فرهنگ یونانیان در عصر تمدن موکنای و تروا (دین موکنای)
English 6718 Views |اندرون کاخهای شاهان
چهارده قرن قبل از میلاد، روی تپه ی کوتاه کشیده ای واقع در هشت کیلومتری شرق آرگوس و یک و نیم کیلومتری شمال دریا، قصر مستحکم تیرونس قرار داشت. امروز سیاح می تواند، پس از سواری مطبوعی از آرگوس یا ناوپلیون، به خرابه های این قصر که در میان غله زارهای خاموش قرار دارد برسد و از پله های سنگی پیش از تاریخ آن بالا برود و با دیوارهای کلان قصر، که موافق روایات یونانی دو قرن پیش از جنگ تروا به فرمان امیر پروتیوس به وجود آمده است؛ روبه رو شود. این شهر، حتی در زمان امیر پرویتوس، شهری کهنسال بود؛ آورده اند که در طفولیت عالم، به وسیله ی تیرونس، فرزند دلاور آرگوس صد چشم، (پهلوانی که در سراسر بدن چشم داشت و شهر آرگوس را بنیاد نهاد.) ساخته، و از طرف امیر به پرسئوس، که با ملکه ی تیره رنگ خود، آندرومده، بر تیرونس فرمان می راند، تقدیم شده است. دیوارهایی که ارگ شهر را محافظت میکرد، از هفت و نیم تا پانزده متر ارتفاع، و چنان ضخامتی داشتند که راهروهایی در درون بخشی از دیوارها کشیده بودند. هنوز بسیاری از سنگهای دیوارها، با دو متر طول و یک متر عرض و ارتفاع، برجا هستند. پاوسانیاس گفته است: «کوچک ترین آنها را جفتی استر به دشواری می توانند تکان دهند». در داخل حصار، در پشت دروازه ای که بعدا مدلی برای درب ارگ شهرهای بسیار شد، محوطه ای سنگ فرش، و در اطراف آن، چند ردیف ستون به چشم میخورد. تالار بارگاه این قصر، مانند تالار بارگاه قصر کنوسوس، در میان حجرات فراوان ساخته شده بود. مساحت بارگاه به یک صد و بیست متر مربع میرسید،. کف آن از سیمان منقش بود؛ چهار ستون که هر یک آتشدانی را در بر می گرفت، طاق آن را نگاه میداشتند. در این قصر، برخلاف معماری شاد کرت، یکی از پایدارترین اصول معماری یونان شکل گرفت. تفکیک قصر زنان یا اندرونی تالار مردان. اطاق شاه و اطاق ملکه در جوار یکدیگر بود، ولی بقایایشان نشان میدهد که به یکدیگر راه نداشتند. هر نوع ارتباط بین آنها زاهدانه بسته شده بود. طبقه ی هم سطح زمین و پایگاه ستونها و قسمتهایی از دیوارهای این ارگ به وسیله شلیمان کشف شد. ولی بعدا آثار خانه ها و پلهای سنگی و آجری و خرده های ظروف سفالی عتیق در پای تپه ی مجاور به دست آمد و نشان داد که مردم اعصار پیش از تاریخ تیرونس هم، برای آنکه از حمایت امیر خود برخوردار شوند، در پناه دیوارهای قصر او سکونت میکردند. می توان حدس زد که، در عصر مفرغ، همه ی مردم یونان در حول و حوش ارگ ها زندگی ناایمن خود را می گذرانیدند. شهر موکنای، که بزرگ ترین مرکز یونان پیش از تاریخ و واقع در شانزده کیلومتری شمال تیرونس بود، به قول پاوسانیاس، در قرن چهاردهم ق م به وسیله ی پرسئوس بنیادگذاری شد. اساسا دهکده هایی که پیرامون ارگی ممنوع الورود قرار داشتند و دهقانان و تاجران و صنعت گران و بردگان فعالی را که خوشبختانه نامی در تاریخ به جا نگذارده اند، پناه می دادند منشأ این شهر به شمار میروند. شش صد سال پس از ظهور موکنای، هومر در وصف آن گفت که شهری است خوش منظر با گذرگاههای وسیع و طلای فراوان، با وجود یغماگران صدها نسل، هنوز برخی از دیوارهای تناور این شهر بر پا مانده اند و میرسانند که، در روزگار کهن، کار انسانی بیبها بود، و زندگی شاهان، بیآرام. یکی از دیوارها، دروازه ی معروف به «دروازه ی شیر» را در برگرفته است. بالای دروازه، صورت پر شکوه دو شیر، بر سنگی سه گوش نقش شده است. این دو شیر اکنون بی سر و فرسوده اند و گنگ وار از جلالی مرده نگاهبانی میکنند. خرابه های ارگ شهر نیز باقی مانده است، و در اینجا هم، مانند تیرونس و کنوسوس، میتوان عمارتهای گوناگون اطاق سریر، محراب، انبارها، حمامها، و تالارها را که روزگاری دارای کفهای منقش و ایوانهای ستون دار و دیوارهای مصور و پلک انهای مجلل بودند، باز شناخت.
تمدن موکنایی
بازمانده ی فرهنگ موکنایی در هم شکسته تر از آن است که، همچون خرابه های کرت یا شعر هومر، تصویر روشنی از دنیای باستان به ما بدهد. در دوره ی اعتلای فرهنگ موکنای، شبه جزیره ی یونان به قدر کرت از مرحله ی صیادی دور نشده بود. از این رو، گذشته از استخوانهای ماهی و صدفهای دریایی، استخوانهای آهو و گراز وحشی و بز و گوسفند و خرگوش و گاو و خوک در خرابه های موکنای بسیار فراوان است و از اشتهایی که بعدا وجه مشخص قهرمانان هومر شد و با کمر باریک کرتی نمی ساخت، حکایت می کند. جای به جای، مظاهر تمدن «قدیم» و تمدن «جدید» به طرزی غریب در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. مثلا، در کنار پیکانهایی که از اوبسیدین ساخته شده اند، مته های مفرغی میان تهی که گویا برای فرو کردن میخ در سنگ به کار می رفته اند، به نظر میرسد. صنعت در شبه جزیره ی یونان به پای کرت پیش نمی رود. از این رو، در موکنای از مراکز صنعتی مهم، همچون مرکز صنعتی گورنیا، نشانی نیست. تجارت هم به کندی وسعت می گیرد، زیرا دریا زنان، که مردم موکنای خود نیز از آن زمره اند، دریاها را آشفته می کنند. شاهان موکنای تیرونس هنرمندان کرتی را وامیدارند تا منظره هایی از دریازنیهای ایشان را روی گلدانها و انگشترها حک کنند. مردم موکنای، برای آنکه از دریا زنان بیگانه مصون باشند، شهرهای خود را دور از دریا می سازند. معمولا فاصله ی شهرهای آنان با دریا به قدری است که از حمله های ناگهانی دریازنان در امان مانند و ضمنا بتوانند خویشتن را به سهولت به کشتی های خود برسانند. تیرونس و موکنای چون در کنار راه خلیج آرگولیس به برزخ کورنت قرار دارند، به خوبی میتوانند هم به شیوه ی ملوک طوایف، از بازرگانان باج بگیرند و هم گاه گاه به دریازنی بپردازند. اما رفته رفته موکنای، از ملاحظه ی ثروت کرت که محصول تجارت بود، دریافت که دریازنی و همچنین جانشین قانونی آن باج گیری بازرگانی را خفه میکند و فقر را جهان گیر یا بین المللی می سازد. پس، درصدد بر آمدند که به دریازنی سیمایی ظاهر الصلاح بخشند و آن را به صورت تجارت در آورند. در 1400، ناوگان بازرگانان موکنای چنان نیرومند شد که توانست در برابر نیروی دریایی کرت بایستد. در نتیجه، از آن پس کالاهایی را که به آفریقا صادر کرد، دیگر از طریق جزیره ی کرت نمیفرستاد، بلکه مستقیما به مصر گسیل میداشت، و این وضع علت یا معلول جنگی بود که به تخریب قلاع کرت انجامید.
آثار فرهنگ موکنایی
آثاری که از فرهنگ موکنایی مانده است، بر پایگاهی والا قرار ندارند و با ثروت روز افزونی که موکنای از طریق دادوستد به دست آورد، متناسب نیستند. در روایات یونانی آمده است که پلاسگی ها الفبا را از تجار فنیقی فرا گرفتند. در تیرونس و تب، کوزه هایی که روی آنها با حروفی نامفهوم مطالبی نگاشته اند، کشف شده است. ولی هیچ لوحه ی گلین یا کتیبه یا سندی به دست نیامده است. محتملا مردم موکنای، موقعی که آهنگ کتابت کردند، مانند کرتیان ابتدایی، موادی فسادپذیر برای نوشتن به کار بردند. از این رو، چیزی از نوشته های آنان نمانده است. موکنای در هنرها مقلد کرت شد، چندان که، به گمان باستان شناسان، هنرمندان کرت را فرا خواند و به هنر آفرینی گمارد. اما، پس از انحطاط هنر کرتی، پیکر نگاری موکنایی رونق فراوان گرفت. حاشیه های دیوار و گچ بریهای زیر سقف به طرزی عالی آرایش یافتند، و این شیوه ها، چون میراثی گرانمایه، به عصر کلاسیک یونان رسیدند. همچنین فرسکوهای باقی مانده، از شور حیاتی نیرومندی سرشار بودند. نقش «بانوان لژنشین» نمودار بیوه زنان پر جلالی است که حتی امروز هم میتوانند زینت افزای یک اپرا باشند و آرایش گیسو و دوخت جامه های خود را به عنوان آخرین مد ارائه کنند. این نقش، از نقش «بانوان گردونه سوار» زنده تر است. نقش اخیر نمودار بانوانی است که، به هنگام عصر، با حالتی مصنوعی در گردشگاه گشت میزنند. فرسکوی «شکارگراز» تیرونس از این دو عالیتر است. ولی در این نقش، گراز و گل ها صورتی خشک و تکلف آمیز دارند و به دل نمی نشینند. رنگ تازیها میخکی تند است، ولی اندامهای خلفی آن، چنان باریک می نمایند که گویی گراز جهنده دوشیزه ای است بلند بالا که از آلاچیق قصر خود فرو میافتد. با این وصف، منظره ی شکار با واقعیت سازگار است، گراز پریشان حال است، سگها به هوا جسته اند، و انسان این رئوف ترین و مخوف ترین دد شکاری با نیزه ی قتال خود آماده ی کار است. از این نمونه ها میتوان از زندگی طبیعی و فعال مردم موکنای و زیبایی غرورآمیز زنان ایشان و آرایش تابان قصرهایشان تصوراتی به دست آورد.
هنر فلز کاری
برترین هنر موکنای فلز کاری است. در این زمینه، فلزکاران موکنایی نه تنها با کرت برابری کردند، بلکه صور و تزیینات مستقلی هم به کار بردند. شلیمان با آنکه در موکنای استخوانهای آگاممنون را نیافت. به وزن آنها سیم و زر یافت جواهرات هنگفت گونه گون، تکمه های قبه دار شاهوار، گوهرهایی منقش جاندار شکار، جنگ، یا دریازنی، و نیز سرگاوی از سیم تابناک با شاخها و تزییناتی از زر. این سر چنان طبیعی است که انسان از دیدن آن چنین میپندارد که صدای غم انگیز گاو را شنیده است. گفتنی است که شلمیان مردی که از تبیین هیچ چیز باز نمی ماند ریشه ی نام «موکنای» را در بانگ «مو» گاو جست. ظریف ترین آثار فلزی تیرونس و موکنای دو دشنه ی مفرغی است، مرصع به طلای جلادار و نمایش گر گربه های وحشی در تعقیب مرغابیها، نیز شیران در تعقیب پلنگها یا انسانهای جنگی. غریب تر از همه ی آثاری موکنای، نقابهای زرین چندی است که ظاهرا بر چهره ی اموات سلطنتی می کشیده اند. یکی از نقابها سخت به صورت گربه می ماند، و شلیمان زن نواز این نقاب را به جای آنکه به کلوتایمنسترا نسبت دهد، از آن آگاممنون دانست.
شاهکارهای هنر موکنایی
شاهکارهای مسلم هنر موکنایی نه در تیرونس و نه در موکنای، بلکه درون مقبره ای در وافیو، نزدیک اسپارت که روزگاری امیر آن با جلال شاهان شمالی رقابت می کرد به دست آمده است. در اینجا، در میان گنجینه ای از جواهر، دو جام نازک از طلای چکش خورده دیده می شود که مانند هر اثر هنری بزرگ، در عین سادگی، با شکیبایی مهرآمیزی کمال یافته اند و چنان به بهترین آثار مینوسی ما ننده اند که بیشتر محققان آنها را به هنرمند کرتی بزرگی، همپایه ی چلینی، نسبت داده اند؛ لیکن بی انصافی است اگر فرهنگ موکنای را از کامل ترین بقایای هنریش محروم سازیم. موضوعی که روی جام نقش شده است، موضوعی است کاملا کرتی رام کردن گاو. با این وصف، نباید این آثار عالی را به جایی جز موکنای نسبت دهیم. چون این گونه مناظر کرارا روی انگشترها و مهرها و دیوارهای قصور موکنای به چشم می خورد، در می یابیم که گاو بازی در شبه جزیره ی یونان نز مانند جزیره کرت متداول بوده است. منظره ی روی یکی از دو جام، نره گاوی را نشان میدهد که در میان توری از طنابهای ضخیم گرفتار آمده است، و هر چه بیشتر برای آزاد کردن خود تلاش می ورزد، بیشتر مقید می شود و، بر اثر خشم و خستگی توان فرسا، دهان و منخرینش گشاده تر میشود. کمی دورتر از آن، گاو ثالثی به گاو بانی که دلیرانه شاخ او را گرفته است، فشار می آورد. روی جام دیگر نره گاوی را می بینیم که گرفتار شده است. چون جام را میگردانیم، چنان که او نیز میگوید، متوجه میشویم که نره گاو با ماده گاوی گرم گرفته است، و این میرساند که نره گاو سرانجام تضییقات تمدن را پذیرفته و رام شده است. مقدر چنین بوده است که چنان هنر استادانه ای ناگهان در کرت فرو کشد و قرنها بعد بار دیگر در یونا رخ نماید.
حیات پس از مرگ در باور مردم موکنای
می توان هم مردم و هم هنر موکنایی را در مقابر موکنای دید. زیرا این مردم، بر خلاف یونانیان «عصر پهلوانی»، معمولا اجساد را نمی سوزانیدند، بلکه در خمره هایی تنگ دفن میکردند. ظاهرا به حیات پس از مرگ باور داشتند، زیرا اشیای سودمند و با ارزش بسیار در گورها مینهادند.
ارتباط دین موکنای با دین کرت
دین موکنای، تا جایی که بر ما معلوم است، اگر از کرت بر نخاسته باشد، با دین کرتیان بی ارتباط نیست. اینان هم، مانند کرتیان، به تبر دودم، ستون مقدس، کبوتر مقدس، مادر خدا و خدایی نرینه که ظاهرا فرزند اوست، و نیز خدایان کوچک تر به هیئت مار حرمت می گذاشتند. اعتقاد به مادر خدا در جریان همه ی تحولات دینی یونان ثابت ماند. دمتر، یا «مادر اندوهگین» یونانیان، همچنان که جانشین رئای کرتی شد، بعدا جای خود را به مریم یا «مادر خدا» داد. امروز، نزدیک خرابه های موکنای؛ دهکده ی کوچکی که کلیسای حقیری را در میان گرفته است، دیده می شود شکوه کهن از میانه برخاسته و سادگی تسلی بخشی باقی مانده است. تمدنها می آیند و می روند، سرزمین ها را فرا می گیرند، و سپس با خاک یکسان می شوند، اما اعتقادات انسانی، در دل ویرانه ها نیز، همچنان دوام می آورند.
(ادامه دارد..).
Sources
ویل دورانت- تاریخ تمدن- جلد دوم- یونان باستان- تهران- انتشارات علمی و فرهنگی- 1359
پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه یونانیان
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites