تورات و نحوه نزول آن در میقات بر موسی علیه السلام

English 7479 Views |

مواعده خداوند با موسی (ع)

بعد از نجات بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان و غرق شدن آنها در نیل، موسی ماموریت پیدا می کند برای گرفتن الواح تورات، مدت سی شب به کوه طور برود، ولی بعدا برای آزمایش مردم، ده شب تمدید می گردد. از نظر بسیاری از مفسران این سی شب مجموع ماه ذیقعده الحرام بود. او برای اینکه قوم خود را بی سرپرست نگذارد، برادرش هارون را به جانشینی خود تعیین کرد و گفت: «در اصلاح قوم خود بکوش و مبادا از مفسدان پیروی کنی.» یعنی کسانی که از خط توحید منحرف شده و به بت پرستی گرایش پیدا کنند، مثل اینکه می دانست که در غیاب او چه رویدادی رخ می دهد.
آنگاه که سی شب تمام شد، دستور آمد که ده شب دیگر نیز باید در میقات اقامت گزینی. سرانجام چهل شبانه روز آنجا ماند و الواح تورات را دریافت کرد و به سوی قوم خود بازگشت. خداوند در سوره بقره می فرماید:«و إذ واعدنا موسی أربعین لیلة ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظالمون؛ و [یاد کنید] آن گاه که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم، آن گاه شما در غیاب وی گوساله را به پرستش گرفتید و شما [واقعا] ستمکارید.» (بقره/ 51)
در این آیه می فرماید: یاد آورید وقتی را که به موسی وعده کردیم که در سر چهل شب یا پس از سر آمدن چهل شب به او الواحی دهیم که در آن الواح، تورات که شفاء و بیان برای مردم است باشد و این چهل شب همان است که خداوند در سوره اعراف بیان می کند «و واعدنا موسی ثلاثین لیلة، و أتممناها بعشر، فتم میقات ربه أربعین لیلة؛ ما با موسی سی شب قرار گذاشتیم، و سپس آن را چهل شب تمام کردیم.» (اعراف/ 142) و گویند این چهل شب تمام ماه ذیقعده و ده شب اول از ذیحجه بوده است. مفسران می گویند پس از نجات بنی اسرائیل از دریا و نابودی فرعونیان وقتی به مصر بازگشتند خدا بدانان وعده نازل کردن تورات و قوانین داد پس موسی یارانش را واگذارد و هارون را نماینده خود بر آنان قرار داد و به طور رفت و در آنجا چهل شب ماند و تورات بر الواحی بر او نازل شد.
علامه طباطبایی می فرماید: «خدای تعالی داستان میقات چهل روزه موسی را در سوره اعراف نقل کرده، پس اگر در آیه مورد بحث از همان اول می فرماید چهل شب قرار گذاشتیم، یا از باب تغلیب است، و یا آنکه ده روزه آخری به یک قراردادی دیگر قرار شده، پس چهل شب مجموع دو قرارداد است، هم چنان که روایات نیز این را می گوید.»
کلمه "میقات" معنایش نزدیک به معنای کلمه "وقت" است و تقریبا همان معنا را می دهد، و فرق آن دو به طوری که صاحب مجمع البیان گفته این است که میقات آن وقت معین و محدودی است که بنا است در آن وقت عملی انجام شود، برخلاف وقت که به معنای زمان و مقدار زمانی هر چیز است، و لذا در حج می گویند: میقات های حج یعنی آن مواضعی که برای بستن احرام معین شده است. خدای تعالی در این آیه مواعده ای را که با موسی بسته بود ذکر نموده، و اصل آن را سی شب گرفته و با ده شب دیگر آن را تکمیل نموده، آن گاه فرموده که جمعا مواعده با وی چهل شب بوده، و در حقیقت این آیه، آیه سوره بقره را تفسیر می کند که می فرمود: «و إذ واعدنا موسی أربعین لیلة» و توضیح می دهد که آن عدد، مجموع دو مواعده اصلی و تکمیلی است. و کوتاه سخن اینکه برگشت معنای آیه به این است که خدای تعالی موسی (ع) را برای مدت سی شب به درگاه خود و برای گفتگوی با وی نزدیک ساخته و ده شب دیگر برای اتمام آن گفتگوها بر آن مدت افزوده و در نتیجه میقات پروردگارش چهل شب تمام شده است، و اگر حساب را بر روی شب ها برده نه روزها و حال آنکه در این مدت موسی روزها هم در میقات به سر برده و معمولا در اینگونه موارد حساب روی روزها برده می شود نه شب ها.
شاید برای این است که غرض از این میقات تقرب به درگاه خدا و مناجات با او است که شب ها اختصاص بیشتری برای این کار داشته و حواس انسان جمع تر و نفس برای انس گرفتن آماده تر است، آن هم در چنین مناجاتی که در آن تورات نازل شده است. هم چنان که درباره رسول خدا (ص) هم فرموده: «یا أیها المزمل قم اللیل إلا قلیلا... إنا سنلقی علیک قولا ثقیلا، إن ناشئة اللیل هی أشد وطئا و أقوم قیلا إن لک فی النهار سبحا طویلا؛ ای جامه به خویش پیچیده. شب را به جز اندکی. به پا خیز. مگر یک نیمه شب یا اندکی از آن کم کن. یا بر آن بیفزای و قرآن را به تانی خوان تانی دقیق. که ما گفتاری گران به تو القا خواهیم کرد. که در ساعات شب وفاق خاطر بیشتر و گفتار استوارتر است. که تو را به روز رفت و آمد طولانی است.» (مزمل/ 7) و جمله «و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی» حکایت کلامی است که موسی (ع) در موقع حرکت به میقات و جدایی از قوم خود با برادر در میان نهاده، به دلیل اینکه موقع خلیفه قرار دادن و جانشین درست کردن همان هنگام مفارقت و برای ایام غیبت است، و اگر در این جمله از بنی اسرائیل به عبارت "قوم من" تعبیر کرد، برای این بود که با سیاق سایر داستانهای این سوره موافق باشد، چون در مطالبی که این سوره از نوح و هود و سایر انبیاء (ع) نقل کرده بود تکیه زبان آن حضرات "یا قوم، یا قوم" بود. لذا در این داستان هم از بنی اسرائیل به "قوم من" تعبیر فرمود، وگرنه در سوره "طه" از ایشان به همان بنی اسرائیل تعبیر کرده است.

نحوه نزول تورات بر موسی

خداوند در آیات مختلف قرآن به نزول تورات و احکام آن بر موسی (ع) اشاره نموده است: اخبار غیبی را تنها خدا در اختیار موسی نهاد.
در سوره قصص اشاره شده که: «و لقد آتینا موسی الکتاب من بعد ما أهلکنا القرون الأولی بصائر للناس و هدی و رحمة لعلهم یتذکرون؛ ما به موسی کتاب آسمانی دادیم بعد از آن که اقوام قرون نخستین را هلاک کردیم، کتابی که برای مردم بصیرت آفرین بود و مایه هدایت و رحمت، تا متذکر شوند.» (قصص/ 43) در این بخش از آیه به آخرین بخش از آیات مربوط به داستان پر ماجرای موسی (ع) می رسیم، که سخن از نزول احکام، و تورات می گوید، یعنی زمانی که دوران "نفی طاغوت" پایان گرفته، و دوران سازندگی و اثبات آغاز می شود.
نخست می فرماید: "ما به موسی کتاب آسمانی دادیم بعد از آنکه اقوام قرون نخستین را هلاک کردیم، کتابی که برای مردم بصیرت آفرین بود، و مایه هدایت و رحمت تا متذکر شوند". در اینکه منظور از "قرون اولی" (اقوام عصرهای پیشین که هلاک شدند در اینجا کدام اقوامند؟ بعضی از مفسرین آن را اشاره به کفار قوم نوح و عاد و ثمود و مانند آنها می دانند، چرا که با گذشت زمان، آثار انبیای پیشین محو شده بود و لازم بود کتاب آسمانی تازه ای در اختیار بشریت قرار گیرد. و بعضی اشاره به هلاکت قوم فرعون که بازماندگان اقوام پیشین بودند می دانند، چرا که خداوند تورات را بعد از هلاک آنها به موسی (ع) داد. اما هیچ مانعی ندارد که جمله فوق اشاره به همه این اقوام باشد. "بصائر" جمع "بصیرت" به معنی بینایی است و در اینجا منظور آیات و دلائلی است که موجب روشنایی قلب مؤمنان می شد، و هدایت و رحمت نیز از لوازم این بصیرت است، و به دنبال آن تذکر و بیداری دلهای آماده سپس به بیان این حقیقت می پردازد که آنچه را درباره موسی و فرعون با تمام ریزه کاریهای دقیق آن بیان کردیم، خود دلیلی است بر حقانیت قرآن تو، چرا که تو در این صحنه ها هرگز حاضر نبودی و این ماجراها را با چشم ندیدی بلکه این لطف خدا بود که این آیات را برای هدایت مردم بر تو نازل کرد.
می گوید: "تو در جانب غربی نبودی هنگامی که ما فرمان نبوت را به موسی دادیم، و تو از شاهدان این ماجراها محسوب نمی شدی" «و ما کنت بجانب الغربی إذ قضینا إلی موسی الأمر و ما کنت من الشاهدین» توجه به این نکته لازم است که موسی (ع) در مسیرش از مدین به سوی مصر که از سرزمین سینا می گذشت درست از سوی "شرق" به "غرب" حرکت می کرد، و به عکس هنگامی که بنی اسرائیل از مصر به سوی شام آمدند و از سینا گذشتند از طرف غرب به شرق می آمدند (و لذا بعضی از مفسران جمله "فأتبعوهم مشرقین" را در سوره شعراء آیه 60 که درباره تعقیب فرعونیان از بنی اسرائیل سخن می گوید اشاره به همین معنی دانسته بودند). خداوند در سوره بقره می فرماید: «و إذ ءاتینا موسی الکتاب و الفرقان لعلکم تهتدون؛ و آن گاه که به موسی کتاب و فرقان دادیم به این امید که هدایت یابید.» (بقره/ 53)
"کتاب" و "فرقان" ممکن است هر دو اشاره به تورات باشد و نیز ممکن است کتاب اشاره به تورات و فرقان اشاره به معجزاتی باشد که خداوند در اختیار موسی گذارده بود. (چون فرقان در اصل به معنی چیزی است که حق را از باطل برای انسان مشخص می کند).

الواح تورات

در سوره اعراف آمده: «قال یموسی إنی اصطفیتک علی الناس برسالتی و بکلامی فخذ ما ءاتیتک و کن من الشکرین* و کتبنا له فی الألواح من کل شیء موعظة و تفصیلا لکل شیء فخذها بقوة و أمر قومک یأخذوا بأحسنها سأوریکم دار الفاسقین؛ گفت: ای موسی! من تو را به رسالت های خویش و سخن گفتنم [با تو]، بر مردم برگزیدم، پس آنچه را به تو دادم بگیر و از شاکران باش. و برای وی در الواح از هرگونه اندرزی و شرحی برای هر چیز نوشتیم [و گفتیم:] پس آن را محکم بگیر و قوم خود را فرمان ده که بهترینش را به کار گیرند، و به زودی جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد.» (اعراف/ 144- 145) سرانجام در آن میعادگاه بزرگ، خداوند، شرایع و قوانین آئین خود را بر موسی (ع) نازل کرد.
نخست به او فرمود: «ای موسی! من تو را بر مردم برگزیدم، و رسالات خود را به تو دادم، و تو را به موهبت سخن گفتن با خودم نائل کردم. اکنون که چنین است آنچه را به تو دستور داده ام بگیر و در برابر این همه موهبت، از شکرگزاران باش.» به قرینه ذکر رسالات، که همه پیامبران دارا بودند، هدف آیه بیان دو امتیاز بزرگ موسی (ع) بر توده مردم است، یکی دریافت رسالات خدا، و دیگری گفتگوی با پروردگار که هر دو مقام رهبری او را در میان امت خویش تثبیت می کرد. سپس اضافه می کند که «در الواحی که بر موسی (ع) نازل کردیم، از هر موضوعی پند و اندرز کافی و شرح و بیان مسائل مورد نیاز در امور دین و دنیا و فرد و اجتماع برای او نوشتیم. سپس به او دستور دادیم که با نهایت جدیت و قوت اراده این فرمانها را برگیر (فخذها بقوة) و به قوم خود نیز فرمان ده که بهترین آنها را انتخاب کنند.و نیز به آنها اخطار کن که مخالفت با این فرمانها و فرار از زیر بار مسئولیتها و وظائف، نتیجه دردناکی دارد، و پایانش دوزخ است و به زودی جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهیم داد.»

شرایع و قوانین در الواح

ظاهر آیه این است که خداوند، الواحی بر موسی (ع) نازل کرد که شرایع و قوانین تورات در آن نوشته شده بود، نه اینکه الواحی در دست موسی (ع) بود و فرمان خدا این دستورات در آن منعکس گردید، اما اینکه این الواح چگونه بوده؟ و از چه جنس و ماده ای؟ در قرآن، بحثی از آن به میان نیامده، تنها کلمه "الواح" به طور سربسته آمده است، و این کلمه جمع "لوح" است، که در اصل از ماده "لاح یلوح" به معنی ظاهر شدن و درخشیدن گرفته شده و چون با نوشتن بر روی یک صفحه، مطالب آشکار می گردد و می درخشد، به صفحه ای که بر آن چیزی می نویسند، لوح می گویند ولی در روایات و گفتار مفسران احتمالات گوناگونی پیرامون کیفیت و جنس این لوح آمده است، که چون هیچکدام جنبه قطعی نداشت از ذکر آنها خودداری شد.
علامه طباطبایی می فرماید: «کلمه "لوح" به معنای آن صفحه ای است که برای کتابت تهیه شده، و از این جهت آن را لوح می خوانند که آن نوشته را ظاهر می سازد، مانند "لاح، یلوح" که به معنای ظاهر شدن است، مثلا می گویند: "لاح البرق" یعنی برق ظاهر گردید. کلمه "من" در جمله "من کل شی ء" به شهادت سیاق بعدیش، تبعیض را می رساند، و از ظاهر سیاق بر می آید که کلمه "موعظة" بیان "کل شی ء" است و جمله "و تفصیلا لکل شی ء" عطف است بر آن، و اگر "تفصیلا" را نکره آورده برای این است که ابهام و تبعیض را افاده کند. بنابراین برگشت معنای آیه به این می شود که ما برای موسی در الواح که همان تورات است منتخبی از هر چیز نوشتیم، به این معنا که ما برای او مقداری موعظه نوشته و از هر مطلب اعتقادی و عملی آن مقداری را که مورد احتیاج قوم او بود تشریح نموده و تفصیل دادیم.»
بنابراین، آیه شریفه به خوبی دلالت دارد بر اینکه تورات نسبت به معارف و شرایعی که مورد نیاز بشر است کتاب کاملی نیست، و همین طور هم هست، هم چنان که در آیه «و أنزلنا إلیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه؛ و فرستادیم به سویت کتاب را به حق در حالی که کتابهایی را که در پیش روی خود داشت تصدیق می کرد و بر آنها مسلط بود.» (مائده/ 48) بعد از ذکر تورات و انجیل، قرآن را مهیمن و مکمل آن دو خوانده است.
«فخذها بقوة و أمر قومک یأخذوا بأحسنها» این جمله تفریع است بر جمله «و کتبنا له فی الألواح» چون در حقیقت جمله "نوشتیم برای او در الواح" به معنای گفتن هم اشعار دارد، و مثل این است که فرموده باشد: "ما به موسی گفتیم برای تو در الواح از هر چیزی نوشته ایم پس آن الواح را محکم بگیر"، و محکم گرفتن کنایه است از اینکه آن را شوخی و سرسری فرض نکند بلکه جدیش بگیرد و در آن رعایت احتیاط را بکند. و وجه این کنایه این است که اگر کسی امری را جدی بداند و درباره آن رعایت احتیاط را بنماید قهرا همه قوت وقدرت خود را در نگهداری و فوت نشدن آن به کار می بندد.
از ظاهر جمله «و أمر قومک یأخذوا بأحسنها» بر می آید که ضمیر "ها" به آن مواعظ و آداب و شرایعی بر می گردد که جمله "من کل شی ء" اشاره به آن می کرد، و "اخذ به أحسن"، کنایه است از حسن ملازمت در آن امور، و پیروی و اختیار آن، وجه این کنایه هم این است که اگر کسی در کارهایش همواره پی خوبی باشد طبعا از خوب و بد هر چیز و هر عمل، خوب آن را انتخاب می کند و همچنین از خوب، خوبتر را زیرا غریزه زیبا پسندیش او را وادار می کند به اینکه خوبتر را برگزیند. پس اخذ به احسن امور، لازمه زیباپسندی است. و بنابراین، معنای جمله این است که: قوم خود را دستور ده تا از گناهان و زشتی ها دوری نموده و ملازمت کنند آنچه را از حسنات که تورات به سوی آن هدایت می کند.
بنابراین اینکه در آیه بالا می خوانیم "بهترین این دستورات را بگیرند" نه به این معنی است که در میان آنها، "بد" و "خوب" بوده است و آنها وظیفه داشته اند خوب ها را بگیرند و بدها را رها کنند، و یا "خوب" و "خوبتر" داشته، و موظف بوده اند تنها "خوبترها" را انتخاب نمایند، بلکه گاهی کلمه "افعل تفضیل" به معنی "صفت مشبهه" می آید و آیه مورد بحث ظاهرا از این قبیل است، یعنی "احسن" به معنی "حسن" است، اشاره به اینکه جمیع این دستورات حسن است و نیک. این احتمال نیز در آیه فوق وجود دارد که احسن به همان معنی بهتر و افعل تفضیل بوده باشد، اشاره به اینکه در میان این دستورات، اموری مجاز شمرده شده است (همانند قصاص) و اموری از آن بهتر معرفی شده (همانند عفو و گذشت) یعنی به پیروانت بگو که تا می توانند آنچه بهتر است انتخاب کنند، فی المثل عفو را بر قصاص (جز در موارد خاص) ترجیح دهند.

اهمیت کتاب آسمانی موسی (ع)

در سوره مائده می فرماید: «إنا أنزلنا التورئة فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین أسلموا للذین هادوا و الربنیون و الأحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء فلا تخشوا الناس و اخشون و لا تشتروا بایاتی ثمنا قلیلا و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون؛ ما تورات را نازل کردیم که در آن نور و هدایت است. پیامبران که مطیع فرمان خدا بودند با آن برای یهود حکم می کردند، و [همچنین] علما و دانشمندان با همین کتاب که به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، داوری می نمودند. پس، از مردم نترسید و از من بترسید و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید. و هر که به موجب آیات الهی حکم نکند، آنها واقعا کافرند.» (مائده/ 44)
این آیه اهمیت کتاب آسمانی موسی (ع) یعنی تورات را چنین شرح می دهد: "ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود هدایت به سوی حق و نور و روشنایی برای بر طرف ساختن تاریکیهای جهل و نادانی. به همین جهت پیامبران الهی که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند و بعد از نزول تورات روی کار آمدند همگی بر طبق آن برای یهود، حکم می کردند. نه تنها آنها چنین می کردند بلکه علمای بزرگ یهود و دانشمندان با ایمان و پاک آنها، بر طبق این کتاب آسمانی که به آنها سپرده شده بود، و بر آن گواه بودند داوری می کردند."
در اینجا روی سخن را به آن دسته از دانشمندان اهل کتاب که در آن عصر می زیستند کرده و می گوید: "از مردم نترسید و احکام واقعی خدا را بیان کنید، بلکه از مخالفت من بترسید که اگر حق را کتمان کنید مجازات خواهید شد". و همچنین آیات خدا را به بهای کمی نفروشید. در حقیقت سرچشمه کتمان حق و احکام خدایا ترس از مردم و عوامزدگی است و یا جلب منافع شخصی و هر کدام باشد نشانه ضعف ایمان و سقوط شخصیت است، و در جمله های بالا به هر دو اشاره شده است. و در پایان آیه، حکم قاطعی درباره اینگونه افراد که بر خلاف حکم خدا داوری می کنند صادر کرده، می فرماید: "آنها که بر طبق احکام خدا داوری نمی کنند، کافرند". روشن است عدم داوری بر طبق حکم خدا اعم از این است که سکوت کنند و اصلا داوری نکنند و با سکوت خود مردم را به گمراهی بیفکنند، و یا سخن بگویند و بر خلاف حکم خدا بگویند، این موضوع نیز روشن است که کفر دارای مراتب و درجات مختلفی است که از انکار اصل وجود خداوند شروع می شود و مخالفت و نافرمانی و معصیت او را نیز در بر می گیرد، زیرا ایمان کامل انسان را به عمل بر طبق آن دعوت می کند و آنها که عمل ندارند ایمانشان کامل نیست این آیه مسئولیت شدید دانشمندان و علمای هر امت را در برابر طوفانهای اجتماعی و حوادثی که در محیطشان می گذرد روشن می سازد، و با بیانی قاطع آنها را به مبارزه بر ضد کجرویها و عدم ترس از هیچکس دعوت می نماید.

تورات، متناسب با استعداد بنی اسرائیل، مشتمل است بر مقداری از هدایت نه کل هدایت

آیه شریفه «إنا أنزلنا التوراة فیها هدی و نور یحکم بها النبیون» و آیات بعد از آن بیانگر این معنایند که خدای سبحان برای امت ها با اختلافی که در عهد و عصر آنهاست شرایعی تشریع کرده و آن شرایع را در کتبی که نازل کرده قرار داده تا به وسیله آن شرایع هدایت شوند و راه را از چاه تشخیص دهند و هر وقت با یکدیگر بر سر حادثه ای اختلاف کردند به آن کتاب و شریعت مراجعه نمایند و انبیا و علمای هر امتی را دستور داده که بر طبق آن شریعت و کتاب حکم کنند و آن شریعت را به تمام معنا حفظ نمایند و به هیچ وجه اجازه ندهند که دستخوش تغییر و تحریف گردد و در مقابل حکمی که می کنند چیزی از مردم مطالبه نکنند که هر چه مطالبه کنند ثمنی قلیل است و در اجرای احکام الهی از احدی نترسند و تنها از خدای تعالی بترسند و این معانی را با شدت هر چه بیشتر تاکید کرده و آنان را از پیروی هوای نفس و تفتین دنیاپرستان بر حذر باشند و اگر به اختلاف امت ها و زمانها احکامی مختلف تشریع کرده برای این بوده که امتحان الهی تمام شود چون استعداد زمانها به مرور مختلف می شود و معلوم است که دو استعداد مختلف از نظر شدت و ضعف با یک تربیت علمی و عملی و بر یک روال استکمال نمی کند هر استعدادی برای رسیدن به کمال مکتبی و تربیتی خاص به خود لازم دارد.
پس اینکه فرمود: «إنا أنزلنا التوراة فیها هدی و نور» معنایش این است که ما تورات را نازل کردیم که در آن مقداری احکام و معارف الهی و مایه هدایت وجود دارد و مقداری نور بر حسب حال بنی اسرائیل و استعداد آنان در آن هست (آری کلمه فیها دلیل روشنی است بر اینکه اولا آنچه در تورات فعلی هست هدایت نیست بلکه در میان مطالب تورات، هدایت وجود دارد و ثانیا آنچه از هدایت در تورات هست پاره ای از هدایت است نه کل هدایت و خلاصه چنان نیست که برای همه بشر و در همه قرون کافی باشد). و خدای تعالی در قرآن کریمش اخلاق عمومی بنی اسرائیل و خصوصیات نژادی آنان و مقدار فهمشان را ذکر کرد، به همین جهت در تورات از هدایت جز مقداری را نازل نکرد و از نور جز بعضی از آن را قرار نداد چون بنی اسرائیل هم سابقه دار بودند (و انبیایی دیگر در میان آنان برخاست) و هم امتی قدیمی بودند و هم استعدادشان برای پذیرفتن هدایت اندک بود، قرآن کریم در آیه زیر با آوردن کلمه: "من" به این نکته که گفتیم تورات مشتمل بر مقداری از هدایت است نه کل هدایت اشاره نموده و می فرماید: «و کتبنا له فی الألواح من کل شی ء موعظة و تفصیلا لکل شی ء؛ ما برای موسی در آن الواح از هر مقوله ای موعظتی و برای هر چیزی تفصیلی نوشتیم.» (اعراف/ 145)
«یحکم بها النبیون الذین أسلموا للذین هادوا» در این جمله اگر نبیین را به اسلام (که همان تسلیم شدن در برابر خدای تعالی است و تسلیم شدن هم از نظر قرآن عبارت است از همان دین) توصیف کرد برای این بود که اشاره کرده باشد به اینکه دین در همه ادوار بشری یکی است و آن عبارت است از اسلام و تسلیم شدن برای خدا و استنکاف نکردن از عبادت او و اینکه احدی از مؤمنین به خدا (به اینکه تسلیم خدا است و به اصطلاح مسلمان به معنای عام است) نمی تواند از قبول حکمی از احکام خدا و شریعتی از شرایع او را نپذیرد و از پذیرفتن آن استکبار کند.
«و الربانیون و الأحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء؛ ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نوری است که انبیا که تسلیم خدا بودند برای یهودیان به آن هدایت و نور حکم می کردند و نیز ربانیان و یا علمایی که از هر چیزی بریدند و در علم و عمل فقط به خدا پیوستند.» و یا کسانی که تربیت بشر به ایشان و علم ایشان محول شده، البته این معنای دوم بنابراین است که کلمه ربانیان از رب و یا تربیت مشتق شده باشد و همچنین احبار یعنی خبرگان از علمای یهود به آن هدایت و نور، حکم می کردند چون خدای تعالی از آنان خواسته بود بدانچه او دستور می دهد و از آنان خواسته حکم کنند و آن این بود که از کتاب خدا احکامش را نگهبان باشند و به همین جهت که نگهبانان احکام خدا و حاملین آنند شاهدان بر کتاب خدا شدند تا در نتیجه تغییر و تحریفی در کتاب خدا رخ ندهد چون به فرض که دشمنان در تورات نوشته شده، قلمی ببرند و تحریفی بکنند تورات تحریف نمی شود چون در سینه این احبار و علمای ربانی محفوظ است.
بنابراین جمله: "و کانوا علیه شهداء" به منزله نتیجه است برای جمله: "بما استحفظوا" و معنای مجموع دو جمله این است که علمای ربانی و احبار و خبرگان یهود مأمور شده بودند به حفظ تورات تا در نتیجه حافظ آن و شاهد بر آن باشند هر جا اختلافی پدید آمد که فلان حکم از تورات است یا نه اینان که تورات را از بردارند شهادت دهند که هست یا شهادت دهند که نیست و این معنایی که ما برای شهادت کردیم همان چیزی است که سیاق آیه به آن اشاره می کند ولی بسا از مفسرین که گفته باشند مراد از شهادت شهادت بر حکم پیامبر اسلام در مورد رجم است و اینکه حکم رجم و سنگسار در تورات هم ثابت است و یا گفته باشند: مراد شهادت بر کتاب است و اینکه این تورات از ناحیه خدای یگانه ای نازل شد که احدی شریک او نیست. لیکن از جهت سیاق و زمینه گفتار هیچ شاهدی بر این دو معنا وجود ندارد.

ترس و طمع مانع بیان آیات الهی و احکام خدا نشود

«فلا تخشوا الناس و اخشون و لا تشتروا بآیاتی ثمنا قلیلا» این جمله به شهادت اینکه حرف "فاء" که کارش تفریع است بر سر آن آمده نتیجه گیری و تفریع بر جمله: «إنا أنزلنا التوراة فیها هدی و نور یحکم بها» است و چنین معنا می دهد: "حال که معلوم شد تورات از ناحیه ما نازل شده و مشتمل بر شریعتی است که انبیا و ربانیان و احبار با آن شریعت بین شما حکم می کنند پس زنهار که چیزی از آن را کتمان کنید و به انگیزه ترس و یا طمع احکام آن را تغییر دهید اما انگیزه ترس به اینکه از مردم بترسید و پروردگار خود را فراموش کنید، نه چنین مکنید بلکه تنها از خدا بترسید که دیگر از مردم نخواهید ترسید و اما انگیزه طمع به اینکه آیات خدا را در برابر بهایی اندک بفروشید را کنار بگذارید زیرا مال و جاه دنیوی امری است زایل و باطل."
البته احتمال هم دارد که جمله مورد بحث تفریع بر آن قسمت که گفتیم نباشد بلکه از نظر معنا تفریع باشد بر جمله: «بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء» چون جمله ای که گفتیم در حقیقت به معنای پیمان گرفتن از ربانیین و علما و احبار است که تورات را حفظ کنند و اینکه شاهد بر آن باشند و آن را تغییر ندهند و در اظهار آن از غیر خدا نترسند و با فروختن احکام آن بهای اندک دنیا را نخرند هم چنان که در جای دیگر همین معنا را به صراحت آورده و فرموده: «و إذ أخذ الله میثاق الذین أوتوا الکتاب لتبیننه للناس و لا تکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا؛ به یاد آر که خدای تعالی از اهل کتاب پیمان گرفت که حتما کتاب رای برای مردم بیان می کنید و به هیچ وجه آن را از مردم پنهان نمی دارید ولی اهل کتاب این پیمان رای پشت سر انداختند و با آیات بهایی اندک خریدند .» (آل عمران/ 188)
نیز فرموده: «فخلف من بعدهم خلف ورثوا الکتاب یأخذون عرض هذا الأدنی و یقولون سیغفر لنا و إن یأتهم عرض مثله یأخذوه أ لم یؤخذ علیهم میثاق الکتاب أن لا یقولوا علی الله إلا الحق و درسوا ما فیه و الدار الآخرة خیر للذین یتقون أ فلا تعقلون، و الذین یمسکون بالکتاب و أقاموا الصلاة إنا لا نضیع أجر المصلحین؛ ولی بعد از آنان نسلی به جای آنان نشست که کتاب خدا را که مفت به چنگ آورده بودند با فروختن آیات و احکام آن متاع این زندگی را که پست ترین زندگی است به چنگ آورده و خود را دلخوش کردند که خدا به زودی ما را می آمرزد ولی اگر بار دیگر پای آن منافع مادی پیش بیاید باز هم آیات خدا را برای گرفتن آن متاع زیر پا می گذارند آیا از آنان در باره کتاب خدا پیمان گرفته نشد که جز حق بر خدا نبندند؟ چرا این پیمان گرفته شد ولی علمای یهود کتاب را به کلی متروک گذاشتند با اینکه خانه آخرت که خاص مردم با تقوا است برای چنین مردمی بهتر است چرا تعقل نمی کنند و کسانی که به کتاب خدا چنگ زده نماز برپا می دارند ما پاداش اصلاح گران را ضایع نمی کنیم.» (اعراف/ 170) و بعید نیست این معنای دوم با آیات بعد که مشتمل بر تاکید و تشدید است مناسب تر باشد چون در آیه 44 مائده می فرماید: «و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون؛ و کسانی که بدانچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند کافرانند.»

ویژگیها و صفات تورات در قرآن

در آیه فوق سه ویژگی برای تورات بیان شده است:
1- هدی، مایه هدایت است.
2- نور، چراغی است فراروی مومنان
3- «یحکم بها النبیون الذین أسلموا للذین هادوا و الربنیون و الأحبار»، با تورات سه گروه داوری می کنند:
الف: پیامبرانی که میان بعثت موسی یا پیامبر اکرم برای هدایت مردم برانگیخته شده اند.
ب: عالمان الهی.
ج: دانشمندان برگزیده از یهود.
بنابراین تورات کتاب تشریعی بنی اسرائیل بود و پیوسته پیامبران بنی اسرائیل به وسیله آن حکم می کردند. در آخر آیه یادآور می شود که دانشمندان برگزیده، حافظان تورات و شاهدان بر مضامین آن هستند، و در مورد اختلاف باید به آنان مراجعه کرد «بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء». (مائده/ 44)
4- «بصائر للناس و هدی و رحمة لعلهم یتذکرون؛ کتابی که برای مردم بصیرت آفرین بود و مایه هدایت و رحمت خداست.» (قصص/ 43)

 

Sources

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏5 ص 561 – 563، جلد 8 ص 316 - 304

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 4 ص 390، جلد 1 ص 255، جلد 6 ص 362 - 363، جلد 16 ص 95- 99

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 1 ص 173،جلد 4 ص 473

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 145-153

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information