شیوه های دعوت و تبلیغ حضرت الیاس علیه السلام

English 3763 Views |

شیوه هاى دعوت و تبلیغ حضرت الیاس (ع)

یکی از پیامبران مرسل، حضرت الیاس است که نام مبارکش در قرآن در دو مورد آمده است، در یک جا به عنوان انسانی شایسته در ردیف زکریا و عیسی و یحیی (ع) ذکر شده (انعام/ 85) و در جاهای دیگر به عنوان پیامبر مرسل یاد شده است (صافات/ 123). گرچه طبق بعضی از اقوال الیاس (ع) همان ادریس، یا خضر یا ایلیا است، ولی از ظاهر آیات قرآن استفاده می‎شود که او به طور مستقل، یکی از پیامبران است. و در آیه 130 سوره صافات می‎خوانیم: «سلام على إل یاسین؛ سلام بر الیاسین» سپس در آیه 132 می‎فرماید: «إنه کان من عبادنا المؤمنین؛ او از بندگان مؤمن ما است.» این آیه بیانگر آن است که منظور آل یاسین نیست، بلکه الیاسین است. کلمه الیاسین همان الیاس است که یا و نون بر آن افزوده شده است، و نیز احتمال دارد نظر به این که پدرش یاسین نام داشت، او را الیاسین خواندند. الیاس از پیامبران بنی اسرائیل و از نواده‎های هارون (ع) برادر موسی (ع) است، و از امام صادق (ع) نقل شده که الیاس از پیامبران عابد بنی اسرائیل بود.

الیاس، اسوه پشتکار و تحمل آزار در راه دعوت
الیاس در راه ترویج توحید و نفى مظاهر شرک و چند گانه پرستى به پا خاست و بنابر روایات موجود در این راه پشتکار بسیارى به عمل آورد و در برابر آزار و اذیت هاى مشرکان صبورى پیشه نمود تا دعوت توحیدى را به گوش تمام مردم جامعه اش برساند. او على رغم تکذیب ها و تعذیب هاى فراوان و اهانت ها و لجاجت ها به دعوت خویش ادامه داد تا زمانى که بنابر بعضى روایات، ناگزیر به هجرت و ترک دیار گردید. جلوه هاى این پشتکار و جدیت و تحمل اذیت در شیوه هاى تبلیغى این پیامبر الهى روشن خواهد گردید.

شیوه هاى دعوت و تبلیغ حضرت الیاس (ع)

حضرت الیاس (ع) از طرف خدا مأمور هدایت بت پرستان شد، که به قول بعضی، آنها در بعلبک (که اکنون در کشور لبنان قرار گرفته) بودند. الیاس (ع) آنها را به تقوا و پاکسازی دعوت کرد. و از بت پرستی و پرستش بت بعل (که بت بزرگ آنها بود) برحذر داشت، و قوم بت پرست را به خاطر پرستش بت، سخت نکوهش نمود و به آنها فرمود: «خدای یکتا و بی‎همتا پروردگار شما و پدران پیشین شما است، مربی و تربیت کننده شما او است، همه نعمتهایی که دارید از او است، و حل هر مشکلی به دست با کفایت او می‎باشد، چرا جز او را می‎پرستید؟ دست از تقلید کورکورانه بردارید، و روش نیاکان خود را دنبال نکنید، خدای حقیقی را بپرستید.» ولی قوم خیره سر و خودخواه او، گوش به اندرزهای او ندادند، و به هدایتهای منطقی و دلسوزانه او اعتنا نکردند، و به تکذیب او پرداختند، خداوند به آنها هشدار داد که روزی خواهد آمد که آنها در دادگاه عدل الهی قرار خواهند گرفت و در عذاب دوزخ، احضار خواهند شد (صافات/ 124- 127؛ بحار، ج 13، ص 392)
شیوه هاى تبلیغى حضرت الیاس (ع) را می توان در موارد ذیل خلاصه نمود:

1. دعوت به توحید با انکار ضمنى شرک
حضرت الیاس نیز همانند آبا و اجداد پاکش به تبلیغ عمیق دین پرداخت: «و إن إلیاس لمن المرسلین* إذ قال لقومه ألا تتقون* أتدعون بعلا و تذرون أحسن الخالقین* الله ربکم و رب آبائکم الأولین؛ و به راستى، الیاس از فرستادگان ما بود، چون به قوم خود گفت: آیا پروا نمى دارید؟ آیا بعل را مى پرستید و بهترین آفرینندگان را وا مى گذارید؟! خدا را که پروردگار شما و پدران پیشین شماست.» (صافات/ 123- 126) بر اساس این آیات، بت پرستى به ویژه پرستش بعل از معتقدات و عادات رایج این قوم بوده و الیاس به مبارزه منطقى با آن پرداخته است. او پس از پرسش هاى تقریرى (الا تتقون) و انکارى (اتدعون بعلا) خداى واقعى را معرفى مى کند (الله ربکم و...) بدین ترتیب با نفى و اثبات توأمان؛ در مقام تربیت است. نفى معبود دروغین و اثبات معبود حقیقى، دعوت را به پیش مى برد، که این توأمانى از لوازم تأثیر دعوت و تربیت است.
ابن عباس در تفسیر آیات فوق چنین گفته است: «چون یوشع بن نون بنى اسرائیل را پس از موسى در شام جاى داده، آن سرزمین را میانشان تقسیم کرد؛ تیره اى از آنان به بعلبک درآمدند که الیاس نبى نیز از ایشان بود. پس خداى تعالى وى را بر آنان مبعوث کرد، در حالى که در آن وقت پادشاهى جبار آنان را به پرستش بتى که بعل نام داشت فریفته بود.» در بخش دیگرى از روایت بالا چنین بیان مى کند پادشاه این سرزمین همسرى فاسد داشت که هر از چندى در غیاب پادشاه به کرسى قضاوت مى نشست و مرتکب حق کشى و جنایاتى مى شد. خدا الیاس را برانگیخت تا ایشان را به عبادت خداى یکتا دعوت کند، پس او را تکذیب کردند.
برابر این آیات، رسالت حضرت الیاس، مشتمل بر دعوت به تقوا و توحید و نهی مردم از شرک و بت پرستی بوده است.محور رسالت همه پیامبران الهی (ع)، دعوت به توحید است و سایر مسایلی که در دعوت آنان مطرح است، نتایج توحید است. از این رو انبیاء انسانها را از شرک به عنوان بزرگترین گناه و منشأ سایر رذایل، شدیدا بر حذر می داشتند، زیرا موحد، مطیع خداست، از این رو تن به معصیت نداده، هیچ خواسته هوسمدارانه را بر عقل خود تحمیل نمی کند و چیزی را نمی طلبد مگر آن که خدا بخواهد و این نشانه توحید اوست. بر این اساس اگر از انسان موحد، گناهی سرزد، به میزان معصیت و تمرد عمدی از دستور خدا، از توحید فاصله گرفته است، و در همان مرحله ای که مطیع هوا و هوس خود است، به شرک گراییده است. توحید شجره طوبایی است که شاخ و برگهای آن، اخلاق پسندیده و عبادتها و اطاعتهاست. و شرک، شجره خبیثه ای است که ریشه در جهنم دارد و با آتش تغذیه می شود و میوه آن آتش است: «انها شجرة تخرج فی اصل الجحیم طلعها کأنه رؤس الشیاطین؛ آن، درختى است که از قعر آتش سوزان مى روید، میوه اش گویى چون کله هاى شیاطین است.» (صافات/ 64- 65)
این شجره همواره آتش به بار آورده، میوه آن اخلاق رذیله و کردارهای ناپسند است. بنابراین همه اطاعتها به توحید بر می گردد، چنانکه همه معاصی به شرک مستند است از این رو ممکن نیست کسی گناه کند در حالی که توحیدش، ناب و خالص است، همان گونه که متصور نیست مشرک، مطیع خدا باشد. پس این که در بعضی از روایات آمده است که انسان در حین معصیت، مؤمن نیست: «لا یزنی الزانی وهو موی من، لا یسرق السارق و هو مؤمن» بدین معناست که در حین گناه، انسان، موحد نیست. یعنی حجاب غفلت و هواپرستی نمی گذارد انسان جمال توحیدی را بنگرد. از این رو انبیا اولین مأموریتشان، دعوت به توحید است، چنانکه الیاس (ع) خطاب به بت پرستان فرمود: «اتدعون بعلا و تذرون احسن الخالقین* الله ربکم و رب ابائکم الاولین؛ چـرا چوبی را که به صورت بت تـراشیده و آن را بعل نامیده اید می پرستید؟ مگر نه آن است که این چوب یک تمثال و صورت مجسم است و شما و این چوب و آن موجودی را که نزد شما از قداست خاص برخوردار است، همه را خدایی که بهترین خلقت از آن اوست آفریده، همان خدایی که ربوبیت شما و نیاکانتان بر عهده اوست؟ چرا خالق را نمی پرستید و مخلوق را عبادت می کنید؟» (صافات/ 125- 126) نکته شایان ذکر این که بت پرستان، معمولا به چوبها از آن جهت احترام می گذاشتند که مجسمه معبودشان بود، نه این که در حقیقت این چوب، معبود حقیقی آنها باشد. کم کم افراد جاهل از وثنیین، به خود این چوبها یا سنگهای تراشیده شده احترام دینی گذاشتند و معتقد شدند که اینها رب هستند.
شاهد این مدعا آن است که بت پرستان دانشمند، می گفتند خدای سبحان نامحدود است و بشر محدود، و موجود محدود نه می تواند او را بشناسد و نه می تواند او را عبادت کند، چون عبادت بعد از معرفت است. بنابراین چون به او دسترسی نداریم و او را نمی شناسیم، نمی توانیم او را عبادت کنیم و چون عبادت خداوند محال است، باید اسمای حسنی و مظاهر او را عبادت کرد. کم کم چیزهایی را نزد خود و بدون دستور خدای سبحان واسطه فیض پنداشتند و رفته رفته به آنها جنبه استقلال دادند و بت پرستی را با این برهان که آمیخته با مغالطه است، رواج دادند. موحد و وثنی (بت پرست) هر دو متفقند که انسان برای تأمین حوائج و تکمیل نواقص خود به تکیه گاهی آگاه و توانمند محتاج است، لیکن وثنیین می گویند ستاره ها یا ملائکه یا گروهی از جنیان، توان برطرف کردن نیاز انسان را دارند: «کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن؛ و اینکه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مى بردند، و آنها سبب افزایش گمراهى و طغیانشان مى شدند.» (جن/ 6) و همانها را تکریم و تقدیس می کنند، ولی قرآن کریم بر اساس تلازم بین خالقیت و ربوبیت می فرماید معبود شما باید کسی باشد که مدبرتان باشد، و کسی می تواند شما را تدبیر کند که شما را آفریده باشد و این خداوند است که شما و نیاکانتان و معبودهای دروغینتان را آفرید: «خلقکم وما تعملون؛ با اینکه خدا شما و آنچه را که برمى سازید آفریده است.» (صافات/ 96) او احسن الخالقین است، زیرا هم از کمبودها و نیازهای شما آگاه است و هم توان برطرف کردن آنها را دارد و بخلی هم برای اعمال آن آگاهی و قدرت در او نیست.
بنابراین خدا رب است و رب معبود است، پس چه چیزی غیر از خدا را می پرستید؟ «أتدعون بعلا و تذرون أحسن الخالقین* الله ربکم ورب ابائکم الأولین» (صافات/ 125- 126) برهان عقلی مزبور که گاه اعجاز نیز آن را همراهی می کند، با تعابیر گوناگون به عنوان اصلی مشترک در سیره همه انبیاء آمده است؛ مانند: «واتقوا الذی خلقکم والجبلة الاولین؛ و از [نافرمانى] کسى که شما و نسل هاى گذشته را آفرید پروا کنید.» (شعراء/ 184) «واتقوا الذی امدکم بما تعلمون* امدکم بأنعام و بنین؛ و بترسید از آن کس که شما را با آنچه [خود] مى دانید یارى داد. شما را به دادن چهارپایان و پسران مدد کرد.» (شعراء/ 132- 133) سر تکیه بر نیازمندی بشر در برهان مذکور این است که انسان چون نیازمندیها او را احاطه کرده است، در برابر کسی که نیاز او را برطرف کند، خاضع و خاشع است و چنین موجودی، معبود انسان خواهد بود. این مطلب جزو قوانین اولیه عقلی است، گرچه در تطبیق این قانون عقلی بین وثنیین و موحدین اختلاف است.
به هر تقدیر انسان وقتی در برابر غیر خدا خضوع می کند، بت پرست است، خواه بت درون باشد، خواه بت بیرون، خواه مصنوع دست انسان باشد، خواه محصول علم و عقل بشری و خواه چیز دیگر. بنابراین هر کس بگوید: «من به میل خود رفتار می کنم و با اندیشه خود قانون می گذارم.» وی تابع علم، میل و اندیشه خود است و بنده اوست، نه مطیع پروردگار خویش. از این رو آن سخن نغز ابراهیم خلیل (ع) که فرمود: «اف لکم ولما تعبدون من دون الله؛ اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى پرستید! آیا اندیشه نمى کنید (و عقل ندارید).» (انبیاء/ 67) فراگیر است و شامل هر انسان غیر موحد می شود. انبیا آمده اند تا به انسان عزت و کرامت ببخشند و بگویند جز در پیشگاه خالق هستی و آن حقیقت نامحدود، در برابر هیچ کس سر نسایید.
پس کسی نمی تواند سنت پوسیده نیاکان خود را بپرستد. بعضی از وثنیین، معبود نیاکان خود را که نزد آنان از قداست خاصی برخوردار بودند و اسطوره تاریخ شده بودند، می پرستیدند و به آنها احترام می گذاشتند یا دست کم روش آنها را گرامی می داشتند و می گفتند: «نعبد ما یعبد اباؤنا؛ ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى ‏پرستيدند باز مى‏ دارى.» (هود/ 62) یا «انا وجدنا اباءنا علی امة؛ ما پدران خود را بر آيينى [و راهى] يافته ‏ايم.» (زخرف/ 23) ولی قرآن کریم در بطلان این گونه پندارها می فرماید: شما و نیاکانتان را خدا آفرید، پس همه بندهی اویید و تنها در پیشگاه او باید خضوع کنید.

تقوا

2- دعوت الیاس به تقوا
دعوت به تقوا در طلیعه هدایتهای همه انبیاست. قرآن کریم تأکید مکرر حضرت نوح (ع) را درباره تقوا چنین بیان می کند: «إذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون* انی لکم رسول امین* فاتقوا الله واطیعون* و ما اسئلکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین* فاتقوا الله و اطیعون؛ چون برادرشان نوح به آنان گفت: آیا پروا ندارید؟ من براى شما فرستاده اى درخور اعتمادم. از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید، و بر این [رسالت] اجرى از شما طلب نمى کنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانیان نیست. پس، از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.» (شعراء/ 106- 110) چنانکه همین تأکید را از هود (ع) در گفتاری کوتاه، خطاب به قوم عاد که از متمکن ترین اقوام تاریخ بودند و جریان آنها به عنوان یکی از نمونه های پیش از تاریخ مطرح است، نقل می کند: «إذ قال لهم اخوهم هود الا تتقون* انی لکم رسول امین* فاتقوا الله و اطیعون؛ آن گاه که برادرشان هود به آنان گفت: آیا پروا ندارید؟ من براى شما فرستاده اى درخور اعتمادم. از خدا پروا کنید و فرمانم ببرید.» (شعراء/ 124- 126)
چون تنها ره توشه انسان مسافر و عبد سالک تقواست و در قرآن چیز دیگری به جز تقوا به عنوان زاد و توشه مسافر بیان نشده است: «تزودوا فإن خیر الزاد التقوی؛ و براى خود توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه، پرهیزگارى است.» (بقره/ 197) زیرا بهترین زاد راه، تقواست، چنانکه اساسی ترین بنیان علمی و عملی است: «أفمن اسس بنیانه علی تقوی من الله؛ آیا کسى که شالوده آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا کرده.» (توبه/ 109) بنابراین انبیا (ع) قبل از هر چیز به تقوای توحیدی عنـایت داشتند. چنانکه الیـاس (ع) به قوم خود فرمود: «ألا تتقون؛ چرا متقی نیستید؟» توضیح این که انسان موجودی جامد و ایستا نیست، بلکه پیوسته در حرکت و تکاپو است: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مى روى و او را ملاقات خواهى کرد.» (انشقاق/ 6) عقاید و اخلاق و اعمال، قدمهایی است که انسان در راه ساختن و یا در انهدام خویش برمی دارد. پس انسان، سالک است و مقصدی خاص دارد، لیکن او در این راه با حق و باطل، صادق و کاذب، قبیح و حسن، و صواب و خطا مواجه است و ممکن نیست همه این امور نسبت به وی یکسان باشد. بدون شک باید از کذبها و خطاها و قبیحها پرهیز کرده و صدق و حسن و حق را انتخاب کند و راز تأکید بر مراعات تقوا نیز همین است.

3. شیوه مقایسه
تاریخ تبلیغ و تربیت نشان داده است مقایسه و تحریک وجدان در پى آن مى تواند در اقناع و تشویق مخاطبان به اظهار عکس العمل بسیار مفید باشد. مقایسه دو موضوع، که در فطرت مخاطب ارزیابى و دیدگاه مشخصى از آن وجود داشته باشد چون باعث انگیزش درونى انسان مى گردد، موجب دستاوردهاى قابل توجهى مى گردد. الیاس پیامبر، با عنایت به گرایش باطنى انسان به یگانه پرستى و اشمئزاز فطرى او از شرک، خداى یکتا را در یک طرف و بعل (بت مورد عنایت قوم) را در سوى دیگر مقایسه قرار مى دهد، طورى که چون نتیجه و فرجام مقایسه نزد مخاطب سلیم الفطره روشن است، پس از مقایسه، دعوت به نتیجه مطلوب که اقناع مخاطب است نایل مى شود: «أتدعون بعلا و تذرون أحسن الخالقین؛ آیا بعل را مى پرستید و بهترین آفرینندگان را وا مى گذارید.» (صافات/ 125) بنابراین بعل کجا و پروردگار صاحب اختیار اولین و آخرین کجا! و بنا به قول شریف امیرمؤمنان ماللتراب و رب الارباب؟!

4. استقامت و تحمل رنج ها و اهانت ها
بررسى روایات موجود درباره سیره تبلیغى الیاس نشان مى دهد که حاکمى فاسد و جبار بر جامعه الیاس حکومت مى کرده و مانع فعالیت هاى ارشادى و ترویج ایمان و فضایل مى شده است. در چنین شرایطى به طور طبیعى، جبهه کفر با اتکا به اقتدار حاکمیت در موضع قدرت بوده و جبهه ایمان دچار ضعف مى گردد و تنها راه درست، مقاومت و تحمل امیدوارانه دربرابر سختى ها و فشارها و اهانت هاست تا مگر مصلحت الهى بر تقویت نیروى مؤمنان تعلق گیرد: «فبعث الله الیاس النبى یدعوهم الى عبادة الله فکذبوه و طردوه و اهانوه و اخافوه و صبر علیهم و احتمل اذاهم و دعاهم الى الله تعالى فلم یزدهم الا طغیانا فالى الله على نفسه ان یهلک الملک و الزانیة ان لم یتوبوا الیه؛ پس خدا الیاس را برانگیخت و او ایشان را به عبادت الله خواند. پس او را تکذیب و طرد کردند و مورد اهانت و ارعاب قرار دادند. وى بر آنها صبر کرد و آزارشان را به جان خرید و باز به سوى خدا دعوت کرد اما جز بر سرکشى آنها نیفزود. پس خداوند را به ذاتش سوگند داد که پادشاه و همسر فاسدش را در صورت عدم توبه هلاک گرداند.»
همچنین بر اساس روایتى که طبرسى آورده و شباهت زیادى با روایت بالا دارد. چون الیاس میان این سبط از اسباط بنى اسرائیل مبعوث شد، پادشاه دعوت او را اجابت نمود، اما همسرش او را به ارتداد و مخالفت با الیاس وا داشت و از او خواست که الیاس را به قتل برساند. الیاس سر به کوه و بیابان گذاشت، و گفته شده که در این شرایط الیسع را جانشین خود در میان بنى اسرائیل قرار داد و خداوند به آسمانش برد. این همه بیانگر آن است که تحمل و استقامت از شیوه هاى همه پیامبران و مبلغان بوده است که شرایط سخت و تنگناهاى طاقت سوز را پشت سر گذارند و با تلاش خستگى ناپذیر مردم را به راه هدایت آوردند.

ایمان گروه اندکی به دعوت الیاس (ع)

تبلیغات الیاس (ع) باعث شد که عده‎ای از بندگان خالص خدا، به او ایمان آوردند، و بر خلاف مسلک جامعه، سنت شکنی نموده، و باطل را رها کرده و به حق پیوستند. با این که چنین کاری در شرایط سخت آن عصر، بسیار دشوار بود، ولی آنها سنت باطل تقلید کورکورانه و جمله بی‎اساس «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» را رها کرده، و دعوت به حق الیاس (ع) را باور کردند و جزء یاران او شدند. (صافات/ 128)

مناجات حضرت الیاس (ع) در سجده
مفضل بن عمر می‎گوید همراه دوستان برای ملاقات با امام صادق (ع) رهسپار شدیم. به در خانه آن حضرت رسیدیم و می‎خواستیم اجازه ورود بگیریم. پشت در شنیدیم که آن حضرت سخنی می‎گوید، ولی آن سخن عربی نبود و خیال کردیم که به لغت سریانی است. سپس آن حضرت گریه کرد، و ما هم از گریه او به گریه افتادیم، آن گاه غلام آن حضرت بیرون آمد و اجازه ورود داد.
ما به محضر امام صادق (ع) رسیدیم. پس از احوالپرسی، من به امام عرض کردم: «ما پشت در، شنیدیم که شما سخنی که عربی نیست و به خیال ما سریانی است، تکلم می‎کردی، سپس گریه کردی و ما هم با شنیدن صدای گریه شما به گریه افتادیم.»
امام صادق (ع) فرمود: «آری من به یاد الیاس افتادم که از پیامبران عابد بنی اسرائیل بود، و دعایی را که او در سجده می‎خواند، می‎خواندم.» سپس امام صادق (ع) آن دعا (و مناجات) را به لغت سریانی، پشت سر هم خواند، که سوگند به خدا هیچ کشیش و اسقفی را ندیده بودم که همانند آن حضرت، آن گونه شیوا و زیبا بخواند، و بعد آن را برای ما به عربی ترجمه کرد و فرمود: الیاس در سجودش چنین مناجات می‎کرد: «اتراک معذبی و قد عفرت لک فی التراب وجهی، اتراک معذبی و قد اجتنبت لک المعاصی، أتراک معذبی و قد اسهرت لک لیلی؛ خدایا آیا به راستی تو را بنگرم که مرا عذاب کنی، با این که روزهای داغ به خاطر تو (با روزه گرفتن) تشنگی کشیدم؟!، آیا تو را بنگرم که مرا عذاب ‎کنی، در صورتی که برای تو، رخسارم را (در سجده) به خاک مالیدم؟!، آیا تو را بنگرم که مرا عذاب کنی با آن که به خاطر تو، از گناهان دوری گزیدم؟!، آیا تو را ببینم که مرا عذاب کنی با این که برای تو، شب را به عبادت به سر بردم؟!»
خداوند به الیاس، وحی کرد: «سرت را از خاک بردار که من تو را عذاب نمی‎کنم.»
الیاس عرض کرد: «ای خدای بزرگ، اگر این سخن را گفتی (که تو را عذاب نمی‎کنم) ولی بعدا مرا عذاب کردی چه کنم؟! مگر نه این است که من بنده تو و تو پروردگار من هستی؟»
باز خداوند به او وحی کرد: «ارفع رأسک فانی غیر معذبک، انی اذا وعدت وعدا وفیت به؛ سرت را از سجده بردار که من تو را عذاب نمی‎کنم و وعده‎ای که دادم به آن وفا خواهم نمود.»

Sources

محمدباقر مجلسى- بحارالأنوار- جلد 13 صفحه 393- 394، 397

مصطفى عباسى مقدم- اسوه هاى قرآنى و شیوه هاى تبلیغى آنان

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی قرآن

محمدبن یعقوب کلینی- اصول کافی- جلد 1 صفحه 227

محمدباقر مجلسی- بحارالانوار- جلد 13 صفحه 392

سایت اندیشه قم- مقاله حضرت الیاس و شیوه دعوت او

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information