باورهای آریاییهای هند

English 9371 Views |

باورهای آریاییهای هند

در زمانی که آرینها به هند هجوم آوردند، قدیم ترین مردم تاریخی هند یعنی ناگاها Nagas بر قسمت شمالی آن سرزمین تسلط داشتند. اینان مطابق با یافته های باستانی دره ی سند، مارپرست بوده اند و هنوز بازماندگانشان در کوهستانهای دور افتاده ی هند زندگی می کنند. در بخشهای جنوبی نیز مردمی سیاه پوست با بینیهایی پهن زندگی می کردند که آنها را دراویدین dravidian می نامند. اینها ظاهرا از فرهنگ و تمدنی در زمان هجوم آریاییها برخوردار بوده اند. مردمانی شناخته می شدند بیشتر تاجرپیشه که به وسیله ی دریا گردی تا بابل و سومر راه داشته و از ذوق هنری بهره ی فراوانی داشته اند.
چنان که به نظر می رسد آرینها پس از استقرار، تحت تأثیر این قوم قرار گرفته اند. غلبه آرینها بر این طوایف بومی و انقیادشان از رویدادهای تاریخی است که منجر به تفوق آریاییها بر دراویدیها شد. البته درباره ی آریاییها سخن گفته شد و تا آن جایی که به فهم مطلب کمک بیشتری بنماید، در این مورد به پژوهشی مختصر پرداخته می شود. اینان از ناحیه ی دریای خزر مهاجرت کردند، یعنی همان محلی که پسر عموهای ایرانیشان آن را ائیرینه وئجه/ ایران ویج Airyana- Vaeja؛ خانه ی آریاییها» می نامیدند. آریاییهای ایرانی و هندی در زمانی مقارن با هنگامی که کاسیان بابل را فتح کردند، آریاییهای هندی نیز به هند داخل شدند. لفظ آریا Arya در سانسکریت «نجیب» معنی می دهد. اما کسانی نیز کلمه ی آرین Aryan را از ریشه ی سانسکریتی ri-ar یعنی «شخم زدن» مشتق می دانند و مطابق با این نظریه کلمه ی آرین در آغاز به معنای نجیب و نجیب زاده نبوده، بلکه به معنی دهقان، برزگر و شخم زن بوده است، به هر انجام این آریاییها که مردمی جنگجو، ساده و دور از ریا، زورمند و زیبا اندام بودند، به زودی بر سراسر هند دست یافتند. اما چون موقعیت تغییر یافت و دیگر محلی از برای جنگ و پیکار وجود نداشت به کشاورزی پرداختند.
قبایل و گروههای کوچک آریایی با جذب بومیان و سکنه ی اولیه کم کم مراکزی پرجمعیت با قدرتی مرکزی به وجود آوردند. هر یک از این مراکز که به وسیله ی گردآمدن تجمع عده ای از گروه های پراکنده تشکیل شده بود، به وسیله ی پادشاهی اداره می شد. این پادشاه دارای اختیارات تام نبود، بلکه قوانین و تصمیمات به وسیله ی عده ای از جنگجویان وضع و اعلام می شد، و رهبری هر طایفه و شورایی به وسیله ی یک رئیس یا راجه عملی بود و این رئیس اختیاراتش به وسیله ی شورای جنگجویان محدود می شد. تقریبا مقرراتی را که در سازمانهای آریایی وجود داشت، با اختلافاتی کم و بیش که حاکی از تفاوت آب و هوا، موقعیت طبیعی، نژادی و دیگر عوامل است، در هندوستان به وسیله ی آریاییها شایع می بینیم. این آریاها چون دیگر اقوام در مورد ازدواج، قوانینی داشتند و این قوانین مربوط بود به دو طریقه ی ازدواج خانوادگی و خودی Endogamy و ازدواج بیرون از خانواده Exogamy. اینان نه می توانستند با خارج از نژاد خود ازدواج کنند و نه موظف بودند با خودیشان طبقه ی اول زناشویی نمایند. همچون ملل و اقوام غالب دیگر با نظری حقارت آمیز به رعایا نگریسته و آنان را از خود پست تر می شمردند. اما چون عده و نفراتشان در برابر سکنه ی بومی اندک بود، به وضع مقررات و قوانینی پرداختند تا در سکنه ی بومی پس از اندک زمانی تحلیل نرفته و مستهلک نشوند و همین مقررات است که سخت بر پایه ی تقسیم بندی نژادی و بعد طبقاتی قرار داشته و در آینده موجب بسیاری از ناراحتیها در آداب مذهبی و اجتماعی می شود. این هندیهای آریایی، زندگیشان به طور کلی در آغاز به وسیله ی جنگ و غارتگری، و از آن پس از راه گله داری و سپس کشاورزی می گذشت، آن چنان که پسر عموهاشان در ایران زمین سلوک و معاش می نمودند.
در آغاز گاو چنان جنبه ی مذهبی وسواس گونه ای را میانشان نداشت که تابو Tabou شمرده شود، چون هرگاه مایل بودند در صورت لزوم آن حیوان را چون دیگر چارپایان ذبح کرده و از گوشتش استفاده می کرده اند و حتی از این گوشت سهم کاهنان و خدایان نیز محفوظ بوده است. کاشت جو را می دانستند، اما چنان که برمی آید از برنج آگاهی نداشتند و در زمانهای بعدتری از آن اطلاع یافته اند. تقسیم زمین جهت کشت در هر اجتماعی میان خانواده ها معمول بود. فروش و یا مبادله ی زمین رواجی نداشت، به ویژه فروش زمین برای بیگانگان به کلی ممنوع بود. انتقال زمین تنها از راه ارث، آن هم به فرد ذکور خانواده انجام می شد. در این جامعه ی آریایی نوعی تساوی نسبی برقرار بود. از کار مزدوری سخت رویگردان بودند و در جامعه شان نه تهیدست وجود داشت و نه سرمایه دارهای بزرگ، نه منطقه های اشراف نشین در شهرها به نظر می رسید و نه بیغوله های کثیف و جاهای پست.
در زمانهای بعدتری که صنف و حرف و پیشه ها نزدشان بر اساس توسعه ی جمعیت و شهرنشنی شایع شد، اصناف نیرومندی به وجود آمدند. حمل و نقل، تجارت و مسافرت به وسیله ی گاریهایی با دو چرخ که به وسیله ی اسب کشیده می شد، انجام می گرفت، اما تجارتهای خارجی بیشتر به وسیله ی کشتیهایی انجام می شد با پاروهایی بسیار که میان سالهای 850 تا 800 پیش از میلاد کالاهای هند را به بین النهرین، عربستان و مصر حمل می کردند و این کالاها عبارت بودند از: ادویه جات، انواع عطرها، منسوجات مختلف، برخی جواهرات و سنگهای پربها و چوبهای آب نوس و چیزهایی دیگر که در سرزمین هند فراوانی داشت. لیکن روش تجارت به وسیله ی وضعی که در مورد مبادله ی کالا وجود داشت به مراحل انحطاط رسیده بود، و حتی زن و همسر نیز به هنگام ازدواج با گاو خرید و فروش می شدند اما به زودی بر اثر ضرورت، سکه های مسین درشت و خشنی ساخته شد که آن هم به موجب برقرار نبودن روشی درست، وضع خراب پیشین را اصلاح چندانی نکرد و تنها کاری که انجام رواج بسیار قمار بود که در مقطعی از تاریخ آفتی شد برای جامعه. هر چند پادشاهان هند و اروپایی چون شاهان عصر هومه روس/ هومر Homerus از غارت و چپاول احشام خود ابایی نداشتند، اما از لحاظ راستی و درستی، سادگی و وفای به عهد و پیمان بسیار برجسته و بلندپایه بودند. مورخ یونانی جنگهای اسکندر، شرحی درباره ی راستی، درستی، احترام به پیمان و قول در تجارت، عدم دزدی و راه زنی از هندوان آورده است که بسیار جالب می باشد.

اخلاق جنسی آریاییهای هند

درباره ی اخلاق جنسی آنچه که از ریگ ودا Rig-Veda برمی آید، در آن از زنای با محارم، فحشا و روسپیگری و سقط جنین می رود، و همچنین نشانه هایی از هم جنس آمیزی Homosexualit (لواط) نیز در این کتاب باستانی می توان مطالعه کرد، و به همین جهت است که آندره ژید Andre Gide از انتساب این عمل به آریاییها، به ویژه ایرانیان باستان پروایی ندارد. مبنای عروسی بر خرید و فروش قرار داشت و بیشتر با ربودن و اعمال زور این عمل انجام می شد. البته همیشه عروس دزدی و زن ربایی از برای همسری امری رایج نبود، بلکه برخی اوقات به وسیله ی رضایت طرفین نیز این مهم انجام می شد، اما روش مستحسن و پسندیده ای محسوب نمی شد و زنان این روش را موجب سرافکندگی خود دانسته و ترجیح می دادند تا به وسیله ی اعمال زور و قدرت تصاحب شوند، و این نظری بود که فروید Freud با روش روانشناسی نوینش Psycho-Analysis آن را مورد پژوهش قرار داد. چنان که به نظر می رسد، میان آریاییهای هندی بر خلاف آریاییهای ایرانی، زن مقام چندانی نداشته است و بیشتر این امر معلول وضع آب و هوا و موقعیت طبیعی دو منطقه می باشد. روش چند همسری polygamy چون ایرانیها میانشان شایع بود، اما در ایران این رسم بیشتر برای اشراف معمول بود. آنچه که شگفت است روش چند شوهری Polyandry می باشد.
در منظومه و حماسه ی رامایانا Ramayana از زنی به نام دروپادی Draupadi یاد می شود که در یک لحظه با پنج برادر ازدواج می کند. شاید این از موارد استثنایی بوده باشد، اما به ندرت اتفاق نمی افتاده، چون این رسم تا سال 1859 در سیلان باقی بوده و هم اکنون هنوز در برخی از نقاط کوهستانی تبت رواج دارد. به طور کلی چنان که گفته شد بر خلاف جامعه ی ایرانی، میان اینان زن ارزش و اهمیتی نداشت، چون یهودیان که رسم داشتند، خرید و فروش زن انجام می شد و مرد در مواقعی می توانست حتی دختران خود را بفروشد. لیکن اندکی نگذشت که در این قسمت تجدید نظری به عمل آمد و زن از موقعیتی مناسب برخوردار شد که متأسفانه باز در ادوار بعدی این موقعیت از بین رفت.

دیانت هند و ایرانی

آریاها هنگامی که به هند داخل شدند، دو قوم، دراویدی و ناگاها Nagas در آن سرزمین تمدن و فرهنگی داشتند. روش دیانت ناگاها که هنوز آثار آن را در گوشه و کنار هندوستان می توان مشاهده نمود، عبارت بود از نوعی آنیمیسم Animisme یا جان گرایی شدید. اینان ارواح بی شماری را پرستش می کردند و این ارواح در سنگ، چوب، درختان، گیاهان، جانوران، جویها و کوهها و دیگر چیزها وجود داشتند. مار و افعی نماد نیروی جنسی مردان و مورد پرستش بوده و جنبه ی خدایی داشتند. درخت بودی Bodhi نماد و کنایه یی از جریانی باطنی و نشانه ی عظمت و قدرت پنهان درختان بود. خدایانی چون یاکشا Yakshas یا گاو نر ایزدی، هانومن Hanuman یا خدای اژدها، ناندی Nandi یا خدای میمون و یا خدایان گیاهی و امثال این خدایان فراوان بود.
البته اینها خدایانی بودند که بعدها در مذهب هند قدیم کم کم وارد شدند. این روش وسیع خدایان و ارواح بی شمار، روشی سخت و عظیم را در سحر و جادو فراهم می آورد، چون شناخت در میان این خیل ارواح و خدایان، شناخت عناصر نیک و خیر و سودرسان، و شر و خبیث و زشت و زیانکار، کار هر کس نبود و ساحران و جاوادنی بایستی تا این مشکل و مهم را گشوده و به وسیله ی اوراد و عزایم و تعاویذ، ارواح شر و خدایان اهریمنی را مهار کرده تا به بندگان صدمتی نرسانند، و این چنین اموری را در کتاب آثارو اودا Atharva-Veda یا کتاب «سحر و جادو» می یابیم چنان که در ایران کتاب شرایع مزدیسنان به نام وندیداد نیز چنین بود.

خدایان باستانی ودایی

خدایان باستانی ودایی همان عناصر طبیعی بودند، عناصری که بسیاری از آنان نزد آریاییها پرستش می شد، چون: آسمان، زمین، خورشید، آتش، آب، باد و... دیااوس یا دیوس Dyaus معادل زئوس Zeus یونانی همان خدای بزرگ آسمان یا خود آسمان بود و طبع بشری بنابر اصل قیاس به خود، به زودی این عناصر طبیعی را صوری انسانی بخشید. آسمان به صورت وارونا Varuna یا پدر، و زمین به شکل پریتیوی Prithivi یا مادر در آمد. البته از پدر و مادر یا دو عنصر مثبت و منفی، یعنی اتحاد زمین و آسمان به وسیله ی باران، زادگانی به وجود می آیند که رستنیها هستند. خدایان ودایی، بسیاری از خدایان و ایزدان اوستایی، خدایان هیتیها و میتانی را یادآور است و این امری است که عناصر بسیار کهن آریایی را با تغییر و تبدیلها و کم و زیادیها و افزود شدن عناصری تازه و احتمالا کاستی مواردی آشکار می سازد. خدایان عمده در آیین ودایی عبارتند از: پارجان یا Parjanya خدای باران، آگنی ¢gni خدای آتش، ویوا Vayu خدای باد، رودرا Rudra خدای بادهای سخت و توفانی، توفان ایندرا Indra، فجر اوشاز Ushas، شیار کشتزار سیتا Sita و خورشید سوریا Surya و میترا Mithra یا ویشنو Vishnu. بسیاری از این خدایان در آیین پیش از زرتشت و حتی زمان پیامبر و پس از آن نیز همچنان باقی ماندند از سویی دیگر میان اقوام دیگر آریایی نیز این خدایان همچنان مورد پرستش بوده اند.
از مواردی دیگر که در آیین ودایی و ایرانی و در وداها Vedas و اوستا باقی مانده و ریشه ای بس کهن دارد، نوشیدن شیره ی گیاه مقدس سوما Soma/ سئومه Saoma در آیین ودایی و هوما Haoma (هئومه- هوم) در آیین ایرانی است. البته بایستی توجه داشت که حرف "S" سانسکریت در پارسی به "H" بدل می شود، چون سیندو Sindhu که به هیندو Hindu و سوما Soma که به Haoma بدل شده است. در اوستا گیاه مقدس «هوم» سرگذشتی اساطیری دارد و بسیار مقدس شمرده می شود، اما در ادوار اخیر دین زرتشتی و آیین مزدیسنی، جنبه ی خدایی برای آن شناخته نشده، لیکن میان آریاییهای هندی این چنین نیست، بلکه گیاه مقدس سوما که عصاره اش هم برای خدایان و هم برای آدمیان مستی بخش و لذت انگیز بود، خود در آغاز خدایی به شمار می رفت. از قراینی که در اوستا، به ویژه در بخش گاثاها ملاحظه می شود، زرتشت بر علیه آنچه که مستی بخش و برافکننده ی خوی شریف آدمی است، سخن گفته و به همین جهت این موضوع در اصلاحات زرتشت بسیار تعدیل شده است. به هر انجام در آیین آریاها، و یا گروههای هند و ایرانی در زمان اشتراک، سوما خدایی بوده است با سرمایه ی نشاط و جاودانگی که الهامهایی نیکو به آدمیان می بخشید و از لحاظ مقایسه برای شناختن بهتر، شاید او را بتوان با دیونیسوس Dyonisos یونانی مقایسه نمود.
برای مدت زمانی بسیار آگنی Agni بزرگ ترین خدای ودایی بود، او خدایی محسوب می شد که به وسیله ی شعله مقدس و زندگی بخشش، بشر را به تعالی سوق می داد. آتش میان تمامی اقوام آریایی مورد ستایش و احترام بوده و اساطیر، روایات و افسانه هایی درباره ی آن آمده است. این افسانه ها منشأ پیدایش آتش را در خلال پیرایه هایشان برای ما باز می گویند و نشان می دهند که نخستین کاشف آتش، جز خدای آتش، یعنی همان آتش چیزی نیست. این آتش به وسیله ی برق در آسمان به روی زمین تولید شده و موجب کامیابیهای بسیاری از برای بشر شده است. یکی از نامهای چندگانه ی برق که پسر آسوره وارونه Asura-Varuna می باشد در سانسکریت آدروان Adharvan، یعنی دارنده ی آتش است.
کم کم در سیر اساطیر و افسانه ها، بشر این نام را تشخص بخشیده و صورت انسانی به آن داده است و تا کنون در هندوستان طبقه ای به این نام، یعنی آدروان Adharvan وجود دارند که کارشان خدمت به آتش است، و چنین طبقه ای که از روحانیان می باشند در ایران با نام آدربان/ آذربان وجود داشته که به موجب اوستا آثرون نامیده می شوند و در یونان و روم باستان نیز چنین روحانیانی موظف وجود داشته اند. اما اشتقاقهایی از این کلمه، به عنوان صفاتی از برای خدای آتش به نام آگنین که بعدها تشخصی پیدا کرد، شناخته شد. در زبان سانسکریت آدری Adri به معنی شعله و آدریو Adrio به مفهوم شعله ور است و در ریگ ودا از این صفات برای آگنی بسیار مشاهده می شود. از این موضوع آشکار می شود که آذر «آتر» یکی از کهن ترین واژه هایی است که مفهوم آتش را می رسانیده است. ریگ ودا باستانی ترین کتاب هندوان با سرودی در ستایش آتش آگنی شروع می شود که از لحاظ لحن گفتار وزن و روش سرایش همانندی بسیاری دارد به گاثاها، کهن ترین قسمت اوستای ایرانیان.
پس از آگنی در ایزدکده Panteon هندیان آریایی، خدایان بزرگ دیگری نیز وجود داشتند، و مشهورترینشان ایندرا Indra، یعنی خداوند توفان به شمار می رفت. چون این خدا از برای هندیان آورنده ی باران بود حتی از خورشید نیز حیاتی تر و گرامی تر محسوب می شد، همچنین خدای رعد نیز به شمار می رفت و جنگندگان در پیکار از برقهای او امید و یاری می جستند. شاید این خداوندگاری بوده رزم جو و بزم جو، چون هم پیکارگران در پیروزی از او مدد می خواستند و هم بزم جویان عزیزش می داشتند، و خود او از گوشت صدها گاو نر بزمی برپا می ساخت و پای کوبان دریاچه هایی از شراب می نوشید. در چنین هنگامی که آگنی و ایندرا از خدایان بزرگ محسوب می شدند، کریشنا Krishna دشمن سرسخت ایندرا محسوب می شد و شاید تنها خدای بومی در مذهب ودایی بود، و ویشنو Vishnu که از خدایان درجه ی دوم یعنی خورشیدی که زمین را در شعاع خود غرقه می ساخت، اهمیتی نداشتند، اما زمان آینده به طور کلی در سیطره ی آنان و متعلق به آنان بود و در دورانهای بعدی مقام ایندرا و آگنی را از لحاظ بزرگی اشغال کردند. این تحولات در وداها به خوبی و روشنی منعکس است.
وداها گنجینه و ذخیره ی عظیمی محسوب می شوند درباره ی مطالعه ی سیر تکاملی و تحولات آیین هندوان. از فروافتاده ترین و بدوی ترین روشهای پرستش همراه با خرافات و سحر و جادو تا برگزیده ترین افکار فلسفی و روش وحدت را در این کتابها می توان مشاهده نمود. در ریگ ودا Rig-Veda خدایانی مشاهده می شوند که مرددند به بندگان عطایایی بکنند یا نه، به آنان اسبی ببخشایند یا گاوی، و سرانجام در این تردید به این فکر اندر می شوند که آیا این مؤمنی که تقاضایی کرده، آیا شیره ی سوما Soma از برای او هدیه کرده است یا نه. اما به زودی تحول و تکاملی در اخلاق خدایان به وجود می آید، این تکامل همچنان گسترده می شود تا به صورت بزرگ و آرمان گرایانه ی ودایی؛ یعنی وارونا Varuna در می آید. این خدایی است عالی جناب که جهان و رخدادهای جهانی را با چشمش که خورشید آسمان است می نگرد. وارونا در برابر نیکی و زشتی اعمال نیک و بد بندگان بی تفاوت نیست، بلکه او اعمال و کارهای نیک را پاداش و اعمال زشت را کیفر می دهد. خدایی است رحیم و بخشاینده که تو به و استغفار بندگان را می پذیرد و از همه مهم تر آنکه مجری قانونی است به نام ریتا Rita که حافظ نظم و ترتیب گیهانی است.
این قانون در ابتدا نگاه دارنده ی نظم ستارگان و راهنمای سیر و تعادل آنها بود، اما بعدها به تدریج دچار تغییر و تحولی گشت و به صورت مجموعه قوانینی اخلاقی در آمد که هر کسی که نمی خواست به گمراهی و ضلالت دچار شود از آن پیروی می نمود. چنین قانونی که در صورت نخستین به «نظم کیهانی» و نظام اساسی جهانی تعبیر می شد، به موجب اوستا اشه Aىa نامیده می شد که در کتیبه های هخامنشی به شکل ارته Arta ضبط شده است. در سیر تحولی و تکامل، کم کم این اندیشه پدید آمد که آیا با وجود کثرت خدایان، آیا این جهان ساخته و آفریده ی کدام یک از آنان است؟ زمانی آگنی، زمانی ایندرا و گاهی سوما به این عنوان شناخته می شدند و سرانجام پراجاپتی Prajapati نیز از جمله خدایانی بود که زمانی به این عنوان شناخته شد. اما کم کم در اوپانیشادها Opanishads مسئله ی وحدت مطرح شد که داستانی جالب دارد. در زمان تسلط آیین ودایی، هنوز مسئله ی تناسخ به گونه ای که بعدها رواج یافت مفهومی نداشت، بلکه همچون آریاییهای ایرانی، جاودانگی روح به وسیله ی اعتقادی مبهم به بهشت و دوزخ ابراز می شد. این عقیده ی ساده و عمومی مورد پندارگرایی بود که پس از مرگ، روح یا دچار عذابهایی عظیم می شود و یا تا ابد به خوشبختی و سرور اندر می گردد.

Sources

گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- انتشارات آگاهان دیده- 1377

ج. پ آسموسن- اصول و عقاید و اعتقادات دیانت زرتشتی، دیانت زرتشتی- ترجمه فریدون وهمن- تهران- بنیاد فرهنگ ایران، بی‌تا

هاشم‌ رضی‌- تاریخ ادیان- بخش دین زرتشت

سایت کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانیان

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information