معجزه هریک از آنان غیر از معجزه دیگری و دیگران است» و دوم آن که هشدار دهنده محمد صلی الله علیه وآله وسلم است و هادی خداوند متعال است و این قول را به ابن عباس و سعید بن جُبَیر و ضحاک نسبت داده اند و سوم آن که هشدار دهنده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است و هادی و علی علیه السلام و ابن عباس گفته است: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم دست خود را بر سینه اش نهاد و فرمود: "أنا المنُذر" سپس دست بر شانه علی گذارد وفرمود"أنت الهادی یا علیّ ، بکَ یَهتدَی المُهتَدونَ من بُعدی"، و در مستدرک حاکم از ابوبریده الاسلمی نقل شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آبی برای وضو خواست و علی بن ابی طالب علیه السلام در کنار او بود و رسول خدا پس از وضو گرفتن دست علی علیه السلام را گرفت و بر سینه خود چسباند سپس فرمود: "إنَّما أنا مُنذِزُِ" یعنی مُنذر من هستم، سپس دست علی را بازگرداند و بر سینه او نهاد و فرمود: "وَ لِکل قَوم هَاد" آنگاه به علی خطاب کرد و فرمود: "أنتَ مَنار الإنام وَ غایَهُ الهُدی وأمیر القُراء أشهَدُ علی ذلک أنَّک کذلک" (تو چراغ روشنگر مردمان و غایت هدایت و امیر قاریان هستی و گواهی می دهم که تو چنین هستی).

در کتاب کافی، کلینی نیز از ابوبصیر روایت شده که می گوید از ابوعبدالله (امام صادق علیه السلام) معنای آیه "...إنما أنتَ مُنذِزُِ وَ لِکل قَوم هَاد" را پرسیدم. امام گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: "إنما مُنذِزُِ و علی الهادی"؛ سپس از من پرسید: ای ابو محمد، آیا امروز هادی ای هست؟ گفتم فدایت شوم؛ پیوسته یک هادی پس از هادی دیگر از میان شما برخیزد تا اینک که این مقام به شما رسیده است. امام فرمود: خدایت رحمت کند ای ابو محمد، اگر آیه ای بر مردی نازل شود، سپس آن مرد بمیرد( آیا) آن آیه و کتاب می میرد؟ نه، چنین نیست؛ بلکه  این امر در میان زندگان جریان می یابد؛ چنان که در گذشتگان جریان یافت».

بنابراین امام علی علیه السلام هادی است و وصی امام علی نیز هادی دیگری است؛ زیرا امت اسلام در هر عصر و زمان به یک هادی و رهبر نیازمند است. علی علیه السلام در طول زندگی خویش هادی بود و از آن پس امامانی که بعد از او آمدند، همگی مصداق های آیه کریمه و سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هستند و بر این اساس امام محمدبن الحسن العسکری علیه السلام تنها مصداق این آیه در عصر ما و در روزگاران بعد و در آینده بشریت است.


Sources :

  1. خط امان- پژوهشی در موعود ادیان- از صفحه 164 تا 167

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/401082