تاثیر تفکر کلامی اسلام بر تفکر قرون وسطی

English 8437 Views |

راههای نفوذ فلسفه اسلامی در غرب

فلسفه ی اسلامی به طرق گوناگون در تفکر غربی نفوذ کرد. جنبشهای فرهنگ پژوهی را در غرب آغاز کرد؛ علوم تاریخی و روش علمی را عرضه داشت؛ تعلیمات اصحاب مدرسه را در هماهنگ کردن فلسفه و ایمان یاری داد؛ عرفان غربی را به حرکت برانگیخت؛ تجدید حیات علم و ادب ایتالیا را بنیاد نهاد و تا حدی تفکر جدید اروپایی را تا زمان امانوئل کانت، و حتی بعد از آن، در جهت معین شکل داد. در اینجا به تأثیر کلام اسلامی و به خصوص کلام غزالی بر تفکر غرب و به جریانی که تفکر اسلامی به وسیله ی آن رنسانس ایتالیا را بنیاد نهاد و در تفکر بعدی آن نفوذ داشت می پردازیم.

نفوذ کلام اسلامی در غرب

متکلمان اسلامی در غرب امری ثانوی بیش نبود. علت این امر کشاکش میان دو دیانت یعنی اسلام و مسیحیت بود. با وجود این، غرب متکلمان اسلامی را، اگر چه به طور غیر مستقیم، از طریق آثار حکما شناخته بود؛ مدرسیان غربی فقط از کلام غزالی مستقیما آگاهی داشتند. قدیس توماس آکویناس در رد بر نظریه ی حدوث خود به متکلمان به عنوان loquentes اشاره می کند. با این حال دیر زمانی آگاهی از کلام اسلامی بی رمق باقی ماند و این به دو دلیل بود:
1- اطلاع درباره ی معتزله و نخستین متکلمان از دست دوم بود و مستقیما چیزی از آثار آن استفاده نمی شد؛
2- بزرگان جنبشهای فلسفی- کلامی بعد از غزالی مدتها ناشناخته ماندند. تا قرن سیزدهم/ نوزدهم به ندرت پژوهشگر غربی با آثار فخرالدین رازی، سیف الدین عمیدی، ابن تیمیه، سراج الدین ارموی، سیدشریف جرجانی، سعدالدین تفتازانی و دیگران آشنایی داشت. بنابراین از نفوذ کلام اسلامی در غرب گزارش کاملی نمی توان داد. با این همه، از آغاز قرن حاضر آثار مهمی درباره ی فلاسفه دین ترجمه شده بود. از جمله ارشاد اثر ابوالمعالی (امام الحرمین) و کتب متعدد ابن تیمیه به زبان فرانسوی برگردانده شد. علاوه بر اینها، ماکس هورتن Max Horten مجلد بزرگی درباره ی متکلمان اسلامی منتشر کرده است. اخیرا لویی گارده به اتفاق قنواتی کتاب مقدمه ای بر کلام اسلامی را انتشار داده است. آلبرنادر کتاب دستگاه فلسفی معتزله را نوشته است (نخست به زبان عربی) به طبع رسید و سپس به توسط همین مؤلف به زبان فرانسوی ترجمه شد.
غزالی مقام یگانه ای داشت. او هم متکلم بود و هم فیلسوف. بنابراین، نفوذ او در غرب هم دینی بود و هم فلسفی. میگوئل آسین پالاسیوس نفوذ کلامی غزالی در تفکر غربی را در چندین اثر مکتوب خود تحقیق کرد. همان طور که قبلا گفتیم، این نفوذ نمی تواند صرفا محدود به تهافت باشد که ترجمه لاتینی آن در ظرف قرن ششم/ دوازدهم فراهم شده بود. نفوذ غزالی از طریق آثار دیگر او به ثمر رسید. کتاب مقاصد را گوندیسالووس زیر عنوان منطق و فلسفه ی غزالی عرب Logikaet philosophia Algazelis Arabic به لاتینی برگردانده بود؛ این ترجمه در سال 912/1506 و ونیز به طبع رسیده بود. کتاب النفس الانسانی او نیز تحت عنوان De Anima Humana ترجمه شده بود.
نفوذ غزالی که آسین پالاسیوس در کتاب خود، La espiritualidad de Algazel su sentido cristiano، استادانه راجع به آن بحث کرده است مراحل متعدد دارد. این نفوذ بر ریموند مارتینی Raymond Martini یک راهب دومینیکن که در آثار غزالی در زمینه ی فلسفه و کلام استفاده کرده است آغاز کار است. به عقیده پالاسیوس تأثیر نخستین منابع مسیحی، فی المثل، تأثیر قدیس آوگوستینوس در خود غزالی ابتدا باید مورد توجه قرار گیرد. با آنکه نمی توان مشخص کرد که افکار آوگوستینوس چگونه و با چه وسایلی به غزالی منتقل شده است. کاملا امکان دارد که نفوذ او در حوزه های عقلی که غزالی در آنها پرورش یافته بود ساری بوده باشد. فیلسوف مورخ بار هبرایوس Bar Hebraeus که در دنیای مسلمان به ابوالفرج (بن العبری) معروف است. او کشیشی در یک کلیسای یعقوبی سوری بود و در طول قرن هفتم/ سیزدهم شهرت داشت. به زبانهای عربی و سریانی چیز می نوشت و فصول بسیاری از احیاء علوم الدین غزالی را استنساخ و در کتابهای خود تحت عنوان Ethicon و کتاب کبوتر جرح و تعدیل کرد. این امر آغاز نفوذ غزالی را در روحانیت مسیحی مشخص می سازد. اگر مؤلفی مانند ابوالفرج که تا حدی در کلیسای مسیحی متنفذ بود در نوشتن کتابهای خود، که در تعلیمات صومعه اساسی تلقی شده است، از افکار غزالی استفاده می کند، به عقیده پالاسیوس، به این دلیل است که او این افکار را کلا با اصول عقاید خود سازگار دیده است.
ونسینک در تحقیق خود درباره ی غزالی مدلل می سازد که دو کتاب ابن العبری (بارهبرایوس) نه تنها بر طبق فصل بندی مأخوذ از احیای غزالی نوشته شده است (فی المثل، فضایل، رذایل، مراتب کمال اخلاقی)، بلکه افکار غزالی و حتی امثله و قیاسها و گهگاه عبارات و نوع شواهدی که غزالی از شعر و ادب می آورد نیز در این کتابها درست به همان صورت به کار رفته است. به عقیده ی پالاسیوس او بدان سبب چنین کرده است که در واقع اینها کاملا با روح تعلیمات عیسوی سازگارند، هر چند او می خواست منبع آشکار افکاری را که به او رسیده است پنهان نگاه دارد. با این همه، پالاسیوس نیاز نداشت که در این مورد دست به تعبیراتی بزند که دلایل مستقیم خود او را رد می کرد.
پالاسیوس گسترش افکار غزالی را در غرب به شرح زیر دنبال می کند: ریموند مارتینی کشیش دومینیکن اسپانیایی که هم عصر با ابن العبری (بارهبرایوس) بود افکار مشابهی را از او و از غزالی به عاریت گرفت. او به جای آنکه صرفا از کتب حکمای مسلمان استفاده کند، در کتابهای خود به نام Pugio Fidei و Explanatio Symboli، که در زمینه ی دین نوشته شده اند، بر خلاف اصحاب مدرسه، مستقیما از متون غزالی استفاده کرده است. این متنها مأخوذ از تهافت، مقاصد، المنقذ، میزان، مقصد، مشکوة الانوار و احیاء بودند. به نظر پالاسیوس فایده ای که در اینجا حاصل شده است اساسی تر از اقتباساتی است که ابن العبری، بی آنکه مأخذی برای آنها ذکر کند، به عمل آورده است. زیرا که مباحثات دقیقا به همان صورت که در متن اصلی بوده است گرفته شده اند.
از این گذشته، قدیس توماس آکویناس بعضی از متون غزالی را یا مستقیما یا با وساطت ریموند مارتینی به کار برد. دلایل غزالی بر تأیید خلق از عدم، دلیل او بر علم خداوند به جزئیات و توجیه او از رستاخیز مردگان به وسیله ی بسیاری از مدرسیان از جمله قدیس توماس آکویناس اقتباس شد. قدیس توماس که آموزش خود را از نظام دومینیکن در دانشگاه ناپل دریافته بود فلسفه ی غزالی را به خوبی می شناخت و دلایل او را در حملات بر فلسفه ی ارسطو به کار می برد. Summa Theoligica اثر قدیس توماس و رساله ی غزالی درباره ی منزلت عقل چنان که نسبت به وحی و حکمت الهی به کار رفته است از لحاظ دلایلی که به کار برده اند و نتایجی که گرفته اند در بسیاری موارد مشابه یکدیگرند. هر دو دعوی کرده اند که خوشبختی را در رؤیت جلال یافته اند و هر دو دعوی مخالفان خود را منصفانه بیان کردند، پیش از آنکه حکم خود را درباره ی آن صادر کنند. مفاهیم و جوب و امکان در مقام اثبات وجود خدا، معرفت خدا، بساطت الهی، اسماء الهی، و صفات الهی، معجزات به عنوان شاهد بر حق بودن نبوت و رستاخیز مردگان، از مسائلی هستند که به نظر می رسد قدیس توماس نسبت به آنها عمیقا تحت تأثیر غزالی بوده است.

فیلسوفان متأثر از شکاکیت غزالی در علیت

نفوذ غزالی نزدیک به پایان قرون وسطی بسیار مهم بود. در طول قرن هشتم/ چهاردهم سه فیلسوف شکاک از طریق غزالی تحت تأثیر استدلالات اشعری درباره ی مسئله ی علیت بودند. این سه فیلسوف عبارتند از:
1- پترایلی، 2- نیکلادوتر وکور، و 3- ویلیام اوکامی. اوکامی مدرسی که بیش از همه تحت تأثیر مذهب اصالت تسمیه ی اشعری در غرب بود، از طریق نقد خود بر نظریه ی علیت و مذهب اصالت صدفه ی خود (که با آن به رد فلسفه ی تعقلی قدیس توماس کوشید) زیر نفوذ غزالی به مفهوم شهودی معرفت الهی رسید. با ترجمه های گوندیسالووس از آثار غزالی نخستین بار بین فلسفه های اسلامی و مسیحی رابطه ای برقرار شده بود. نخستین کسی که توجه عامه را به این ترجمه ها معطوف داشت بومکر بود. از آثار این مدرسی بزرگ چنان که بعدها از آثار اتین ژیلسون معلوم شد که ابن سینا از دو طریق در دنیای غرب نفوذ داشت:
1 - مستقیما و از طریق آثار خود 2 -به طور غیر مستقیم و از طریق آثار غزالی که به وسیله گوندیسالووس ترجمه شده بود.
غزالی از جهتی مرید ابن سینا بود، هر چند که بعدا با او مخالفت ورزید. نخست افکاری را که از او الهام گرفته بود با مهارت پرورد و سپس آنها را نقادی کرد. فی المثل از نظرگاه فلاسفه در طبقه بندی نفوس، تبعیت کرد. ابن سینا نفس را به سه قوه تقسیم کرد که به زبان لاتینی Vegetabilis نباتی و Sensibilis حسی، و rationalis عقلانی، نامیده شده اند. در ترجمه های آثار غزالی اصطلاحات به کار برده شده عبارتند از: نفس نباتی anima vegetativa، نفس حیوانی anima animalis، نفس انسانی anima humana. درباره ی نفس ناطقه (نفسی که موهبت گفتار به آن اعطا شده است) گوندیسالووس اصطلاحی با اندک اختلاف به کار می برد. در فوق سلسله مراتب عقول، عقل فعال agens intellectus قرار دارد که غزالی آن را چنین تعریف می کند: جوهری که اصالتا وجود دارد بی آنکه نیازمند به جسم باشد، تعریفی که برای مدرسیان غربی با ارزش شناخته شده و آن را نزد ابن سینا پیدا نمی کنیم. غزالی عقل فعال را dator fotmarum می نامد.

تأثیر غزالی بر پاسکال

نفوذ غزالی در غرب محدود به ریموند مارتینی نبود. پالاسیوس در کتاب خود به نام Huellas des Islam این نفوذ را تا پاسکال انتقال می دهد. بنابر عقیده ی او میان افکار غزالی و پاسکال درباره ی عقبی، توافقی وجود دارد که زاییده ی برخورد متقابل نیست. نوع استدلال مربوط به دفاع از دین که غزالی در همه ی موارد به کار می برد و در غرب به عنوان شرط بندی شناخته شده بود به وسیله ی پاسکال بارها در اندیشه ها به کار رفته است. علاوه بر تحقیق معروف لاشلیه درباره ی این موضوع دگاس در اثر خود به نام شرط بندی پاسکال در همین زمینه تحقیق کرده است. غرض از بیان دلیل این است که منکران را به درک این امر وا دارد که انجام وظایف دینی با قبول این احتمال که شاید آخرت اصلا وجود نداشته باشد منافات ندارد. این دلیل را می توان در یک جمله خلاصه کرد: اگر ببری همه چیز خواهی برد، اگر ببازی هیچ چیز نخواهی باخت.

نخستین پل ارتباط تفکر اسلامی به غرب
حوزه های سیسیل و ناپل، نخستین پل ارتباط تفکر اسلامی به غرب به شمار می آیند. علاقه به فلسفه مسلمین در اروپا نزدیک به اواخر قرن پنجم/ یازدهم گسترش یافت. حکومت مسلمانان در اسپانیا، جنگهای صلیبی، حوزه های علوم دینی، عدم کفایت اصول مدرسی و نظامهای علمی، افزایش جمعیت و تراکم داخلی، روابط غرب با دنیای اسلام را ایجاب کرد. در طلیطله مسلمانان و مسیحیان در کنار هم به سر می بردند. در اینجا بود که ریموند اول سراسقف مرکز ایالتی (525-545/1130-1150) برای ترجمه ی آثار برجسته عربی به لاتینی یک دفتر ترجمه تأسیس کرد. در فرانسه و به خصوص در نرماندی، تمایل علمی ابتدا در میان راهبان ظهور کرد. روبر Robert پادشاه فرانسه (از دودمان کاپتی Capetian) که زمانی از شاگردان ژیلبر بود نسبت به مجاهدتهای علمی مسلمانان احساس موافق داشت. هنگامی که بر ایتالیای جنوبی، کالابریا Calabria و سیسیل تاخت، حوزه های علمی ایتالیا را مشاهده کرد و چیزهای بسیاری از آنها به وام گرفت. بدان طریق حوزه های سیسیل و ناپل به عنوان واسطه ی انتقال دانش اسلامی به غرب عمل کردند.

 

Sources

م . م . شريف- تاريخ فلسفه اسلامي- تهران- مركز نشر دانشگاهي- 1374

E. J. Jurji, Illumination in Islamic Mysticism , Princeton

University Press, Princeton, 1938

Henry Corbin, \"Shihab al-Din Yahya al-Suhrawardi,\" Opera Metaphysica et Mystica , Vol. I, Istanbul, 1945, Euvres philosophiques et mystiques de Shahabuddln Yahya al- francais, Teheran, 1952

Osman Amin, \" The Influence of Muslim Philosophy on the West \", Iqbal , Lahore, Vol. VIII, No. 3, January 1960

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information