نقد و بررسی نظریه اشاعره درباره عادت الله (3)
English 4366 Views |در قسمت های قبلی در بررسی و نقد نظریه اشاعره درباره عادت الله به مطالبی چون: معنای عادت، انگیزه های اشاعره از بیان نظریه عادت الله، تبیین نظریه عادت الله از سوی دیگر متکلمان اشعری همچون: غزالی، باقلانی، آمدی و علاءالدین طوسی اشاره شد. در این قسمت به مواردی چون: تبیین نظریه عادت الله بوسیله قاضی عضدالدین ایجی، نقد نظریه عادت الله و دلایل بطلان نظریه عادت الله بوسیله شیخ طوسی پرداخنه می شود.
تبیین نظریه عادت الله بوسیله قاضی عضدالدین ایجی
قاضی عضدالدین ایجی برای تبیین نظریه عادت الله ابتدا مقدمه ای را بدین شکل تقریر می کند: حوادث و رخدادهای جهان هستی اعم از مادی و معنوی را بصورت کلی می توانیم به چهار دسته تقسیم کنیم، این چهار دسته عبارتند از:
الف - حوادثی که بصورت دائمی در عالم هستی واقع می شوند و همیشه منوال واحدی دارند.
ب - حوادثی که در اکثر مواقع به منوال خاصی رخ می دهند، گرچه ممکن است در برخی مواقع خلاف آنها نیز مشاهده شود.
ج - حوادثی که بسیار کم و بندرت در عالم هستی رخ می دهند.
د - حوادثی که اصلا در عالم هستی تکرار نمی شوند و هیچ مشابه و مانندی برای آنها یافت نمی شود.
او سپس می افزاید: تمام این حوادث اموری ممکن الوجود هستند و همه ممکنات بصورت مستقیم و بدون واسطه، مستند به قدرت و اراده حضرت حق هستند، لذا فاعل و مؤثری جز حضرت حق در عالم هستی وجود ندارد و از این حیث همه این حوادث باهم یکسان هستند. حال این سؤال مطرح می شود، پس مقصود اشاعره از عادت الله چیست؟ و شامل کدام دسته از حوادث می شود؟ قاضی عضد در پاسخ این سؤال می گوید: مقصود اشاعره از عادت الله، دو دسته اول حوادث هست، یعنی حوادثی که بصورت دائمی یا اکثری در عالم رخ می دهند، اشاعره از روند رخداد آنها باصطلاح «عادت الله» یاد می کنند. ولی او فورا متذکر می شود که تعبیر اکثری بالاخص تعبیر دائمی، نباید شما را به اشتباه بیندازد و تصور کنید که اشاعره بر این باور هستنند که صدور این حوادث مبتنی بر ضرورت است، بلکه مقصود اشاعره این است که عادت حضرت حق بر این قرار گرفته است که مثلا سوزاندن را بعد از تماس با آتش ورفع تشنگی را بعد از خوردن آب ایجاد کند، اما این سخن بدین معنا نیست که تماس با آتش و نوشیدن آب در وجود سوزاندن یا رفع تشنگی دخالتی داشته باشند، بلکه همه این کارها مبتنی بر قدرت و اختیار حضرت حق است. خداوند می تواند سوزاندن را بدون تماس با آتش و رفع تشنگی را بدون خوردن آب انجام دهد. این نکته در مورد تمام افعال و حوادث دائمی یا اکثری صادق است، یعنی خداوند می تواندآن سبب را بدون دخالت اسباب خاصش ایجاد کند. او سپس می افزاید: که به حوادث دسته سوم و چهارم حوادث خارق العاده و نادر می گویند و همه احکامی را که درباره حوادث دسته اول و دوم ذکر کرده ایم، در مورد ایندو دسته اخیر نیز صادق است. حال بخشی از عبارت «شرح المواقف» را در اینجا ذکر می کنیم: «انه تعالی قادر مختار فلایجب عنه صدور شیء منها ولا یجب علیه ایضا ولا علاقة بوجه بین الحوادث المتعاقبة إلا بإجراء العادة بخلق بعضها عقیب بعض کالإحراق عقیب مماسة النار والری بعد شرب الماء فلیس للمماسة والشرب مدخل فی وجود إلاحراق والری بل الکل واقع بقدرته و اختیاره تعالی، فله أن یوجد المماسة بدون إلاحراق و أن یوجد الإحراق بدون المماسة وکذاالحال فی سائر الافعال و اذا تکرر صدور فعل منه و کان دائما أو أکثریا یقال إنه فعله باجراء العادة و إذا لم یتکرر، أو تکرر قلیلا فهو خارق العادة أو نادر» (سید شریف گرگانی، «شرح المواقف»، ج 1، ص 243-242.)
بررسی تطبیقی آرای متکلمان اشعری درباره نظریه عادت الله
بررسی تطبیقی آرای متکلمان اشعری درباره نظریه عادت الله اگر در کلام دانشوران اشعری در باره نظریه عادت الله تأمل کنیم و آنها را با یکدیگر مقایسه کنیم. متوجه می شویم که تفاوت میان آرای آنها امری ظاهری است نه محتوایی، بدین معنا که متکلمان اشعری در نحوه تبیین و تطویل یااجمال «نظریه عادت الله»باهم تفاوت های دارند.
غزالی بحث را بصورت ریشه ای تر و عمیق تر مطرح کرده است او برای سببیت سه نظام (1 - اراده مطلقه 2 - ضرورت مطلقه 3 - عادت) ذکر کرده است و نظام نخستین را اراده مطلقه به اراده حضرت حق مربوط دانسته است، یعنی ظهور وافول تمام موجودات وابسته به اراده اوست. به نظر غزالی نظام سوم، نظام عادت، مختص عالم طبیعت است، یعنی در عالم طبیعت حوادث استمرار دارند، اما رابطه ضروری میان آنها وجود ندارد. در ضمن توضیح داده است که مقصودش از عادت همان استقراء ناقص یا تجربه است، یعنی احکام کلی را که ما درباره حوادث طبیعی صادر می کنیم، از طریق عقلی که با حس مرتبط است درک می کنیم و چون وقوع حوادث را بصورت مکرر می بینیم درباره آنها حکم کلی صادر می کنیم، اما درباره آنها نمی توانیم حکم ضروری صادرکنیم.
باقلانی نیز میان «عادت» و «شی معتاد» فرق نهاد و برای هر یک دو ویژگی ذکر کرد و بر مبنای دو ویژگی عادت، عادت را امری نسبی دانسته است و بر این مبناعادت را به شش قسم تقسیم کرده است. به نظر باقلانی عنصر اصلی عادت همان تکرار و پیوستگی حوادث است نه ارتباط ضروری میان آنها.
«آمدی» نیز نظریه عادت الله را چنین تفسیر کرده است که ارتباط میان حوادث را باید در حد علامات یا مناسبات یا ظروفی تلقی کرد که حوادث باهم مرتبط هستند.
«علاءالدین طوسی» نیز ضمن پذیرش نظم در جهان هستی بیان کرده است، ما منکر نظم و پیوستگی و ارتباط اشیاء باهم نیستیم، بلکه منکر ارتباط ضروری آنها با یکدیگر هستیم و منظور ما از عادت الله همین است که پیوستگی میان دو پدیده بصورت مکرر مشاهده شده است، اما خلافش محال نیست.
«قاضی عضدالدین ایجی» حوادث را به چهار دسته تقسیم کرده است که عبارتند از:
1 - حوادث دائمی الوجود.
2 - حوادث اکثری الوجود.
3 - حوادث نادر الوجود.
4 - حوادث ممتنع الوجود.
او سپس افزوده است که مقصود اشاعره از نظر یه عادت الله دو دسته اول حوادث است.
به بیان دیگر اگر در آرای متکلمان فوق الذکر تأمل کنیم، مشاهده می کنیم گر چه کلام آنها از جهت ورود در جزئیات و طول و تفصیل، با هم متفاوت است، اما در میان عبارات آنها هیچ کلامی را نمی توان یافت که مبین مانعة الجمع بودن آنها باشد ولی بر عکس مشاهده می کنیم همه آنها در دو مسئله باهم اتفاق نظر دارند که عبارتند از:
1 - خداوند فاعل مستقیم همه حوادث عالم هستی است و غیر از حضرت حق، هیچ شخصی یا هیچ شیء را نمی توان بعنوان فاعل و مؤثر در پیدایش هیچیک از حوادث عالم معرفی کرد.
2 - همه پذیرفته اند که میان اشیاء و حوادث موجود در جهان هستی ارتباط و پیوستگی وجود دارد، اما همه آنها منکر ارتباط ضروری میان این حوادث و اشیاء هستند.
نقد نظریه عادت الله بوسیله شیخ طوسی
نظریه عادت اشاعره، هم از سوی عده ای از متکلمین مورد نقد قرار گرفت و هم عده ای از فلاسفه آن را ابطال کرده اند. در میان متکلمان، مرحوم شیخ طوسی که از مفسران و متکلمان بزرگ شیعی است، هم در کتاب «الاعتقاد فیما یتعلق بالاعتقاد» و هم در کتاب «تمهیدالاصول» که شرح بخش نظری رساله «جمل العلم والعمل» مرحوم سید مرتضی (ره) است؛ نظریه «عادت الله» اشاعره را مورد بررسی قرار داده است، در ادامه مضمون سخن شیخ طوسی در این دو کتاب می آید:
شیخ طوسی در کتاب «تمهید الاصول» این بحث را در ذیل عنوان «الکلام فی المخلوق» و در «الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد» این بحث را در ذیل شناخت خدا مطرح می کند و می گوید: راههای مختلفی برای شناخت خدا قابل فرض است. او آن راهها را ابتدا نقل و سپس نقض و ابطال می کند و می گوید: تنها راه شناخت خدا از طریق نظر و فقط بوسیله حدوث مخلوقات است. ایشان ابتدا حادث بودن مخلوقات را ازدو طریق اثبات می کند و می گوید: ممکن است کسی به نظریه عادت متوسل شود و بگوید: هیچ ضرورتی وجود ندارد که بگوییم هر حادثی نیاز به محدث دارد، بلکه ممکن است، ما این امر را از طریق عادت متوجه شویم، بعد شیخ طوسی به اشکال پاسخ می دهد.
لازم به ذکر است که شیخ طوسی این مسئله را به عنوان اشکال وشبهه مطرح کرده است، ولی خود این اشکال و شبهه بنوعی بیانگر یکی از توالی فاسد نظریه «عادت الله» اشاعره است، چون این اشکال در صورتی قابل طرح است که نظریه عادت، بعنوان یک نظریه درست پذیرفته شود.
دلایل بطلان نظریه عادت الله
شیخ طوسی چندین دلیل برای ابطال این نظریه ذکر می کند، که ما برخی از آنها را در اینجا بیان می کنیم:
دلیل اول: درصورتی که ما بکاری تمایل داشته باشیم و اراده بکنیم ان کار را انجام بدهیم و مانعی بر سر راه تحقق آن نباشد، آن کار صورت می گیرد. و در صورتیکه از انجام آن کار روی گردان باشیم و تحقق آن کار را اراده نکنیم، آن کار صورت نمی گیرد. همین امر مبطل نظریه عادت الله است، چون اگر این نظریه درست باشد، تحقق کار به گزینش خدا وابسته است و جایز است که خدا عادت را در هم شکند، یعنی ما کاری را اراده کنیم، مانعی هم نباشد کار صورت بگیرد. یا بالعکس، کاری را اراده نکنیم و آن کار پصورت بگیرد. اما اگر ما در اعمالمان تأمل کنیم، مشاهده می کنیم که این کارها غیر از این صورت انجام نمی گیرد. مضاف بر آن در تمام مواردی که گفته اند عادت قابل تغییر و شکستن است. اما در کارهایی که ما ذکر کرده ایم، دگرگونی و تغییر راه ندارد.
دلیل دوم: اگراین نظریه درست باشد، باید میان امور واجب و اموری که از روی عادت انجام می گیرند فرقی نباشد و بگوییم از بین رفتن سفیدی به وسیله سیاهی امری ضروری نیست، بلکه وابسته به عادت است. نیازمندی علم به حیات امری ضروری نیست بلکه از روی عادت است که ما چنین حکم می کنیم. همینطور در مورد سایر اموری که میان آنها یک وابستگی ضروری وجود ی است ما باید بگوییم از روی عادت است. خلاصه بر اساس این تحلیل دیگر میان امور ضروری و واجب با اموری مبتنی بر عادت نمی توان فرق قائل شد.
دلیل سوم: اگر تحقق این امور وابسته به عادت است، می بایست کسانی که از این عادات اطلاعی ندارند، از این حکم نیز آگاهی نداشته باشند.
دلیل چهارم: در صورت صحت این نظریه نباید میان کارهایی که براساس صدفه و تصادف ایجاد می گردند و کارهایی که بر اساس عادت ایجاد می گردند، فرقی وجود داشته باشد. براین اساس باید جایز باشد که بنایی بر اساس صدفه بدون سازنده، خودش ایجاد گردد یا نوشته ای طولانی بدون نویسنده ای برحسب تصادف نوشته گردد و یا بافتنی مهم وعجیبی بدون بافنده ای خودبخود بافته شود.
سپس شیخ طوسی می افزاید: با دلایل مذکور مشخص شد که نظریه عادت الله، ادعای نادرستی است که با هیچ عقلی سازگار نیست و هیچ عاقلی نمی تواند آن را بپذیرد. (شیخ طوسی: «الاعتقاد فیما یتعلق بالاعتقاد» ص 51-50 و «تمهیدالاصول» ص 129-128.)
حال بخشی از کلام شیخ طوسی را در اینجا نقل می کنیم: «فان قیل: ما انکرتم ان یکون ذلک بالعادة، دون ان یکون ذلک و اجبا؟ قلنا ذلک فاسد من وجهین. احدهما: ان ذلک یبطل الفرق بین الواجب والمعتاد، فیؤدی الی انه لا فرق بینهما، وان یقول قائل انتفاء «البیاض بالسواد» بالعادة وحاجة العلم الی الحیاة بالعادة و غیر ذلک من الواجبات.» الثانی: انه لوکان ذلک بالعادة لوجب أن یکون من لا یعرف العادات. ولا ینشأ بین اهلها «ان یجوز» ان تبنی من قبل نفس ها، او یکتب لنا به طویله بلا کاتب، او تنسج نساجة عجیبة من غیر ناسج و غیر ذلک» (شیخ طوسی: «الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد»، ص 51-50).
Sources
1www. adyan. org
سید شریف گرگانی- شرح المواقف- جلد 1.
شیخ طوسی- الاعتقاد فیما یتعلق بالاعتقاد.
شیخ طوسی- الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد.
Keywords
1 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites