نقدهای کلی وارد بر دین هندو

English 4708 Views |

آیین هندو از جمله ادیان ابتدایى است؛ البته این در صورتى است که دین را «اعتقاد به امرى قدسى بدانیم، وگرنه در مقایسه با ادیان ابراهیمى، آیین هندو مجموعه اى از افسانه ها، اساطیر و برخى توصیه هاى اخلاقى و عرفانى است. هندوئیسم تکامل یافته ى «آنیمیسم» است و بنیان گذار آن مشخص نیست. این آیین، گونه اى فرهنگ، آداب و سنن اجتماعى است که با تهذیب نفس و ریاضت همراه است. با اندکى تسامح مى توان اصول این دین را چنین برشمرد:

1- اعتقاد و احترام به کتاب هاى باستانى و سنت هاى دینى برهمنان
2- پرستش خدایانى که به ظهور آنها در دوره هاى قدیم عقیده دارند
3- اعتقاد به تناسخ
4- رعایت مقررات و طبقات اجتماعى (کاست) در معاشرت و ازدواج
5- احترام به موجودات زنده، مخصوصا گاو و...
6- همه فرقه هاى این آیین، به ثالوث اعظم، یعنى خدایان بزرگ سه گانه 1. برهما (خداى خلقت و آفریدگار کل) 2. شیوا، (خداى مرگ و مهلک کل) 3. ویشنو (خداى زندگى و حافظ کل) اعتقاد دارند.
طبیعتا در صورت مقایسه آیین هندو با ادیان آسمانى، از جمله اسلام، ضعف ها و ناکار آمدى هاى آن آشکار خواهد شد که چند مورد از آنها عبارتند از:

1- عقیده به تعدد خدایان و ناتوانى از تبیین مبدأ عالم و انسان
هندوان به عده بى شمارى از خدایان آسمانى و زمینى با اسما و صفات عجیب و غریب معتقدند و به آنها کرنش مى کنند و براى هر یک بتخانه هاى باشکوهى مى سازند. البته آنها را زیر مجموعه ى خدایان اصلى (برهما، شیوا و ویشنو) مى دانند. آنها گاهى براى این خدایان سه گانه، که شباهت زیادى به تثلیث مسیحیت دارند، صفات خداى واحد و ازلى را قایل مى شوند و گاهى چنان بین آنها فرق مى گذارند که چون دیگر موجودات متکثر جلوه مى کنند. این بدان سبب است که آیین هندو «وحدت موجودات» را رکن اصلى خود قرار داده و، از طرفى، طبق این اصل، همه چیز را خدا مى داند؛ حتى ارواح، اشجار و مظاهر طبیعت را هم داراى نوعى الوهیت مى داند و تعداد خدایان را به تعداد موجودات متنوع و متکثر مى رساند و از سوى دیگر، همین خدایان متعدد، به دلیل وحدت وجود، بیش از یک خدا نمى توانند باشند. با بررسى و دقت در کتاب هاى دینى هندوان، روشن مى شود که آیین آنها از توضیح و تبیین منشأ عالم و انسان عاجز است و به نوعى دچار تناقض گویى شده است و همین امر باعث شده تا داراى فرقه هاى بى شمارى باشند، عده اى شیوا و عده اى ویشنو و... و در نهایت بت هاى دست ساز خود را بپرستند و سرزمین هند به سرزمین بت خانه هاى بزرگ شهرت یابد. «شیوا پرستان، عورت شیوا را لینگا مى نامند و آن را مى پرستند. مجسمه هاى لینگا و معابد آن نیز فراوان است. برخى از شیوا پرستان پیوسته مجسمه اى از لینگا را که داخل کیف کوچکى است به گردن آویخته اند...» و نمى دانند که چه کسى آنان را آفریده و چرا باید آفریدگار را عبادت کرد.

2- خرافاتى بودن و ناتوانى از ارائه برنامه زندگى
جان بى ناس در توضیح آیین هندو مى گوید: اعمالى که عوام الناس (هندو) به نام مذهب انجام مى دهند، ترکیبى است از همه گونه اعتقادات مخلوط و به هم آمیخته، مانند آنیمیسم، فتیشیسم و شمنیسم و شیطان پرستى و حیوان پرستى و ایمان به ارواح خیر و شر و خداهاى کوچک تر که معبودهاى محلى اند. در حقیقت آیین هندو دو ضعف اساسى در عرصه عمل دارد:
الف. «اهیمسا» یا پرهیز از آزار جان داران؛ بنابر آموزه ى اهیمسا، خوردن گوشت حیوانات عملى غیراخلاقى است و نباید از آن استفاده کرد. این قانون هر چند ظاهرى فریبنده دارد، در باطن، انسان را از نعمت هاى الهى محروم کرده، زندگى اجتماعى او را مختل مى سازد؛ به گونه اى که هند با بیش ترین تعداد گاو و سایر حیوانات داراى بیش ترین تعداد گرسنگان است، چون آنها حق ندارند از گوشت این حیوانات استفاده کنند.
ب. خود سوزى و زنده سوزاندن زنان؛ «هندوان جسد مردگان خود را مى سوزانند و بنابر سنت مذهبى، هنگام سوزاندن جسد مرد متوفى، همسر وى نیز به نشانه وفادارى، میان توده هاى هیزم مى خوابید و همراه شوهر مى سوخت...». البته در دوره هاى معاصر این رسم با کمک انگلیس تقریبا کنار گذاشته شده است ولى نکته اساسى این است که وجود چنین قوانین ضد انسانى در یک دین، نشانه بارز ضعف و سستى آن دین و نداشتن برنامه براى سعادت انسان و نیز تشویق انسان ها به ریاضت هاى افراطى و از هم پاشیدگى اجتماع است.

3- نژادپرستى و نظام طبقاتى
آیین هندو مردم را به دو طبقه ى آریایى ها و نجس ها (دراویدى هاى بومى هند) تقسیم کرده است. طبقه ى نجس ها حق حیات و حق رفت و آمد در محله هاى آریایى ها را نداشته، هرگاه به ناچار براى حمل زباله و کناسى به اماکن آنان مى رفتند، موظف بودند با صداى بلند حضور خود را اعلام کنند که مبادا نگاه طبقات بالا به این گروه بیفتد و اگر کسى آنها را مى دید باید با غسل خود را طاهر مى کرد. گوش دادن به تلاوت کتاب هاى مقدس نیز بر آنان حرام بود و اگر فردى از ایشان در این مورد استراق سمع مى کرد، با ریختن سرب مذاب در گوشش او را مجازات مى کردند. آریایى ها نیز به چهار «کاست» اصلى (چهار طبقه) تقسیم مى شدند:
1- برهمنان (روحانیون)؛ 2. کشاتریاها (شاهان، شاهزادگان و جنگاوران)؛ 3. ویشیاها (بازرگانان و دهقانان)؛ 4. شودراها (کارگران). معاشرت افراد یک طبقه با طبقات دیگر شرعا و عرفا ممنوع بود. البته به تدریج در ضمن این چهار طبقه حدود 2000 طبقه فرعى نیز پدید آمده بود. هر کدام از طبقه ها، طبقه پایین تر را استثمار و تحقیر مى کرد و این در حالى بود که تمام این ظلم و ستم ها توجیه دینى و مذهبى داشت و شاید همین از هم گسیختگى هاى اجتماعى که مذهب هندو مروج آن بود باعث شده بود تا سرزمین ثروتمند و پرجمعیت هند نتواند در مقابل نیروهاى مهاجم خارجى مقاومت کند و همیشه مطیع فرمانروایان خارجى باشد.

4- نظریه تناسخ و ناتوانى از تبیین سرانجام انسان
آیین هندو نه تنها از تبیین مبدأ عالم عاجز است و نمى تواند برنامه اى عملى براى زندگى دنیوى انسان ارائه دهد، از توضیح و تبیین سرانجام انسان نیز عاجز است و با طرح نظریه ى تناسخ، به تناقض و اوهام دچار شده است. به عقیده هندوها روح انسان در هنگام مرگ و در همه احوال، جز در یک حالت که روح در مقام اعلى با «براهما» وحدت تام حاصل مى کند، به کالبد و یا جسم دیگرى انتقال پیدا کرده و یک سلسله تولد و تجدید حیات را طى مى کند و پس از هر تولد و زندگى دوباره، بار دیگر روح به بدنى دیگر حلول مى کند و این تولدها ممکن است بى انتها بوده و ابدالدهر ادامه داشته باشد. این نظریه که خاستگاه آن ارواح پرستى و الوهیت ارواح است، نه تنها دلیل منطقى و عقلى ندارد، بلکه موجب مى شود تا انسان در مقابل ظلم و ستم دیگران تنها خود را مقصر بداند و از مبارزه با آن و تلاش براى رسیدن به زندگى متعالى در این دنیا نا امید شود؛ زیرا همه مصایب کنونى نتیجه عملکرد وى در زندگى قبلى بوده و تنها با مردن و حلول در کالبد دیگر مى تواند زندگى راحت ترى داشته باشد. هر چند در کتاب هاى کلامى و فلسفى در رد نظریه تناسخ بحث هاى متعددى صورت گرفته، ولى کافى است بدانیم که این نظریه را براى توجیه طبقات چهارگانه جامعه و منع از تداخل این طبقات مطرح کرده اند؛ زیرا بر اساس این آموزه اگر کسى در طبقه ى نجس ها واقع شده، بدان جهت است که در حیات قبلى خود گناه کرده، پس باید به حیات در این طبقه راضى باشد و شکرگزارى کند که به شکل حیوان، گیاه و سنگ ظاهر نشده است؛ البته اگر تهذیب کند شاید در حیات بعدى به صورت پادشاه یا بازرگان ظاهر شود. نتیجه آن که، آیین هندو به دلیل نداشتن اصول و فروع کلامى و موازین عقلى، به گونه اى با آرا و عقاید متناقض و خرافى اشباع شده و در میان افسانه ها و خرافات غرق گشته و از تمییز بین حق و باطل عاجز است و نمى تواند براى سعادت دنیوى و اخروى انسان برنامه اى ارائه دهد.

Sources

حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- صفحه 12- صفحه 40-32

جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه 276-275

فرید هلم هاردى- ادیان آسیا- ترجمه عبدالرحیم گواهى- صفحه 489-419

غلامعلى آریا- آشنایى با تاریخ ادیان- صفحه 53

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information