جلوه های هنر دینی در اسلام

English 4534 Views |

سخن گفتن از همه ادیانی که بشر از روزگاران اولیه تا امروز به آن ها گراییده و در پرتو حضور آن ها، زیست معنوی داشته است، آسان نیست. معنای کلی و عمومی تعبد و پرستش که جوهر مقوم دین و دین پذیری است، در همه روزگاران پیش از این وجود داشته است؛ اما آن چه از زمانه تاریخ مند شدن حیات بشری در بعد اجتماعی و مذهبی برجای مانده است، تا امروز، چندین دین و شریعت است که به نسبتی که ما در آن هستیم (حوزه هنر دینی) باز باید از این تعداد نیز، تعدادی را حذف نمود؛ چرا که هر شریعت یا آیینی، به صرف داشتن آموزه های دینی، آثار هنری نداشته است تا آن آموزه ها را در آنها منعکس کند و اگر بر این سخن، ظن بی گمانی و بی اطلاعی را نیز بیافزایم، باید گفت اگر سیستم و نظام هنر دینی خاصی هم داشته است، به روزگار ما نرسیده و ما از آن بی اطلاعیم؛ این سخن شاید به قضاوت عادلانه نزدیک تر باشد. آن چه در میان آموزه های مختلف تمامی ادیان به چشم می خورد، تشابه و (گاه) تضاد آموزه های معنوی آن هاست.
اما آن چه در مجموعه میراث هنری یک آیین مورد بررسی قرار می گیرد، اگر چه گاه در بعضی آیین ها به عنوان «متغیر» متفاوت می کند، در سیاهه کلی آن، وجهی مشترک است. تجلی مفاهیمی که از این پس برمی شمریم در آثار هنری این آیین ها، به صورت «اصل» وجود دارد و اگرچه شاید در هر آیین، ظاهری متفاوت داشته باشد، بنایی است که معانی رمزها را به اشاره در اختیار متعبدان به این آیین ها قرار می دهد. به یقین می توان گفت که هیچ آیینی تا کنون بر خاک شکل نگرفته است، که اصل «پرستش» را به عنوان اولین اصل موضوعه خود برنگزیده باشد. در واقع، اصل پرستش، مبنای شکل یافتن همه آیین ها (الهی و غیر الهی) بوده است.
آیین های غیر الهی (بت پرستی، ماده پرستی و ...) نیز، اگرچه وقتی با قالب ها و معیارهای سنجشی آیین هایی که خداوند را به عنوان خالق و منظم جهان (آسمان و زمین) می دانند سنجیده می شوند، بوی شرک یا کفر می گیرند، اما در نفس خود، نوعی «پرستش جاهلانه خداوند» هستند؛ یعنی تلقی اثر به جای موثر. به همان یقینی که گفتیم هیچ آیین بدون پرستشی وجود نداشته و ندارد و در واقع هیچ آیینی (مذهبی) نیست که تعریف نسبت میان «خلق» و «خالق» را به عنوان اولی بر خود فرض نداند، به همان یقین می توان گفت هیچ آیینی نیست که در آن «عبادتگاه» یا «معبد» به عنوان «خلوتگاه خالق و مخلوق = عابد و معبود» وجود نداشته باشد. مفهوم «حرم» که تا امروز استعمال های فراوانی از آن صورت گرفته است، شاید لفظی قابل اطلاق بر عبادتگاه های همه ادیان و مذاهب باشد. پیروان هر آیینی، بلافاصله بعد از پذیرفتن آن آیین، به مفهوم «عبادت» و «پرستش» پی می برند و این مفهوم در «حرم» یا معبد تجلی پیدا می کند.
به این قرینه، معابد در واقع اولین مکان هایی هستند که روح مذهبی هر آیین (که عبارت باشد از حضور رمزی خداوند در زمین) در آنها تجلی پیدا می کند. در ساختن «خانه خدای» نیز هر آیینی بر اساس آموزه های خاص خود و فلسفه خود عمل می کند. اما بیشترین تجلی این آموزه ها، در معماری معابد مقدس (حرم ها) ظهور می یابد. هنر ساختن معابد، شاید اولی ترین هنر دینی باشد؛ دلیل این تردید نیز تقدم رتبی «سرودهای روحانی» برساخت معابد است. «سرودهای روحانی» که در هر آیینی صورت متفاوت دارند، چون آموزش دهنده مفاهیم اصلی آن آیین هستند، به نوعی تقدم دارند. اما از سوی دیگر، چون رمز ساختن معبد، ایجاد مکانی برای «خلوت» با خداوند است و در این خلوت است که انسان مورد خطاب واقع می شود و می شنود و می گوید، تقدم «معبد» یا «حرم» جلوه می نماید. به هر روی ساختن معبد یا حرم، در همه آیین ها، اصولی مشترک دارد که برخی از آنها به این قرار است.

اصل داشتن محراب
محراب در واقع جای تجلی و حضور رمزی خداوند و ساکن کردن آن وجود نامتناهی در زمین است. در آیین مسیحیت، ساختمان های کلیسا (در معابد مسیحی قدیم این مسئله بیشتر به چشم می خورده است) منطقه بازی دارد که جایگاه حضور رمزی خداوند در تمثال یا پیکره «مسیح مقدس» یا «باکره مقدس به همواره فرزند او» است. در این منطقه باز، که معمولا نقش محراب مساجد را در سنت اسلامی دارد، زوایای منعطف هندسی با بلندای قابل توجه وجود دارند که بر هر یک نیز نقشی رمزگون از «صلیب مقدس» (توجه داشته باشیم که هندسه کلی معابد مسیحی نیز تقریبا در اساس آن، «صلیب گون») یا پیکره های مقدس مذهبی وجود دارد. روبروی این منطقه باز، جایگاه نیایش «پدر مقدس» یا «روحانی آیین مسیح» است و «سرود خوانان مذهبی» نیز تقریبا بر آستان همین منطقه می ایستند. در واقع محراب در سنت مسیحی و سایر سنت های دینی، خلوتگاه پاک و خالص خداوند است و جایی که برای خداوند در نظر گرفته می شود. در سنت بودایی و هندی نیز شکل دیگری از محراب وجود دارد.
حرم هندی یا بودایی، در واقع غیر از این که محل خلوت با خداست، نوعی مرکزیت نیز دارد؛ یعنی در آموزه های هندی و بودایی، معبد مرکز جهان معنوی نیز محسوب می شود (اصلی که در سنت اسلامی در بنای کعبه مقدس تجلی یافته است) و نیایشگران در آن عمارت (که شکلی ضرورتا محدود به یک مربع که از تربیع یک دایره که سمبول جهان است، به دست آمده دارد) به نیایش پروردگار می پردازند و «تأملات» خویش را در آن خلوتگاه انجام می دهند. حرم در سنت اسلامی در قالب «مسجد» ظهور یافته است. مساجد اسلامی که به ادعای برخی، در معماری وامدار شکل اصلی کلیساها و معابد قدیمی زرتشتیان است، محرابی متفاوت دارد. محراب در سنت اسلامی (و به نحو کمرنگتر در سنت مسیحی) محل تجلی نور خداوند است و حضور رمزی او در قالب کلماتی که هم خوانده می شود و هم گاه بر دیواره های محراب نگاشته می شود.
افزون بر این شکل محراب در مساجد اسلامی، در واقع نوعی «در» و «ورودگاه» به عالم دیگر است و جایگاه حضور «امام» یا «پیشوا» و خواندن و گفتن آموزه های مقدس. (در سنت مسیحی، جایگاه خواندن سرود مقدس)
محراب در سنت اسلامی و در اصل معماری بنا بسیار مهم است و نشانه ای از آموزه های مقدس دینی (با اندکی مشابهت در آیین مسیحی) شکل اصلی محراب که شکل «در» است و «ورودگاه»، عمقی دارد و بلندایی «مقصوره» مانند، که در رأس آن به یک نقطه تلاقی می رسد. این نقطه تلاقی، یعنی منتهاالیه بالایی محراب، محل ساطع شدن رمزی نور خداوند است. در اطراف آن، در عمق و بیرونه محراب، کلمات مقدس با خطوط خاص نوشته می شوند. در سنت اسلامی، بر خلاف سنت هند و بودایی و مسیحی، تصویر یا پیکره ای مثالی از خداوند یا متعلقات معنوی او در مسجد وجود ندارد.
دلیل آن هم این است که اسلام قایل به این اصل است که هیچ تصویر یا پیکره ای نمی تواند «وحدانیت» و «احدیت » را حتی در نازلترین وجه آن بازتاباند و حضور خداوند تنها در کلمات مقدسی که از خود او به ما رسیده است، می تواند تجلی یابد. در واقع هنر خوشنویسی و تذهیب در سنت اسلامی و در کار ساخت محراب معابد و حتی خود معابد، قرینه هنر «شمایل نگاری» در سنت مسیحی است. اصل دیگری که در ساخت محراب در سنت اسلامی (و با اندکی تأمل در ساخت مسجد) مورد توجه قرار گرفته است، مسئله «عمق» در محراب است که باعث انعکاس صوت می شود. عده ای معتقدند این اصل نیز در سنت مسیحی وجود دارد، اما بعید به نظر می رسد «عمق» تا این اندازه و با این مفهوم مورد توجه مسیحیان بوده باشد؛ همان طور که در ساخت محراب مسیحی، مقصوره یا نیمدایره عمقی بالای محراب نیز که نشانه ای رمزی از «طاق آسمان» است، مورد توجه و تأمل چندانی نبوده است.
انعکاس صوت که اثر وضعی عمق در محراب است و محصول هنر معماری اسلامی، رمزی است از خطاب خداوند به انسان و در واقع خوانده شدن از سوی او و بازگشت صدا و بازخوانی آن. رنگ ها نیز او وجوه فارق و متفاوت ساخت محرابها هستند. در سنت های مسیحی و هندی، ترکیب رنگ ها از یکی دو رنگ سفید، خاکستری و رنگ هایی از همین طیف ها جلوتر نمی رود. به ندرت می توان محراب هایی را در سنت مسیحی یافت که رنگ های الوان در آن ها به کار رفته باشد. رنگ سفید و نوع سنگ ها و پیکره های معمولا تراشیده شده، در واقع حکایت کننده از هاله مقدس و نورانی است که بر گرد محراب گسترده شده و «حرم» را در خویش گرفته است. در سنت اسلامی و هندی اما رنگ های دیگری نیز در ساخت محراب به کار می رود. مثلا رنگ آبی که رمزی است حکایت گر از آسمان. یا زرد (اصفر) که رنگی است حاکی از تلألو نور مقدس یا نور خورشید. به هر روی محراب در سنت های مذهبی یادشده، جلوه ای است از تجلی رمزگونه خدا و نشانه ای از آن چه آموزه های مقدس در معماری هر آیین وارد ساخته اند تا اصل پرستش به عنوان یک اصل پشتوانه برای هنر مذهبی هنرمندان آن آیین درآید.

اصل داشتن شبستان و ورودگاه
در هیچ یک از آیین های مختلفی که تا امروزه بشر آن ها را به تجربه دریافته و درک کرده است، ورود به حرم و خروج از محدوده «تجربه بی واسطه روحانی»، بی مقدمه و موخره فرض نشده است. کمتر آیینی می توان یافت که در آن، انسان پرستنده به ساحت حرم پای گذارد بی آن که قبل از ورود، واجد آمادگی های روحی و جسمی شود. بر اساس مفروضه های معنوی بیشتر آیین ها، برای ورود به حرم و واقع شدن در «محدوده روحانی بی واسطه»، ابتدا باید در محیطی بینابین قرار گرفت. جهان بیرون حرم و محدوده آن، جهانی است که تا حدود زیادی خالی از محرک ها و انگیزه سازی های معنوی است و مکان اصلی حرم نیز، جهان خالص پرستش و جایگاه مورد خطاب واقع شدن است؛ یعنی جهان ناب روحانی. به همان سان که نمی توان شیشه را از ظرف آب سردی به یک باره خارج کرد و در ظرف آب گرم فرو برد، نمی توان توقع داشت ورود از جهان «بیگانه با معنویت» یا خالی از جواهر معنوی و روحانی، به جهان ناب روحانیت و محیط خالص پرستش (توجه کنید: مکان رمزی حضور خدا در طبیعت) نیز بی مقدماتی ممکن باشد.
این مقدمات باید در محیط و جایگاهی بینابین و واسطی محقق شوند، تا پرستنده بتواند در حرم اصلی مورد خطاب واقع شود. مکان وسط منظورشده در بیش تر حرم ها (تقریبا متعلق به همه آیین ها)، «شبستان» یا «محل ورود» است؛ با شکل های مختلف و گاه متفاوت آن.
نفس وجود شبستان در پیرامون حرم، آن گونه که گفتیم، غیر از خصوصیت آماده سازی روحانی برای ورود به حرم، واجد رمزی دیگر نیز هست. پرستنده ای که در حرم امن مورد خطاب واقع شده است و کیفیت روحانی برای او حاصل شده است، خروج بی واسطه اش از حرم و واردشدن به محیط طبیعی بیرون نیز، ممکن است خالی از مخاطراتی برای او نباشد. او همان گونه که باید (و لزوما این گونه می شود) قبل از ورود خود را آماده سازد و با تامل و مشاهده مولفه های روحانی، برای ورود تمهید مقدمه کند، برای خروج نیز باید مقدماتی را به انجام رساند و یا حداقل در معرض آن ها قرار گیرد. او نمی تواند بی واسطه به بیرون حرم پا گذارد، چرا که خطر از دست رفتن کیفیات روحانی حاصله، برای او زیاد می شود و ممکن است به سان همان شیشه در معرض هوای نابرابر بشکند. در واقع اصل داشتن محل ورود و شبستان برای ورود و خروج مرتبه ای و غیر یکباره «به حرم» و «از حرم» است تا از نفسانیت پیش از ورود کاسته شود و روحانیت حاصله از حضور در حرم نیز، که محصول عبادت و پرستش و مکالمه با وجود مقدس ازلی است (به زبان آیین های مختلف) به اندازه بیشتری در جای پرستنده نهادینه شود. در آیین ساخت حرم، شکل شبستان ها و ورودی ها بسته به مقتضیات و اصول آیین ها و ادیان مختلف، متفاوت است.
در معابد مسیحی (کلیسا) محل ورود یا شبستان، بیشتر شکل، جزیی از اصل بنا را دارد. گاه در کلیساهای قرون گذشته، راهروهای ورودی، سردرها، محیطهایی، شبیه پاگرد یا راهرو یا دالان مانند، دیده می شد، که با تصویر و شمایل های نگاشته شده از مسیح و باکره مقدس و تصاویر مشابه دیگر، آذین یافته بود و در واقع نوعی حضور روحانی و فضای متفاوت با بیرون را ایجاد کرده بود.
از آن گذشته در کلیسا فاصله بین محل ورود تا مقابل جایگاه پدر مقدس، (در شکل صلیب گون کلیسا، خط افقی جای کوبش دستها بر صلیب) خود فاصله ای شبستان گونه به شمار می رود، در واقع مکانی برای ایجاد آمادگی روحانی و قرار گرفتن در حریم حرم. افزون بر این، در کلیساهای مسیحی قرون جدید، استفاده از پیکره های تراشیده در ورودی ها و اصل مکان حرم نیز انگیزه ای دیگر برای حضور قلب بیشتر به شمار می رود و در واقع قرار گرفتن در حرم و محیط امن گفتگو، از پس گذشتن از برابر تصاویر، شمایل ها و پیکره های مقدس به همراه استماع طنین غیر همیشگی موسیقی و سرودهای مقدس صورت می گیرد. آن چه در ساخت معابد هندو و بودایی در مورد شبستان صادق است، در واقع محیطهای گاه سرسبز و آزادی است، که با پیکره های تراشیده از سنگ، تطهیرگاه ها و (معمولا) پله هایی که به معبد منتهی می شوند. در واقع در سنت های هندو و بودایی معابد (حرم ها) فاقد دریچه هایی هستند که به بیرون راه یافته باشند. درهای کوچک تنها منفذ موجود در آنها است، و شبستان یا محل ورود، به طور عموم فضای نسبتا باز و آزادی، است که در اطراف معبد وجود دارد و محل عبور و گذر از جهان بیرون به محیط اصلی حرم یا معبد است.
اسلام به عنوان آیین خاتم، در مسأله شبستان و محل ورود نمونه کامل تری از آن چه گذشت را به دست می دهد. محققان هنر مقدس معماری اسلامی، در آن چه تاکنون درباره مساجد نگاشته اند، همواره به تقسیم بندی فضا و محیط، در ساخت مساجد اسلامی توجه خاصی نشان داده اند. در ساخت مساجد اسلامی عنوان حرم، جایگاه مقدسی است که پیش تر به آن اشاره شد. اما شبستان در بناهای اصلی مساجد (مثل مساجد جامع در کشورهای مختلف و شهرها و حتی گاه در روستاها) مقدمه ای ضروری در ساخت مساجد به شمار می رود.
شبستان یا محل ورود در سنت اسلامی ساخت مساجد، خلوت گاه اولیه مومن برای واقع شدن در حریم اصلی حرم است. این ورودی ها که گاه بر اساس وسعت مساجد تا چند شبستان ازدیاد پیدا می کنند، مکانهای «خرم» و «خنک» معنوی هستند و در واقع محل ورود به جهانی برتر از جهان بیرون است. حتی در معماری مساجد شرق جهان اسلام (مثل الجزایر و مراکش) که پیچیدگی معماری آن ها نسبت به غرب جهان اسلام زیادتر است، شبستان ها عظیم تر و باشکوه تر به چشم می آیند. در این شبستان ها از تصاویر، شمایل های مقدس و پیکره های تراشیده از سنگ یا چوب خبری نیست؛ چرا که احدیت در عین انضمام با تمام هستی، بر اساس دیدگاه نظری اسلام، امری است مجرد و منتزع از ماده، که پرداختن آن در صورت یک شمایل یا پیکره مقدس، از کمال آن می کاهد در عوض از ابتدای ورود و سهل است که از ابتدای نظر کردن به مساجد اسلامی کلمات خداوند که نمونه و رمز حضور کلامی خداوند در زمین هستند و براساس دیدگاه اسلامی این تنها نوع حضور و ظهور خداوند (غیر از دیدگاه های متفرقه در این زمینه) در زمین می باشد، به چشم می آیند که نوعی آمیزش روحانی با اسلیمی ها و طرح های دیگر پیدا کرده اند و در زمینه کاشی های صیقل خورده یا سنگ های رنگارنگ (معمولا با ترکیبی از رنگ های فیروزه ای: نشانه آسمان، سبز: نشانه طبیعت و سفید: علامت نور الهی) نقش شده اند.
اگر در مسیحیت و بودیسم و هندو، اصل تصویر وجودی خدا به واسطه شمایل نگاری و پیکره سازی از مسیح و بودا و باکره مقدس، تجلی می یابد، در اسلام تصویر وجودی خدا، در کلام مقدس او و بازآفرینی انتزاعی و معنوی این کلام شکل پیدا می کند و بدین سان مسلمان با درک حضور در شبستان پیرامون حرم و راز ونیاز برای ورود به حرم و یا خروج از محدوده حضور و تکلم بی واسطه آماده می شود و از نفس خود می کاهد و برای مبارزه بر نفس آماده می شود.

Sources

محمدرضا تقي دخت- مقاله جلوه‌هاي هنر ديني در اسلام- باشگاه انديشه

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information