آراء اسحاق بن سلیمان و سلیمان بن جبرول
English 73986 Views |
1- اسرائیلی
در قرن نهم و دهم خارج از عراق و در مصر و مغرب، یهودیان مطالعات فلسفی را دنبال کردند. شخصیت برجسته این دوره اسحاق بن سلیمان اسرائیلی بود که در آغاز نیمه دوم قرن دهم درگذشت و اگر سخن شرح حال نویسان را بپذیریم، به هنگام مرگ بیش از صد سال داشت. اسرائیلی پزشک مشهوری بود که مروج نوعی فلسفه بود که نیازهای ارسطوییان سختگیر دوره بعد را برآورده نمی کرد، این میمون با گفتن این که «او فقط یک پزشک بود» فیلسوف بودن او را انکار کرد. او در آثار فلسفی خود از قبیل کتاب عناصر و کتاب پنج جوهر به طور گسترده از ابویوسف یعقوب کندی مسلمان -که فلسفه یونان را به شکلی همه فهم مطرح می نمود- استفاده می کرد و هم چنین به احتمال زیاد از یک متن ارسطویی مجعول -که از دست رفته است- سود می جست. شکل خاص آموزه نوافلاطونی که ظاهرا در این متن عرضه شده بود مستقیم و غیرمستقیم تأثیر قابل ملاحظه ای در فلسفه یهودی قرون میانه، بر جای گذاشت.
خلقت
بر اساس نظر اسرائیلی، خداوند از طریق اراده و قدرتش خلق می کند. این ارجاع به دو جنبه الوهیت (اراده و قدرت)، یا برخی از عبارات فلوطین و متن های عربی که در حد قابل ملاحظه ای از فلوطین اقتباس شده است، قابل مقایسه است. به علاوه می توان یادآور شد که در برخی از متون مسیحی، قدرت و اراده به عنوان صفات خداوند، برگزیده و ذکر شده اند. دو چیزی که نخست آفریده شد، یکی صورت بود که با عقل یکی گرفته شده و دیگری ماده است که به جنس الاجناس معروف بوده و اساس همه اشیاست؛ یعنی نه تنها اساس اجسام است آن طور که ارسطوییان عقیده دارند بلکه اساس جواهر غیرمادی است. به نظر می رسد این تصور از ماده از نوافلاطوییان یونان؛ یعنی فلوطین و به خصوص از پروکلس گرفته شده باشد. از نظر پروکلس، کلیت، یکی از معیارهای اصلی است که تقدم وجودی یک شیء را تعیین می کند. بدیهی است که ماده به دلیل نامتعین بودنش از درجه بالایی از کلیت برخوردار است و در نتیجه در بین سایر اشیاء به داشتن تقدم وجودی شاخص است.
بر طبق نظر نوافلاطونیان که به نظر می رسد اسرائیلی این رأی را اتخاذ کرده بود، ترکیب ماده و صورت، عقل را به وجود می آورد. نوری که از عقل ساطع می شود نفس ناطقه را به وجود می آورد. نفس حیوانی افاضه ای از نفس ناطقه است که به نوبه خود، نفس نباتی را به وجود می آورد.
نبوت
تا آن جا به فلسفه یهودی مربوط است به نظر می رسد عقیده اسرائیلی در مورد نبوت، قدیمی ترین نظریه ای است که نبوت را به تأثیر عقل بر قوه خیال، نسبت می دهد. بر طبق نظر اسرائیلی، این قوه، صور روحانی را که واسطه بین جسمانیت و روحانیت هستند، از عقل دریافت می کند. این توجیه، مستلزم این است که این صور که پیامبران خود را با آن مسلح کرده اند، نازل نر از شناخت های عقلانی محض باشند.
2- ابن جبرول
طرح خلقت و افاضه که طبق نظر اسحاق اسرائیلی و منبع و یا منابع نوافلاطونی وی مطرح شد، اساسا مورد قبول سلیمان ابن جبرول، شاعر عبری معروف متعلق به قرن یازدهم، که ظاهرا قدیمی ترین فیلسوف یهودی اسپانیا بوده است، قرار گرفت. کار فلسفی عمده ابن جبرول، ینبوع الحیاة (سرچشمه حیات) است که به زبان عربی نوشته شده و نسخه کاملش فقط در یک ترجمه لاتینی قرن دوازدهم از این کتاب به اسم Fons Vitae محفوظ مانده است. کتاب فوق هیچ اشاره ای به یهودیت و عقاید خاص یهود ندارد، بلکه محاوره ای است خالی از طعن بین مرید و مرشدی که به او معرفت فلسفی حقیقی می آموزد. این کتاب در قرون وسطی به دلیل اطناب مورد انتقاد قرار گرفت. هم چنین این کتاب پر از تناقض است. با وجود این، از تأثیری شگرف برخوردار است. کم اند متون دوره میانه که این چنین مؤثر، این برداشت نوافلاطونی را منتقل کرده باشند که سطوح متعددی از هستی وجود دارد که بر حسب تقدم وجودی شان تفاوت دارند و آن هایی که فرعی و فروتر هستند به نحوی محسوس، انعکاسی هستند از آنهایی که مقدم و برتر هستند.
اراده خداوند
یکی از مفاهیم اساسی فلسفه ابن جبرول مربوط به اراده خداوند است که به نظر می رسد هم بخشی از ذات الهی است و هم جدای از آن. اراده ذاتا نامحدود و در مقام فعل محدود است. این صفت این گونه وصف می شود که بر همه اشیای موجود حاکم است و واسطه ای است بین ذات الهی و ماده و صورت. اراده یکی از جمله عناوین سنتی است که در نحله های کلامی مختلف و عمدتا نحله های سلبی، به موجودی اطلاق می شود که واسطه بین الوهیت متعالی و جهان است و یا مطابق نظر دیگری که لزوما معارض با اولی نیست به جنبه ای از الوهیت که درگیر خلقت است، اطلاق می شود.
بر طبق گزاره ای در ینبوع الحیاة ماده از ذات الهی نشأت می گیرد، در حالی که صورت، از اراده الهی پدید می آید. این نشان می دهد که تفاوت بین ماده و صورت در الوهیت (نیز) قرینه دارد و هم چنین نشان می دهد که ماده کلی بر صورت کلی مقدم است. ظاهرا برخی از عبارات ابن جبرول حاوی تصور اخیر است؛ اما عبارات دیگر ظاهرا تقدم صورت کلی را مطرح می سازند. ظاهرا این تعارض آشکار از دو رویکرد متعارض ناشی می شود: رویکرد ارسطویی که فرض را بر این می گذارد که صورت (فعلیت شیء) مقدم بر ماده (که فی نفسه فقط بالقوه وجود دارد) است؛ و رویکرد نوافلاطونی که حداقل در یکی از تقریرهایش همواره مدعی تقدم ماده است؛ ماده ای که برای عدم تعینش می توان معتقد بود که طبیعتی کلی تر و شامل تر از صورت دارد.
عقل طریق وصول به سرچشمه حیات
صورت و ماده -چه کلی باشند و چه جزئی- فقط به صورت ترکیب با یکدیگر وجود دارند. غیر از خداوند تمامی اشیاء از طریق اتحاد این دو حاصل می شوند و عقل نیز مانند جواهر مادی به همین نحو است. در واقع، عقل اولین موجودی است که ماده و صورت کلی در آن با هم ترکیب می شوند. به تعبیر دیگر، ابن جبرول -مثل اسرائیلی- فکر می کرد عقل آن گونه که پیروان ارسطو می اندیشند یک جوهر بسیط نیست. در دیدگاه او و وحدت عقل از یک ثنویت ناشی می شود. عقل همه اشیا را شامل می شود و در بر می گیرد. این از طریق درک سطوح مختلف وجود و از طریق وصول به معرفت به جهان عقل و شناخت مافوق آن -اراده الهی و عالم الوهیت- است که انسان می تواند از مرگ بگریزد، و به سرچشمه حیات نایل شود.
مریدان ابن جبرول
ظاهرا در قرن دوازدهم نظام ابن جبرول در میان روشنفکران یهودی که در اسپانیا می زیستند تا حدی مورد اقبال واقع شده است. از این رو، یوسف ابن صدیق (متوفای 1149) و موسی بن عذرا (حدود 1092-1167) حداقل تا حدی مریدان او بودند. ابن صدیق نویسنده کتاب عالم صغیر بود که به عربی نوشته شد، ولی فقط ترجمه عبری آن موجود است و به مقایسه بین انسان و عالم صغیر می پردازد. با وجود این، ابراهیم ابن داوود ابن جبرول را به تفصیل مورد انتقاد قرار داد و استدلال ضعیف و تصور نادرست او از ماده (یعنی تصویر غیر ارسطویی وی) را محکوم نمود.
Sources
نینیان اسمارت و وینگ زای چان و شلوموپینز- سه سنت فلسفی- گزارشی از فلسفه های هندی، چینی و یهودی- ترجمه ابوالفضل محمودی- صفحه 225-221
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites