مفهوم ملکوت خدا در آیین مسیحیت

English 6951 Views |

نگرش متعارض و تاریخی از مفهوم ملکوت خدا

نهضت جهانی کلیساها وارث نگرشی متعارض و تاریخی از مفهوم ملکوت خداست. هنگامی که امیدهای کلیسای اولیه از میان رفت، عقیده به ظهور مسیح و حکومت هزار ساله او بر جهان (ترتولیان و ایرنائوس) و پروسه روحانی کردن (کلمنت، اریگن) کلیسا را کمک نمود تا بتواند آزارها را تحمل کند. پس از کنستانتین، این عقیده (ملکوت خدا) تبدیل به یک مقوله سیاسی شد که همتا و رقیبی برای حکومت دینی و استقرار صلح در تاریخ بشر شد (یوسبیوس) با تمایزی که آگوستین بین شهر خدا و شهر زمینی به عنوان دو نوع آرمانی نهاد، ملکوت خدا به عنوان حاکمیت کلیسا بر جامعه یا به عنوان نوعی حکومت امپراطوری سیاسی مردود شناخته شد. به زودی این دو نوع آرمانی تبدیل به حکومت زمینی و جامعه مادی شدند و جامعه مادی به دولت و به جامعه الهی یا شهر خدا و کلیسا تعلق یافت و در سراسر قرون وسطی بین این دو قدرت نزاع و درگیری برپا بود و جنبه فرجام شناختی ملکوت خدا به کلی دچار فراموشی شد. برای از میان بردن این نزاع، کلیسا غرب بین دو گونه اقتدار یکی امپراطوری و دیگری پاپ تفاوت قایل شد و هر دو را دست نشانده خدا شمرد تا جامعه و دولت مسیحیان را اداره کنند، اما بسیار زود کلیسا، ملکوت خدا را از آن خود دانست و به رد مدعاهای دینی امپراطوری پرداخت.
انتقادهای زایدی در این مورد متوجه کلیسا شد (که برای نمونه می توان از یواخیم فیوره ای، فرنسیسکن ها، عارفان و فیلسوفان و دانته نام برد). لوتر برای رد اقتدار کلیسا و پاپ و کسب استقلال حکومت، به دو قلمرو قایل شد که هر دو باید بر اساس اراده خداوند عمل کند. باز تلاشهایی صورت گرفت تا ملکوت خدا را مستقیما به کلیسا یا حکومت و جامعه منتسب سازد. معروفتر از همه در این مورد تفسیر سیاسی افراطی توماس مونتزر بود که ملکوت خدا را دارای جنبه برگزیده الهی می دانست که از طریق نبرد بر علیه ستم از سوی کلیسای رسمی تحقق خواهد یافت و پیروزی قطعی خداوند را در پی خواهد داشت. کالوینیستها می خواستند جامعه خدا محوری برپا کنند که در آن افراد تحت اراده الهی نقش مهمی ایفا می کردند الهیات کاتولیک غالبا کلیسا و ملکوت خدا را یکی انگاشته است پس از نهضت روشنگری تفسیرهای جدیدی رایج شد مانند پارساگرایی، که فرا رسیدن ملکوت خدا را با ایمان فردی و پیروزی ارواح و نوعی بینش تخیلی در باب حکومت دنیوی به هم پیوند می زد (توماس مور، کامپانلا و همچنین مارکسیسم)، انتظار برای دولت دینی نهایی شبه دینی مانند تبلیغات آلمان نازی، نگرش های فلسفی درباره قلمرو روابط مطلوب بشری بر روی زمین، همراه با عقاید مربوط به توسعه تکامل و رفاه مادی (هابز، هردر، لسینگ، فیخته، همچنین کانت، شلایرماخر، ریتچل) عقیده به ملکوت خدا نقش مهمی در نهضت انجیل اجتماعی ایفا کرد و منجر به پیدایش الهیات عملی ملکوت خدا (والتر روشن برش) و سوسیالیسم دینی (راگاز و بلومهارتز) شد.

نهضت جهانی کلیساها وارث این تعارضات

نهضت جهانگرایی کلیسایی وارث همه این تعارضات بود تعارض بین جنبه های فعلی و آینده، بین تلقی های مختلف از قدرت و حکومت، بین ملکوت خدا و کلیسا، بین تفسیرهای اجتماعی- سیاسی و فردی بین دیدگاه های مربوط به ملکوت خدا که آن را کاملا عطا و فیض الهی تلقی می کردند و نقشی که انسانها در مشارکت برای ایجاد آن دارند، بین عطای الهی و مسئولیت یا امید و اقدام، بین تاریخ رستگاری و رستگاری جهان. در قرن بیستم تحولات چشمگیری به وقوع پیوست: الهیات غربی شاهد کشف مجدد بعد فرجام شناختی بود که به خصوص تحت تأثیر تحقیقات انجیل پروتستانتیسم آلمانی قرار داشت جایی که بوهانس ویس به پیروی از آلبرت شوایتزر به رد تلقی اخلاقی از ملکوت خدا پرداخته بود.

نقش عقیده به ملکوت خدا در حلقه های جهانی کلیساها
در حلقه های جهانی کلیساها عقیده ملکوت خدا با آنکه تعریف نشده بود از جهات مختلف نقش عظیمی ایفا می کرد و با توسعه در مفهوم می توان گفت عقیده به ملکوت خدا به نوعی جامعه مطلوب که متضمن مساوات، عدالت و آزادی است تبدیل شده بود و این تلقی به تدریج مقبولیت یافته است. این تلقی دارای نتایج اجتماعی، اخلاقی و انتقادی نسبت به کلیسا و زندگی و عبادت است. قبلا در ادینبورگ (1910) اسلوان کافین که به "نهضت انجیل اجتماعی" وابسته بود اظهار کرده بود. آرمان اخلاقی مسیحیت عقیده به ملکوت خداست (یعنی یک نظم اجتماعی مقبول تحت حکومت خدای مسیح وار که در آن همه روابط مسیح گونه است و هر فرد گروه اجتماعی) خانواده، سازمانهای تجاری، دولت تحت حاکمیت قرار نداشته بلکه خود به اداره و نظارت خواهد پرداخت و همه جامعه بشری تجسد عشق خدا خواهد بود که زمانی در قالب عیسی ناصری تبلور یافته بوده است. این نگرش منجر به مناقشه شد باز برای نمونه در استکهلم (1925) مناقشه کلامی بین این دیدگاه تکاملی، اخلاقی انگلوساکسون و دیدگاههای فرجام شناختی و غیر سیاسی اروپایی پدید آمد و در نهضت اولیه جهانی کلیساها این اختلافات ادامه یافت.

استفاده های نهضت جهانی کلیساها از مفهوم ملکوت خدا

مطالعات انسان شناختی نهضت جهانی کلیساها (1975-1969) می تواند به عنوان شاخص نوعی توهم در حال رشد نسبت به استعمال عقیده و ملکوت خدا در اسناد این نهضت مورد استفاده قرار گیرد. این مطالعات بدون هیچ گونه تعریفی برای انتقاد از وضع فعلی کلیسا و جامعه به کار گرفته شده است، و طبق آن کلیساها به شکل آشکار و نهان با دولتهای استمثارگر بشری همکار و متحد هستند. استفاده مشابه دیگری از این مفهوم در موارد دیگر نیز به عمل آمده است: "مسیح امید جهان" (اوانستون، 1954) مطالعاتی در باب جامعه مردان و زنان، بحثهای متعدد در باب عشاء ربانی به عنوان نمونه ملکوت و مانند اینها. بحث های صریحتری در باب این مفهوم در بررسی های مربوط به "تفسیر امید در درون ما" (ایمان و نظم، آگرا 1974، بنگلور 1978) و مقالاتی که در سال 1977 در همایش چینانگ مایی درباره ایمان در میان ادیان ارائه شده آمده است.

موضوع ملکوت خدا در کانون نهضت تبلیغی مسیحیت
یکی از مناسب های بزرگ همایش جهانی ملبورن درباره رسالت کلیسا و انجیل گرایی (1980) بود که موضوع آن عبارت بود از "ملکوت شما خواهد آمد". این موضوع در کانون نهضت تبلیغی در طول تاریخ مسیحیت یا حداقل در این قرن قرار داشته است (فیلیپ پوتر) در بخشهای محتلف این بحث ها به مسئله بشارت به فقرا، ملکوت خدا و جنگ های بشری، شهادت کلیسا به ملکوت خدا، و مسیح، مصلوب و برخاسته از قبر قدرت بشری به چالش فرا خوانده شده است. تأکید خاصی در باب عقیده به ملکوت در این بحث ها به عمل آمده است که طبق آن انجیل متعلق به مستمندان است و مسیحیان و کلیسا باید در تمامی نبردهای تاریخ شرکت جسته و بر علیه همه نیروهای ستمگر و ضد ملکوت خدا قیام کنند.

کلیسا و جامعه بشری از دیدگاه ملکوت خدا

نکته مهم دیگر مطالعه ای است که در حال حاضر F, O پیرامون وحدت کلیسا و احیای جامعه ای بشری دارد انجام می دهد و کلیسا را به عنوان یک راز و نشانه ای نبوی تلقی می کند. هر چند این طرح تحقیق هنوز در مراحل ابتدایی خود قرار دارد اما این مفهوم که کلیسا و جامعه بشری از دیدگاه ملکوت خدا با یکدیگر ارتباط وسیعی دارند بسیار با اهمیت است. تلاش های وسیعی به عمل آمده است تا از هرگونه به فهمی مربوط به درگیریهای تاریخی اجتناب شود. این تلقی از ملکوت خدا در مذهب کاتولیک در قرن بیستم نقش بسیاری ایفا کرده است برای نمونه در بیانیه های واتیکان دوم در نظام های مربوط به الهیات رهایی بخش.
در طی واتیکان دوم به رغم برخی از احکام مخالف نتایج تحقیقات انجیلی پیشی گرفتند. در نظام های الهیات رهایی بخش ملکوت خدا به عنوان نمونه شاخص وضعیت بشری تلقی می شود، جایی که همه مردم در رستگاری کامل الهی مشارکت خواهند داشت و آزادی برابری و عدالت برقرار خواهند شد، وعده ای که کلیسا باید در زمان حاضر به طور فعال برای تحقق آن در زمان مناسب بکوشد و شرایط مرگبار کنونی را تغییر دهد. معنای حواری بودن در ملکوت خدا عبارت است از پیروی از عیسی با حمایت عملی از فقرا و انتقاد پیامبرانه هر چند که تحقق نهایی ملکوت خدا همچنان عطای الهی به شمار می رود اما با توجه به جنبه فرجام شناختی آن باید به عنوان انتقادی بر علیه شرایط تعصب آمیز کنونی به کار رود که علی رغم آن همه انسانها برای شرکت فعالانه در تأسیس و دست کم در ایجاد علائم برقراری ملکوت خدا مشارکت جویند.

Sources

د. ج. اسمیت- مقدمه ای بر شناخت مسیحیت- ترجمه و تدوین دکتر همایون همتی- صفحه 105-109

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites