ادیان و مذاهب مصر باستان
English 9454 Views |ادیان و مذاهب مصر باستان
مصر یکى از کشورهاى بسیار معروف جهان باستان بود. این سرزمین تمدنى بزرگ و حکومت هایى مقتدر داشت. نژاد مصریان قبطى بود و واژه Egypt که در زبانهاى اروپایى براى مصر به کار مى رود، با کلمه قبطى در ارتباط است. مصریان از مراحل مختلف ادیان ابتدایى گذر کردند و به خدایان محلى که معمولا به شکل حیوانات اهلى و وحشى بود روى آوردند. پرستش فرعون ها و خدایان اساطیرى نیز معمول بود. تا قرن نوزدهم اطلاعات دانشمندان در رابطه با تاریخ مصر و ادیان و مذاهب مردم آن سامان منحصر به نویسندگان قدیم یونان و لاتین بود. مورخانى همچون: هرودت (قرن 5 ق.م)، دیودور، و...هرودت مى گوید که مصریان، مذهبى ترین مردم جهان مى باشند. در قرن نوزدهم علم مصر شناسى پیشرفت فراوانى کرد و آثار باستانى فراوانى کشف شد. این آثار حکایت از پیشینه پرستش در مصر دارد.
ادیان باستانى مصر
در نواحى مختلف مصر قدیم، خدایان فراوانى با روشهاى ویژه اى پرستیده شدند. تعداد این خدایان به حدود دو هزار معبود مى رسد: هوروس، توت، باستى، ایزیس، خنوم، آمون، رع، اوزیریس، سبک، آنوبیس و... نخستین مظاهر خدایان مصرى در صورت حیوانات پدیدار مى شد. هر اجتماع (نوم)، را یک حافظ خاصى از نوع جانوران نگهبانى مى کرد. این نمونه اى از پرستش طبیعت در قصبات و شهرهاى مصر است. مثلا در شهرهاى ابى دوس و تنیس، شغال را مى پرستیده اند، در فیوم، تمساح معبود خلق بوده و در تبس خداى آمون به صورت قوچ جلوه گر مى شده است. ظاهرا این چهارپایان و پرندگان را محض صفات حیوانى ایشان نمى پرستیده اند؛ بلکه از آن جهت که براى آنها قواى انسان یا مافوق انسانى قائل مى شده اند، مورد احترام خود قرار مى دادند، زیرا به عقیده آنان، صفات خدائى در انسان یا در حیوان به ظهور مى رسد و از این رو باید در هر دوى آنها نمودار گردد. در نتیجه براى خدایان خود تن انسان و سر حیوان یا بالعکس، تصور مى کرده اند، زیرا در این مظهر که ترکیبى از آدم و جانور است، خدایان بیشتر جلوه گر مى شوند. براى خداى کونومو که او را خالق کل موجودات مى دانسته اند، شکلى مرکب از بدن انسان و سرقوچ درست مى کرده اند که با دستهاى انسانى، چرخ آفرینش را به حرکت مى آورد. همچنین براى خداى انوبیس حافظ و هادى مقابر و اموات، جسمى از پیکر انسان و سرى از شغال مى ساختند. این خدایان هر یک به جاى خود حاکى از یک سلسله تحولات تاریخى مذهبى است که در عین حال تغییرات و تبدلات سیاسى را هم نشان مى دهد. مثلا وقتى که در سلطنت سلاله اول فراعنه دو قسمت مصر علیا و سفلى با هم آمیخته و متحد گردیدند، هوروس که خداى ناحیه دلتا بود، با خدایاست که معبود ناحیه مصر علیا بود، همچنان به جنگ و خصام خود ادامه مى دادند. روح دینى در مصر قدیم به اندازه اى قوى بود که مصریان تنها به پرستش مصدر زندگى بسنده نمى کردند. بلکه هریک از صور مختلف زندگى را نیز مى پرستیدند. پاره اى گیاهان مانند پیاز در نظر آنان مقدس بود، درخت خرما که در سایه آن در وسط صحرا آرام مى گرفتند و چشمه آبى که در واحه ها عطش ایشان را فرو مى نشاند، بیشه اى که در مجاورت آن به یکدیگر برخورد مى کردند و به آسایش مى رسیدند، و انجیر بیابانى که به صورت عجیبى در میان شن هاى صحرا رشد مى کرد و بار مى داد، همه به عللى که فهم آنها دشوار نیست، در نظر ایشان از چیزهاى مقدس بشمار مى رفت و مردم ساده مصر تا اواخر ایام تمدن خود براى این مقدسات چیزهایى از قبیل خیار و انگور و انجیر نیاز و قربانى مى کردند. حیوان خدایان، در میان مصریان بیش از گیاه خدایان، رواج داشت و فراوانى این گونه خدایان به اندازه اى بود که معابد مصرى، حالت نمایشگاهى از حیوانات گوناگون را به خود مى گرفت. مردم مصر بعضى از حیوانات را مقدس مى شمردند. هر شهرى حیوان مقدس جداگانه اى داشت. حیوان مقدس علائمى داشت که کاهنان مى دانستند و آن را مى شناختند. اگر کسى حیوان مقدسى را مى کشت، به قتل مى رسید. پرستش این حیوانات تا قرن اول قبل از میلاد به طول انجامید. در قرن ششم قبل از میلاد که کمبوجیه پادشاه ایران به مصر حمله کرد. در جلوى سربازان خود تعدادى گربه و لک لک قرار داد. مصریان به پاس احترام این حیوانات تیراندازى نکردند و از ایرانیان شکست یافتند. پاره اى از اوقات، زنان را به عنوان همسرى تقدیم این خدایان مى کردند. مطابق گفته پلوتارک در مندس زیباترین زنان را براى همخوابگى حیوان مقدس تقدیم مى کردند. سدربلوم مى گوید: خدا قبل از اینکه نقش انسان را بپذیرد، معمولا به شکل حیوان تجسم مى یابد و در نظر بدوى، حیوان از انسان اسرار آمیزتر است. و هیچ یک از مراسم این حیوانات به ثبات و اساس و باطن دین مصرى برقرار نمانده است. مصریان قدیم به موجودات غیبى بسیارى معتقد بودند و خدایانى با اسما و صفات مختلف داشتند. هنگامى که فراوانى خدایان موجب زحمت شد، از شمار آنها کاستند و حتى در دوره کوتاهى تنها به خداى آفتاب معتقد شدند. در آن دوران ها اعتقاد به الوهیت حیواناتى مانند شیر، تمساح و برخى پرندگان و جوندگان و برخى حیوانات اهلى مانند قوچ رواج یافت. پرستش گربه نیز نزد آنان بسیار اهمیت داشت. موجوداتى خیالى با سر حیوان و تن انسان، در اعتقادات ایشان وارد شد و بتهایى به این شکل ساختند و پرستیدند. هنگام مسافرت در رود نیل، براى مصونیت از خطر تمساح هاى آدمخوار، نخست به معبد بسیار شکوهمند تمساح مى رفتند و با پرداخت صدقه و نذرى، به خیال خود تامین جانى مى گرفتند. دین جان پرستى در مصر قدیم رواجى بسزا داشت. نیروهائى کم و بیش شبیه به ارواح انسانى در طبیعت و ستارگان و خورشید و درخت ها و روخانه مخصوصا رود نیل جاى داشت. مردم قدیم مصر از چشمه هاى نیل و دریاچه هاى استوائى که اضافه آب آن به این شط مى ریزد، بى خبر بودند و نمى دانستند که در نقاط بعیده جنوب، بارانهاى مرتب باریده، شعب پر آب نیل را بوجود مى آورد که از آن جمله در مغرب بحرالغزال است. بدین لحاظ مردم مصر که مى دیدند هر سال رود نیل بدون یک قطره باران، بالا آمده از بستر خود سرازیر مى شود، آن را معبود خود قرار داده، مى گفتند: اشک چشم ایزیس الهه، علت طغیان آن مى باشد که در مرگ شوهرش اوزیریس مى گرید. سرودى در حمد و ثناى نیل به دست آمده که در ستایش خیرات و برکات آن چنین مى گوید: سلام بر تو باد اى رود نیل که این خاک را به وجود خود آراستى با قدم میمنت لزوم خویش حیات را به مصر ارزانى داشتى. توئى که سرتاسر این سرزمین را سیراب مى کنى. اى خالق حبه و پروردگار ماهى، و خداوند گندم و رویاننده جو. در مصر مانند همه جا، دین با جادو همراه بوده است. مصریان جادو را مى شناختند و به آن عمل مى کردند. طلسم و مجسمه هاى درمان بخش وجود داشت. این مجسمه ها وسایل ورد خوانى ضد مار و عقرب بشمار مى رفت. اگر کسى را جانورى مى گزید، براى معالجه روى سر مجسمه آب جارى مى ساختند. آبى که از روى متون حکاکى شده روى مجسمه مى گذشت، داراى نیروى درمانى مى گردید. بیمار آب را مى آشامید و شفا مى یافت.
خدایان مصر باستان
محققان مدعى اند که مصریان قدیم به دو نوع خدا معتقد بودند: خداى مهربان و خوب، خداى زشت و نادرست؛ خدایان زشت و پلید را به صورت حیوانات درنده تصور مى کردند و خدایان خوب را به صورت انسان تلقى مى نمودند. آنان خدایان خوب را با تلفیقى از انسان و حیوان اهلى مجسم مى ساختند که در صفحات گذشته به آن اشاره شد. پرستش خورشید؛ در دوره کشاورزى مصریان خورشید را یکى از خدایان مى دانستند و پرستش آن را واجب تلقى مى کردند؛ زیرا خورشید منبع گرما، براى رشد گیاهان نقش حیاتى داشت. خورشید، خداى آفتاب نام داشت. در تلقى مصریان، خورشید با قایقى از طلا هر روز از آسمان عبور مى کند و شب ها در بیابان بسر مى برد. خداى طبیعیت؛ بحران هاى جوى حاصله از طغیان رود نیل و گرما و سرماى صحرا که بادهاى موسمى 50 روزه را به دنبال داشت و سرانجام فرا رسیدن بهاران و وزیدن نسیم بهارى نیل و سرسبزى و خرمى صحرا، در تلقى مصریان به مرگ و حیات خداى طبیعت تعبیر مى شد بر این مبنا که خداى بدکار و باد سوزان به اتفاق پنجاه نفر از نوکرانش مسئول آن بدکارى ها بود و خداى آتور که به رویش کشتزارها یارى مى داد، به دست نوکران ست کشته مى شد و سپس در فصل نوین بهار زنده مى شود و به فعالیت مى پرداخت.
اسطوره خدایان سه گانه اوزیریس، ایزیس و هوروس
مصریان قدیم مى گفتند اوزیریس (خداى کشاورزى)، با خواهرش ایزیس (الهه مادر)، ازدواج کرد و از ایشان فرزندى به نام هوروس (خداى آفتاب)، به دنیا آمد. اوزیریس به دست برادر خود به نام ست (خداى خشکسالى)، کشته شد. ایزیس جسد شوهر مقتول خویش اوزیریس را با زحمت فراوان به دست آورد و آن را به مصر برگرداند و پنهان کرد. هنگامى که ست از این قضیه آگاه شد جسد را پیدا کرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره ساخت و هر قطعه را در مکانى در مصر به خاک سپرد. آن مکانها به برکت پاره هاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس که اکنون بزرگ شده بود، به خونخواهى پدر، با عموى خود جنگید و با آنکه یک چشم خود را از دست داد، بر عمو پیروز شد و او را اسیر کرد و نزد مادر خویش ایزیس آورد. ایزیس برادر شوهر خود را بخشید. آنگاه هوروس قطعات جسد پدر را به یکدیگر پیوند داد و به کمک خداى حکمت او را زنده کرد. اوزیریس از آن پس، در جهان نماند و این عالم را به فرزندش هوروس سپرده به جهان زیر زمین رفت و فرمانرواى مردگان شد.
پرستش آفتاب
پرستش آفتاب در مناطق مختلف جهان سابقه اى دیرینه دارد و در مواردى از قرآن مجید (از جمله در سوره نمل، آیه 24) به آن اشاره شده است. به راستى در میان تمام خدایانى که در کنار آفریدگار پرستیده مى شدند، هیچ یک از آنها برکات بى پایان خورشید را نداشت. در مصر قدیم براى ساعات مختلف روز، خدایانى که نماینده خورشید بودند، قرار داده شد: مثلا خداى بامداد خپرع، خداى نیمروز رع و خداى شامگاهان اتوم بود. همچنین سوسکى که سرگین گردان نامیده مى شود، نماینده خورشید در روى زمین به شمار مى رفت. مصریان قدیم آن حشره را بسیار مقدس مى دانستند و تصویر او را در طلسمات و بر سینه و پیشانى مجسمه پادشاهان ترسیم مى کردند و از آن برکت و نیکبختى مى خواستند.
پرستش فرعون
پادشاهى که سلطنت مصر سفلى و علیا او را مسلم بود، فرعون نام داشت. این کلمه از پیرا اویى آمده که به معنى مقام دوگانه مى باشد. فرعون تحت حمایت خاص خدایان مخصوصا هوروس قرار داشت و پرتوى از خورشید بشمار مى رفت. فرعون خداى خورشید (رع) و پسر خدا و بالاخره خدا بود؛ از این جهت فرعون را مانند خدا مى پرستیدند و معابدى بر پاداشته او را پرستش مى نمودند. تصویر فرعون در آثار پاینده مصر علائمى دارد که از مقام الوهیت او خبر مى دهد؛ مثل قرقى که مظهر هوروس مى باشد، و قرص خورشید که در میان دو شاخ قرار گرفته ورع را مجسم مى نماید. هر کس به فرعون نزدیک مى شد، سجده مى گذارد، چنانکه گوئى به حضور خدا مى رود. بامدادان چون فرعون برخاست، همچنان که خورشید طالع را درود مى فرستادند، به او نیز تحیت مى گفتند. فرعون دو تاج بر سر داشت و دو جادوگر بزرگ نیروى خدائى را به او وارد مى کردند. پرستش پادشاهان در گذشته بسیار رواج داشت و آخرین نمونه آن در مورد امپراطور ژاپن بود که به خواست خود وى در سال 1946 لغو شد. هم اکنون برخى از فرمانروایان مانند پادشاه تایلند مقدارى از آن سنت را حفظ کرده اند. فرعونهاى مصر (مانند امپراطورهاى ژاپن)، خدایانى از نسل آفتاب به شمار مى رفتند و پرستش آنان به این عنوان بود.
نقش معابد در ادیان مصر باستان
معابدى که مراسم عبادت خدایان مصرى در آن به عمل مى آمد، خانه خدایان نام داشت. این بناها که پناهگاه این گونه موجودات ابدى بود، با سنگ ساخته مى شد. معبد آمون در تب مربوط به عهد رامسس سوم که پنج مرتبه بزرگتر از استان سن در فرانسه بود. در عهد آنتونی ها چهل و دو معبد سراپیس وجود داشت. روحانیون بسیارى در این معابد خدمت مى کردند که گاهى داراى ثروت بسیارى مى شدند، مخصوصا روحانیون آمون قلمرو بزرگى در اختیار داشتند و در غارت مردم مستعمرات شرکت مى کردند. در عهد رامسس سوم ثروت امون شامل 235000 هکتار زمین و 81000 غلام و 5000 مجسمه و 421000 راس چهارپایان اهلى بود. مراسم روزانه معابد، نگاهدارى و آرایش و پوشش خدا و مخارج تغذیه آن براى پادشاه عایدى سرشار داشت.مراسم دسته و راه پیمائى با آواز دسته جمعى نیز در دین مصریان قدیم معمول بود. هرودت مى نویسد: این مراسم را در شب انجام مى دادند و در روى دریاچه سائیس در بعضى اعیاد به یاد اوزیریس نان قندى مى خوردند. منزل کهنه (کاهن ها) و خدمتکاران و انبار و سر طویله و جایگاه حیوانان قربانى همه در داخل آن محوطه قرار داشت و از مجموع این ابنیه، شهر کوچکى تشکیل مى شد شبیه بعضى از دیرهاى بزرگ اروپا در قرون وسطى. در وسط این محوطه فضائى مخصوص عبادت بود و خیابانى سنگ فرش با دو رده ابوالهول بدانجا منتهى مى شد. در مدخل معبد درى بود و از دو جانب آن، دو برج بزرگ به شکل هرم ناقص و مستور از صور برجسته و کتیبه، در جلوى مدخل معبد نقش طوطى از سنگ سماق یک پارچه سر به آسمان مى کشید که مسله نامیده مى شد. مجسمه هاى قوى هیکل فرعونى که بانى معبد بود، در مدخل معبد از دو سو گذشته مى شد.
دیگر از اسباب زینت سر در معبد، ستون هائى بلند بود که پرده هاى بیرق در نوک آن حرکت مى کرد. چون از مدخل معبد مى گذشتند، به حیاط اندرونى وارد مى شدند که دالانهاى ستون دار داشتن و مراسم روحانى را در آنجا به عمل مى آوردند. پس از آن تالارها بزرگى پیدا مى شد که چندین رج ستون سقف آن را نگاه مى داشت. این تالارهاى منشاء عمارات چهل ستون گردیده است. مراسم مهمه مذهبى در این تالارها اجرا مى شده و در آنجا بوده است که خداوند در نهایت هیمنه و طمطراق بر روى تختى کشتى مانند در نظر مؤمنین تجلى مى نموده است. هر چه بیشتر به اندرون معبد نزدیک مى شدند، از عده کسانى که حق جلو رفتن داشتند کاسته مى شد و به همین نسبت بر غلظت مى افزود تا آنکه به خلوتگاه راز مى رسیدند که در آنجا هیکل خداوند آرام داشت و سیم و زرنگارى هاى آن پرتو مى انداخت. در این تالار کسى را حق دخول نبود جز کاهنان عالى مقام که از اسرار ملکوت و ناسوت و دنیاى دیگر چیزى برایشان مکتوم نبود. زیباترین خرابه هائى که باقى مانده، از معابد کرنک و الاقصر (در حمل شهر تب) و معابد زیرزمینى اپیسامبول (بین دو شلاله اولى) و معابد جزیره فیله (محاذى شلاله اول)، مى باشد. شاید خرابه هاى کرنک و الاقصر عظیم ترین خرابه هاى دنیا باشد. این معابد آخرین شاهکارهاى هنر نمائى مصر شمرده مى شود.
اهرام سه گانه
اهرام مصر در حدود چهار هزار سال قدمت دارد. نخستین هرم خئوپس ساخته شد؛ وى یکى از فراعنه مصر است (2600 ق.م). این هرم 150 متر ارتفاع دارد و براى دور زدن اطراف آن باید یک کیلومتر را طى کرد. هرودت مى گوید که وقتى خئوپس به پادشاهى رسید، دستور داد براى او آرامگاهى به شکل هرم بسازند. ماموران و نگهبانان او، کشاورزان و بردگان را از سراسر مصر براى ساختن این هرم جمع کردند. در حدود صد هزار انسان بطور همزمان براى ساختن هرم دست بکار شدند. سنگهاى هرم را از کوههاى اطراف رود نیل جدا کردند. وزن هر تخته سنگ 5/2 تن بود.بردگان این تخته سنگ ها را با قایق از رودخانه عبور مى دادند و سپس با غلطک آنها را تا نزدیک محل هرم مى آوردند. کارگران دیگرى که در فن سنگ تراشى مهارت داشتند، سنگ ها را مى تراشیدند و کار مى گذاشتند. نگهبانان با شلاق بر اندام برهنه بردگان مى نواختند تا کار پیش رود. این هرم 30 سال طول کشید تا ساخته شد و هزاران نفر زیر تازیانه جان دادند.
زندگی پس از مرگ از نظر مصریان باستان
اگر چه در دین مصریان قدیم عقیده به بقاى پس از مرگ وجود دارد، ولى گاهى تاریک و مبهم به نظر مى آید. براى روشن ساختن این گونه تصورات باید به ذکر اصول زیر پرداخت: انسان زنده در حالى که یک فرد است، داراى یک جسم و یک سایه و یک تصویر و یک نام و یک روح (با) و یک جفت یا همزاد به نام (کا) مى باشد که در زندگى پس از مرگ نقش مهمى را عهده دار است. جسد را نباید قطعه قطعه و ناقص کرد؛ بلکه لازم است از آن مراقبت و محافظت به عمل آید. از عصر نئولى تیک مرده را در مقبره امانت مى گذاردند؛ صورت به طرف خانه قرار مى گرفت تا بتواند اولاد و کسان خود را تماشا کند، دست غالبا به سمت دهان و مقدارى دانه هاى گندم در اطراف سر قرار داشت. پس از مرگ جسد را خالى و خشک کرده، مومیائى مى کردند، سپس آن را در بناى مجلل آرامگاه که خانه ابدى است، مى گذاردند. اهرام، مدفن فراعنه امپراطورى قدیم بود... چون تصویر معادل حقیقت بود، زندگى مرده را با گذاردنن مجسمه اش در قبر تضمین مى کردند. مرده کافى نیست پس از مرگ زندگى را از سر گیرد، بلکه باید در آن جهان خوشبخت باشد. مصریان روح را جاویدان مى دانستند و آن را به شکل پرنده اى نشان مى دادند. تشییع جنازه با نمایش تاثر آورى انجام مى شد که نشان پیروزى مرده بر خصم خود شیطان بود. حق زندگى جاویدان براى کسانى وجود دارد که در محکمه خداى بزرگ مردگان اوزیریس حاضر شوند و بیگناهى خود را ثابت کنند و تبرئه گردند. بنابراین افکار عالى اخلاقى که داراى ارزش اجتماعى است، از دین مصریان ناشى مى گردد.
راز مومیائى کردن مردگان
باور مصریان بر این بود که اگر جسد مرده را نگهدارى کنند، روح مرده دوباره به آن جسد باز مى گردد براى این کار ابتدا محتواى جسد را خالى مى کردند و سپس جسد را در محلول نمک نهاده و اندکى بعد در پارچه هاى سفید مومیائى شده مى پیچیدند و در آفتاب خشک مى کردند. البته این کار خرج زیادى داشت؛ به همین جهت کسانى که داراى قدرت مالى بودند، اقدام به این کار مى کردند.
Sources
عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول
حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته
Keywords
1 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites