هرمنوتیک روشی مؤلف محور

English 4077 Views |

بتی

امیلیو بتی Emilio Betti و ای. دی. هیرش E. D. Hirsh، متفکرانی هستند که به مقابله با هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر برخاستند. آنها معتقدند که علم هرمنوتیک، در نهایت، باید اصولی برای تأویل عینی معتبر فراهم آورد. بتی معتقد است که از آنجایی که هدف تأویل فهم آن چیزی است که شخص دیگری آن را انجام داده یا اندیشیده یا نوشته است، نه آنچه که ما انجام داده ایم، اندیشیده ایم و یا نوشته ایم، موضوع آن اساسا "عینیت یافتگی ذهنی است غیر از ذهن ما". از نظر وی «ما باید فرض کنیم که متن چیزی برای گفتن به ما دارد، چیزی که ما از پیش خودمان نمی دانیم و چیزی که مستقل از فعل فهم ما وجود دارد.» این همان هرمنوتیک مؤلف محور است که محور کار اسکینر نیز می باشد. از نظر بتی، عمل بازسازی یا بازآفرینی یک اثر می بایستی بر پایه نظامی بنیادی از اصول به انجام برسد که حاصل آن تشخیص تأویل درست از نادرست باشد. زمینه خلق اثر و نیز نیت مؤلف از جمله این اصول بنیادی می باشند.

هیرش
هیرش همانند بتی تشخیص تأویل درست از نادرست را مورد توجه قرار می دهد. یافتن "نیت مؤلف" راهی است که هیرش به عنوان معیار به ما معرفی می نماید. وی معتقد است که مقصود علم هرمنوتیک نه یافتن "معنا داشتن" عبارتی برای ما در زمان حاضر، که روشن ساختن معنای لفظی آن می باشد. این معنای لفظی، همان مقصود مؤلف است که، اگرچه اهمیت اثر در طی زمان و در چارچوب زمینه های گوناگون تغییر می یابد، هرگز تغییر نمی یابد. «هیرش معنای لفظی مورد نظر مؤلف را معیار قرار می دهد و حتی فراتر می رود و معنای لفظی را بی تغییر و تکرار پذیر و معین وصف می کند.» هیرش (همان گونه که بتی) معتقد است که هر متن یا اثر انسانی دارای معنای لفظی معینی است که از معنا یا دلالت و یا اهمیت آن در زمان حاضر و برای ما متفاوت است. تنها با تحلیل لغوی متن و نیز با تحلیل شواهد خارجی حاکی از نیت مؤلف می توان به معنای لفظی دست یافت. هیرش این معیار را برای بررسی میزان اعتبار و صحت یک تأویل ارائه می دهد و آن را تنها مبنای صحیح برای نقد و تأویل می داند. تعیین معنای لغوی لفظی مورد نظر مؤلف، از دیدگاه هیرش، تنها مسئله هرمنوتیک است و در نتیجه علم هرمنوتیکی که بدان نمی پردازد، اساسا «علم هرمنوتیک نیست، بلکه چیز دیگری است.»

اسکینر

کویینتن اسکینر نیز از جمله دانشمندانی است که نظریه هرمنوتیکی خود را در همین چارچوب ارائه می کند. دغدغه اساسی اسکینر، پاسخگویی به این سوال است که در تلاش برای فهم یک متن، اتخاذ چه رویه هایی مناسب است؟
همان گونه که گفته شد، اسکینر از جمله متفکرین معاصری است که هرمنوتیک را به عنوان روشی برای فهم و تفسیر متن تلقی می نمایند. در متدولوژی اسکینر، تفسیر متن و فهم معنای آن با تکیه بر شیوه "عمل بیانی Speech Act یا "کنش زبانی Linguistic Action صورت می پذیرد. مطابق این شیوه، گفتار همیشه صرفا برای بیان یک واقعیت به کار نمی رود، بلکه علاوه بر آن، برای انجام عمل و یا ایجاد تاثیر خاص در مخاطب نیز استفاده می شود. به بیان دیگر، ما سه نوع کنش گفتاری را می توانیم از یکدیگر تمیز دهیم: بیانی محض، مقصود رسان و کارگر.
تأکید اسکینر، از میان این سه نوع کنش گفتاری، بر کنش گفتاری مقصود رسان است و متدولوژی خود را نیز بر آن بنا می نهد. مضمون اصلی این نوع کنش گفتاری آن است که گوینده یا نویسنده با گفتن یا نوشتن یک چیز، کاری را انجام می دهد و از انجام آن کار نیز مقصودی دارد. از این رو، مسئله مهم در تفسیر، کشف همین قصد و منظور است. از نظر وی، تفسیر همان فهم معنای متن است و به همین منظور است که یک متن مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. او، همانند هیرش و برخی دیگر از متفکران هرمنوتیک روشی معتقد است که هر متنی حاوی پیام یا معنایی است و وظیفه مفسر نیز کشف همین معنا یا پیام است. اسکینر با فرق گذاشتن میان "قرائت درست" و "بهترین قرائت"، سخن گفتن از اولی را عوامانه و مانع بروز تفاسیر جایگزین می داند؛ در حالی که، با استناد به هیرش، دومی را راهی برای یافتن "بهترین معنا" معرفی می کند.
البته نباید از این نکته غافل ماند که فرایند تفسیر یک متن اساسا با فرایند قرائت آن متفاوت است و باید از یکسان دانستن آنها به شدت اجتناب کرد. زیرا هدف اصلی مفسر اثبات معنای متن است که این معنا تنها از طریق قرائت متن به دست نمی آید، بلکه برای رسیدن به آن لازم است به "فراتر" و یا "فروتر" از سطح ادبی متن برویم و در پس آن، انگیزه ها و نیات مؤلف و زمینه اجتماعی و زبانی نگارش متن را جستجو نماییم.
به نظر اسکینر، دانستن انگیزه ها و نیات مؤلف، دانستن رابطه ای است که مؤلف، نسبت به آنچه نوشته است، در آن قرار می گیرد. فرض بنیادین اسکینر در اینجا این است که هر نویسنده ای، به طور طبیعی، درگیر یک عمل ارتباطی قصد شده است و متن نیز تجسم همین عمل است. لذا مسئله اساسی در مطالعه هر متنی این است که دریابیم نویسنده در هنگام نگارش آن، به دنبال بیان چه چیزی بوده است که برای بیان آن به برقراری این ارتباط با خواننده روی آورده است.

انگیزه و نیت مؤلف

اسکینر میان انگیزه و نیت مؤلف تمایز قائل می شود و این تمایز نقش مهمی را در پی ریزی متدولوژی وی دارد. بر مبنای این تمایز، انگیزه یک امر مقدم بر متن و خارج از آن است که با پیدایش متن مرتبط است و با "علت" در علوم طبیعی متناظر است. انگیزه حداکثر در تبیین معنای متن (و نه فهم آن) یاریگر ماست، در حالی که نیت، با اشاره به طرح مؤلف برای تألیف یک نوع متن خاص (نیت برای انجام x) و یا ویژگی خود متن و توصیف آن بر اساس تجسم یک هدف خاص (نیتی در درون انجام کنش x)، تعریف می شود. نیت امری درونی برای متن است و فهم آن معادل فهم کامل متن است. پس می توان مدعی شد که کنش گفتاری مقصودرسان و نیت مؤلف (و نه انگیزه او)، دو مؤلفه محوری در متدولوژی اسکینر است. اما اسکینر خود معترف است که ممکن است یک متن برای خواننده معنایی را دارا باشد که مؤلف هرگز آن را قصد نکرده است. بر پایه همین دیدگاه است که اسکینر مسئله اساسی خود را چگونگی کشف معنای واقعی و تاریخی یک متن قلمداد می نماید. کشف نیات مؤلف در تألیف متن، پاسخ این سوال را دربر دارد. اسکینر این پاسخ را یک قاعده هرمنوتیک عام تصور می کند که برای فهم معنای متن ضروری است.
اسکینر از یک سو فهم متن را معادل فهم آن چیزی می داند که مؤلف با نوشتن متن در حال انجام دادن آن بوده است و از سوی دیگر متن را به عنوان تجسم یک عمل ارتباطی قصد شده در نظر می گیرد و این دو را دو روی یک سکه می داند و معتقد است که آنها مکمل یکدیگرند. بنابراین فهم نیت مؤلف از نوشتن متن پیش از هر چیز عملی ارتباطی است که به طیف کلی ارتباطاتی که می توانست به طور معمول درباره رویداد معینی حادث شود و همچنین ترسیم روابط موجود میان آن ارتباطات و زمینه زبانی گسترده تری که ابزاری برای کشف نیت واقعی یک نویسنده معین است، مربوط می شود. از این رو می توان گفت که متدولوژی اسکینر اساسا یک متدولوژی زبانی است که هدف آن مشخص نمودن عملی است که نویسنده در نوشتن متن در حال انجام آن بوده است. اسکینر، خود، مؤکدا علاقه مندیش برای تغییر نگرش به متن به صورت یک ابژه خودمختار به متن به عنوان اثری مرتبط با خالق آن را نشان می دهد و آنگاه به آنچه که خالق احتمالا در خلق اثر، در حال انجام آن بوده است، تأکید می کند.

زمینه اجتماعی متن
از سوی دیگر، در متدولوژی اسکینر، مطالعه واقعیات مربوط به زمینه اجتماعی متن تنها می تواند به مثابه بخشی از یک اقدام زبانی گسترده تر در نظر گرفته شود که چارچوبی فراهم می آورد برای درک اینکه در یک جامعه معین، چه معانی و مفاهیم قابل شناسایی مرسومی موجود بوده است که استفاده از آنها برای کسی که (مانند نویسنده) قصد برقراری ارتباط را داشته است، ممکن بوده است. در توضیح این مطلب می توان گفت که معمولا هر متنی یک عمل ارتباطی قصد شده در یک فضای فکری و اجتماعی خاص است که علی القاعده این فضا حامل مفاهیم و لغات و معانی خاصی بوده است که آن را در اختیار نویسنده قرار می دهد و در کنار آن پرسش ها و پاسخ های خاصی نیز در این فضا رایج بوده است. لذا تنها با بازسازی و بازآفرینی این فضا و قرار گرفتن در آن است که هم معنای متن و روابط بین عبارات مختلف درون آن فضا و هم قصد نویسنده از نوشتن متن (به عنوان یک عمل ارتباطی) را می توان دریافت.
این فضا، یک فضای کلی و اساسا زبانی است که زمینه اجتماعی، جزیی از آن است. اسکینر تصریح می کند که پیامد منطقی این فرض، صرفا این نیست که متون کلاسیک تنها مربوط به سؤالات خودشان می باشند و ارتباطی به سؤالات ما ندارند، بلکه این است که اساسا «در فلسفه هیچ سؤال دائمی وجود ندارد: تنها پاسخ های فردی به سؤالات فردی وجود دارد و به همان میزان که سؤالات متعدد وجود دارند، سؤال کنندگان متعدد نیز وجود دارند. در نتیجه، در بررسی تاریخ اندیشه ها، هیچ امیدی برای آموختن مستقیم از نویسندگان کلاسیک، با تمرکز بر تلاش های آنها برای ارائه پاسخ به سؤالاتی که فرازمانی می پنداشتند، نیست.»
این فرض پایه ای اسکینر و نتیجه منطقی آن به وضوح حکایت از نسبی گرایی او می کند. به عنوان نمونه، او لویاتان هابز را مثال خوبی در این زمینه می داند. به اعتقاد اسکینر، ما جز اینکه سوالاتی را درباره آنچه که هابز در حال انجام آن بود، مطرح کنیم و جز اینکه پاسخ هایی را به وسیله مرتبط ساختن کتاب او با عرف و قواعد مسلط بر استدلال سیاسی زمان جستجو کنیم، امکانی برای فهم لویاتان نداریم و لذا تنها در نظر گرفتن لویاتان در رابطه با زمینه اجتماعی و فکری مرتبط با آن است که می توانیم پاسخی برای سؤالاتمان بیابیم و بر فهم خود از متن بیافزاییم. بنابراین، اگرچه هابز خود با جاه طلبی و مطلق نگری اثر خود را فراتاریخی نوشته باشد، اثر او خطاب به مخاطب محدود و دقیقا قابل شناسایی نوشته شده است و نتیجتا هیچ مسأله دائمی و حقیقت عامی را نیز مطرح نمی سازد.

نسبی گرایی اسکینر

مضمون نسبی گرایی اسکینر این است که معنای هر متن و یا اندیشه هر اندیشمند را می بایستی در چارچوب شرایط زمانی و مکانی پیدایش آن و با توجه به زبان خاص و استدلال های سیاسی حاکم بر آن دوره زمانی درک کرد. به اعتقاد او، تلاش برای فهم متون کلاسیک و یا درک اندیشه گذشتگان از نظرگاه امروزین خطاست و موقعیت کنونی ما به هیچ وجه موقعیت ممتاز و یا بهترین موقعیت برای بررسی آثار و اندیشه های گذشته نمی باشد. اساسا موقعیت کنونی ما از لحاظ داشتن عقاید محلی و ترتیبات زندگی سیاسی و اجتماعی خاص خود هیچ تفاوتی با جوامع دیگری که پیش از این به موقعیت کاملا متفاوت و سودمندتری دست یافته اند، ندارد. از این گذشته نباید فراموش کرد که بسیاری از مفاهیم و استدلال های رایج در زمان حاضر، اساسا در جوامع گذشته مطرح نبوده اند و لذا تنها با قرار دادن هر متن در ظرف زمانی و مکانی خاص آن است که می توان پیام و معنای واقعی آنها را دریافت.
نکته مهمی که ذکر آن در اینجا لازم به نظر می رسد یادآوری آن است که نسبی گرایی متدولوژی اسکینر، نسبی گرایی مطلق نیست. وی نه امکان وجود حقیقت بدون زمان (مثلا در ریاضیات) را نفی می کند و نه امکان وجود سؤالات دائمی که در شکل انتزاعی و مجردی شکل گرفته باشند. آنچه مورد تأکید اسکینر است، آن است که هرگز مسأله یا مشکلی که، برای نمونه، لنین با آن روبرو شده است کاملا مشابه آن مسأله ای نیست که افلاطون درگیر آن بوده است؛ در نتیجه پاسخی که هر یک از این اندیشمندان به سؤالی ظاهرا همانند داده اند، بر اساس فرهنگ و زمانه متفاوت آنها چنان متفاوت خواهد بود که در نظر گرفتن آنها به عنوان پاسخ هایی برای یک سؤال مشخص، نه تنها سودی در بر نخواهد داشت، که ما را به بیراهه نیز خواهد برد.
بر همین اساس، بررسی متون کلاسیک، به ویژه در حوزه اندیشه های اخلاقی و سیاسی، نه تنها کمکی به شناسایی همانندی های اساسی نمی کند بلکه در واقع، فقدان مسائل و حقایق فرازمانی و نیز وجود تنوع مفروضات اخلاقی و تعهدات سیاسی را نمایان می سازند. این ادعا تنها مربوط به اندیشه های سیاسی گذشتگان و متون کلاسیک نیست، بلکه به همان میزان درباره اندیشه های امروزی و متون همزمان خودمان نیز صدق می کند و در واقع آن ادعا بیان این حقیقت عام است که مفاهیم و استدلالات متفاوت و متنوعی وجود دارد که مربوط به جوامع متفاوت و متنوعی هستند. در نتیجه آرزوی ارائه یک راه حل از سوی اندیشه سیاسی برای مسائل سیاسی بلاواسطه امروزی صرفا ارتکاب یک اشتباه متدولوژیکی نیست، بلکه اساسا یک خطای اخلاقی است. در نتیجه ما باید بیاموزیم که، چه از جهت متدولوژیک و چه از جهت سودمندی و ارزش عملی، "تفکر خودمان را برای خودمان انجام دهیم".
در مجموع می توان گفت که بر طبق متدولوژی اسکینر، برای فهم اندیشه های سیاسی یک اندیشمند هم باید گفتمان سیاسی مسلط بر جامعه و زمانه وی را شناخت و هم باید قصد و نیت آن اندیشمند برای برقراری ارتباط در چنین گفتمانی را دریافت.
شناخت گفتمان سیاسی مسلط بر هر جامعه در هر دوره تاریخی نیز مستلزم عوامل متعددی است که در نقش اجزای متشکله آن به شمار می روند. از جمله این اجزا می توان به مشکلات و پرسش های سیاسی مطرح شده در آن دوره و نیز پاسخ ها و راه حل های ارائه شده به آنها را نام برد. همان گونه که اشاره شد، از نظر اسکینر، آثار و گفتار هر متفکر، پاسخی است به سؤالات و مشکلات رایج عصر خود وی و از این رو، لازمه شناخت هر اثر سیاسی، شناخت سؤالات و مشکلات رایج آن عصر است.

تکنیک های اسکینر برای فهم نیت مؤلف

اما تکنیک ها و ساز و کارهایی که اسکینر برای تحقق فهم نیت و مقصود مؤلف که آن را همان فهم متن می داند، به کار می گیرد را به شکلی خلاصه می توان چنین معرفی نمود:

الف) بعد ایجابی
منظور تکنیک ها و نکاتی است که باید با دیده مثبت به آنها نگریست و آنها را رعایت کرد:
1- باید متن را و اساسا هر عبارت آن را به عنوان تجسم یک عمل مفاهمه ای یا ارتباطی قصد شده در نظر گرفت که مؤلف از طریق تألیف آن می خواهد با خوانندگان و مخاطبان ارتباط برقرار کرده و بدین طریق قصد خود را محقق سازد. بر این اساس، متن از صورت یک اثر خودمختار خارج شده و به صورت یک اثر مرتبط با خالق آن درمی آید که در یک فضای ارتباطی و گفتمانی خاص به رشته تحریر درآمده است و مفسر با بازسازی و بازآفرینی این فضا می تواند قصد و نیت مؤلف را دریابد.
2- باید پرسش ها و پاسخ ها و یا مشکلات و راه حل های مؤلف را شناخت تا از آن میان بتوان به قصد مؤلف در نوشتن متن دست یافت و پی برد که آن متن معطوف به کدام یک بوده است.
3- باید زبان و معانی و مفاهیم رایج و نیز گزاره های متداول در زمانه مؤلف را، که هر نویسنده ای با استفاده از آنها اقدام به نگارش می کند، شناخت تا با ترسیم ارتباطاتی که بین آن متن معین و این زمینه زبانی گسترده تر جاری است، بتوان به نیت مؤلف پی برد و منظور وی را از مفاهیم و عباراتی که به کار برده است، مشخص نمود. زمینه اجتماعی و تاریخی بخشی از این زمینه گسترده زبانی است که باید مورد توجه قرار گیرد. اسکینر، در همین ارتباط، تصریح می کند که هیچ اندیشه ثابت و یا هیچ ایده یا مفهوم فرازمانی وجود ندارد که نویسندگان مختلف در آن سهیم باشند بلکه طیفی از عبارات ساخته شده با کلمات توسط طیفی از نویسندگان با طیفی از نیات مختلف وجود دارد. لذا یک اندیشه مشخص ممکن است در زمان های مختلف، وضعیت های متفاوتی داشته باشد و معانی و کاربردهای مختلفی را به خود بگیرد. بر این اساس، باید دریابیم که یک اندیشه یا بیان مشخص برای کارگزار بکاربرنده ی آن چه نکته یا پیامی را در بر داشته است.

ب) بعد سلبی
منظور از آن نکات منفی است که باید از آنها احتراز جست.

1- اسطوره دکترین Mythology of Doctrine
بیشتر به دو گونه بروز می کند؛ یکی نابهنجاری تاریخی Sheer Anarchronism و دیگری ریخت شناسی لغوی ایده در طی زمان. منظور از نابهنجاری تاریخی آن است که یک اندیشمند صاحب دکترینی تلقی شود که نه معنای و مفاهیم آن دکترین در دسترس وی بوده اند و نه وی لزوما چنین قصدی داشته است. منظور از ریخت شناسی ایده نیز این است که برای یک ایده، شرایطی ایده آل و در حد یک دکترین در نظر گرفته شود که از واقعیت تاریخی به دور باشد. در اینجا ابهام به چند طریق رخ می دهد. اول اینکه تحقیق که در حال انجام است، برای نزدیک شدن به نوعی شرایط ایده آل، یک شکل غیر تاریخی به خود می گیرد و در آن نویسندگان کلاسیک، به گونه ای غیر واقعی، پیش بینی کنندگان دکترین های بعدی در نظر گرفته می شوند؛ مثل آن چیزی که درباره ماکیاولی اتفاق افتاد و او را به عنوان فراهم کننده بنیادی برای نظریات مارکس مورد توجه قرار می دهند. دومین شکل این ابهام در وضعیتی اتفاق می افتد که نظریات نویسندگان مختلف تنها با توجه به میزان نزدیکی و شباهتشان با شرایط موجود امروزی مورد توجه و تحسین و یا سرزنش قرار گیرند و این به معنای اهمیت ماندگار اثر آنها در نظر گرفته می شود. مثل اینکه گفته می شود منتسکیو ایده اشتغال کامل و دولت رفاه را ارائه داده بود.

2- اسطوره انسجام Mythology of Coherence
زمانی است که اجزا و ابعاد نظریه یک متفکر با یکدیگر سازگار نباشند و یا آن متفکر دارای آرا پراکنده و غیر منسجمی باشد و مفسر در صدد تحمیل نوعی انسجام ساختگی به آن آرا ناسازگار یا پراکنده برآید. بر این اساس، مفسر از همان زمانی که کار تفسیر و فهم آثار یک اندیشمند را آغاز می کند، فرض را بر انسجام آرا وی قرار می دهد و به هر طریق ممکن در صدد اثبات و یا تحمیل این فرض برمی آید. روشن است که این کار، انسجامی به آرا یک اندیشمند می بخشد که او خود احتمالا هرگز چنین قصدی نداشته است و یا حتی تصور آن را هم نکرده بود و این چیزی جز تحریف و نادیده گرفتن واقعیت نیست و اسکینر نیز دقیقا به هیمن دلیل آن را "اسطوره" خوانده است. این اقدام ممکن است به بهای نادیده انگاشتن برخی دیدگاه های متفکر و یا نفی برخی از آثار وی (که در تعارض با این انسجام ساختگی است) تمام شود.

3- اسطوره کوته نظری Mythology of Parochialism
هنگامی است که مفسر صرفا با ملاحظه شباهت استدلال متن یک نویسنده با استدلال متن نویسنده ای دیگر تصور کند که نویسنده متأخر تحت تأثیر نویسنده متقدم قرار داشته است. اسکینر در این ارتباط، و برای پرهیز از این اشتباه، سه شرط را مطرح می سازد. اول اینکه یک شباهت ذاتی و اصیل بین دو دکترین (A و B) وجود داشته باشد. دوم اینکه B نباید دکترین مربوطه را نزد هیچ نویسنده دیگری بجز A پیدا کرده باشد. و سوم اینکه اگر بین A و B شباهتی وجود دارد و ثابت شده باشد که A، B را متاثر ساخته است (و نه هیچ نویسنده دیگری) آنگاه باید نشان داده شود که B دکترین مربوطه را به طور مستقل و به عنوان یک موضوع واقعی تعریف نکرده است.

4- استراتژی های غیر مستقیم Oblique Strategie
زمانی است که نویسنده قصد و منظور واقعی خود را، بنا به دلایلی از جمله به دلیل وجود خفقان و سرکوب، در "بین خطوط between the lines" متن پنهان سازد و یا با استفاده از طنز و تمسخر و یا به صورت کنایه و ایهام قصد خود را مطرح نماید. توجه به این نکته موجب جلوگیری از سوء برداشت و فهم نادرست از قصد واقعی نویسنده می شود. کار مفسر در اینجا این است که دریابد که چه استراتژی هایی به صورت ارادی و آگاهانه اتخاذ شده اند تا معنای مورد نظر را با کنایه و به طور غیر مستقیم منتقل سازند و چه استراتژی هایی به صورت غیر ارادی و ناخودآگاه. این موضوع، به ویژه، هنگامی اهمیت پیدا می کند که مسأله "ایمان به صداقت نویسنده" مطرح می شود. یعنی زمانی که سؤال شود تا چه حد قابل قبول است که از نویسنده ای سخن بگوییم که به آنچه می نوشت اعتقاد داشت یا اینکه آن نویسنده تا چه میزان به صورت ریاکارانه و یا با طنز و تمسخر و شوخی مطالبش را بیان می کرد.

Sources

ریچارد ال پالمر- علم هرمنوتیک- ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی- چاپ اول- تهران- انتشارات هرمس

جویل وایسنهایمر- هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی- ترجمه مسعود علیا- تهران- انتشارات ققنوس

Skinner, Quentin (1988a), Meaning and understanding in the

history of ideas, in: ‘James Tully (1988), Meaning and Context’,

(1988b), Motives, intentions and the interpretation of texts, in: ‘James Tully (1988), Meaning and Context’.

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites